بررسی همسرآزاری عاطفی بی‌کلام در بین زنان مراجعه کننده به دادگاه

نوع مقاله : پژوهشی اصیل

نویسندگان

1 دانشجوی دکترای مطالعات زنان دانشگاه ادیان، قم، ایران

2 عضو هیات علمی و دانشیار گروه حقوق، دانشکده حقوق، دانشگاه قم، قم ، ایران

3 استادیار و عضو هئیت علمی دانشکده زن و خانواده دانشگاه ادیان و مذاهب قم، قم، ایران

چکیده

خشونت‌های خانگی از موضوعات مهم در حوزه خانواده محسوب می‌شود. «همسرآزاری عاطفی بی‌کلام»، یکی از انواع خشونت‌های روانی، عاطفی است. متاسفانه این نوع خشونت کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ درصورتیکه اثرات مخرب آن بسیار زیاد است؛ لذا بررسی این نوع خشونت حائز اهمیت است. گاهی مرد با انجام افعال یا نمایش حالت‌های آزاردهنده یا ترک روابط عاطفی خود با همسرش موجب این نوع خشونت روانی می‌شود. اثرات این نوع خشونت موجب ایجاد ناامنی شده و شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشه دار می‌کند. هدف از تحقیق حاضر، مطالعه و تعیین میزان همسرآزاری عاطفی بی‌کلام در بین زنان متاهل مراجعه کننده به دادگاه های شهر قم در سال 1398 است که برمبنای روش توصیفی-تحلیلی وبا استفاده از پرسشنامه، و روش پیمایشی برای گردآوری داده‌ها و اطلاعات انجام شده و یافته‌های تحقیق حاکی از بیشترین میزان خشونت به ترتیب مربوط به خشونت جسمی در 116 زن (5/47 %)، خشونت اقتصادی 53 زن (7/21 %)، خشونت روانی 38 زن (6/15 %) و خشونت جنسی 25 (2/10 %) بود. با توجه به نتایج بدست آمده پیشنهاد می‌شود قبل از ازدواج مهارت‌هایی به زوجین آموزش داده شود و لازم است کودکان با شیوه-های احترام متقابل آشنا شده تا در بزرگسالی دچار ناهنجاری‌های رفتاری نشوند. همچنین غربالگری خشونت لازم بوده و طراحی و اجرای مداخلات لازم، مانند آموزش مهارت‌های زندگی، ترویج مشاوره در بین زوجین و ارجاع آن‌ها جهت کاهش این معضل در خانواده‌ها ضرورت دارد.

تازه های تحقیق

پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان همسرآزاریِ عاطفی و بی‌کلام در بین زنان متأهل مراجعه‌کننده به دادگاه‌ شهر قم در سال 1398 انجام گرفت. گفتنی است به منظور جمع‌آوری کامل و بی‌طرفانه داده‌ها از پرسشنامه 60 سؤالی خشونت علیه زنان تبریزی استفاده شد که برمبنای تحلیل آماری صورت گرفته و خروجی‌ها و نتایج تحقیق مبیین و نشان‌دهنده این امر است که بیشترین میزان خشونت به ترتیب مربوط به خشونت جسمی در 116 زن (5/47%)، خشونت اقتصادی 53 زن (7/21%)، خشونت روانی 38 زن (6/15%) و خشونت جنسی 25 (2/10%) است و کلیه ابعاد خشونت‌ (جسمی، جنسی، روانی و اقتصادی) با میزان خشونت کلی علیه زنان دارای ارتباط معناداری است و بین باورهای مردسالارانه با میزان خشونت کلی علیه زنان ارتباط معناداری وجود داشت؛ ولیکن بین سنت‌ها و تربیت خانوادگی و یادگیری خشونت با میزان خشونت کلی علیه زنان ارتباط معنادار وجود نداشت. نکته قابل تأمل این است که نتایج مطالعه کیفی شکربیگی حاکی از آن بود که خشونت علیه زنان به واسطه عواملی؛ مانند منابع اقتصادی، تجربه خشونت در نسل قبلی، جنسیت، پدرسالاری، عوامل فرهنگی، حمایت‌های قانونی و اجتماعی و همچنین عدم پذیرش و انجام تکالیف حادث می‌گردد (شکربیگی و مستمع، 1393: 172-173) و نتایج این مطالعه نیز تا حدودی شبیه به مطالعه مذکور بوده؛ ولیکن تفاوت‌هایی در زمینه سنت‌ها، تربیت خانوادگی و یادگیری خشونت بین دو مطالعه وجود دارد که می‌تواند ناشی از ماهیت کیفی و کمی دو مطالعه باشد.

دانش در مطالعه‌ای در شهر میانه بیان نمود که شایع‌ترین نوع خشونت علیه زنان خشونت عاطفی، کلامی و روانی است؛ همچنین بین متغیرهای تأثیرگذار نگرش مردسالاری، پایگاه اقتصادی، تحریک روانی شوهر بر خشونت، بطور مستقیم بیشترین تأثیر را بر خشونت علیه زنان داشته (دانش و همکاران، 1396: 47) که با نتایج مطالعه حاضر همسو است.

 ندرپور در مطالعه‌ای در شهرستان کوهدشت نشان داد از بین ابعاد خشونت، میزان خشونت روانی با میانگین 28/29 بیشترین و خشونت جنسی با میانگین 22/13 کمترین میزان را به خود اختصاص دادند و تجربه خشونت در دوران کودکی مرد با میانگین 45/31 همبستگی مثبت و رابطه معناداری با خشونت علیه زنان دارد؛ همچنین متغیرهای وضعیت اشتغال و درآمد رابطه معناداری با خشونت خانگی علیه زنان نداشتند (زارع شاه‌آبادی و ندرپور، 1393: 107) که با مطالعه حاضر همسو نیست. عدم همسویی می‌تواند ناشی از تفاوت‌های فرهنگی، سبک زندگی متفاوت، نوع تربیت افراد، سنت و بومی‌گرایی و حتی گرایش به دین و مذهب در شهرهای مختلف باشد.

 محمدی در مطالعه‌‌ای در شهرستان روانسر بیان نمود که بیشترین میزان خشونت رایج، روانی و جنسی و کمترین میزان خشونت، اقتصادی است (محمدی و میرزایی، 1391: 123). نتایج تحقیق نشان می‌دهد که بین تصور اقتدارگرایانه مرد از نقش خود و خشونت علیه زنان رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد و بین کمک و همکاری شوهر در کارهای منزل یا خشونت علیه زنان رابطه معکوس و معناداری مشاهده شد (محمدی و میرزایی، 1391: 121) که تا حدودی با مطالعه حاضر همسو است.

 بگرضایی در فراتحلیل خشونت شوهر علیه زنان بیان نمود که بیشترین میزان خشونت بین زنان سنین 20 تا 30 سال با 5/48% است. در مجموع خشونت‌های عاطفی با 52% شایع‌ترین نوع خشونت علیه زنان بوده است؛ از بین خشونت‌های بی‌کلام، جسمی با 37% و اجتماعی با 34% به ترتیب شایع‌ترین انواع خشونت‌ها علیه زنان را تشکیل می‌دهد. کمترین میزان خشونت علیه زنان به جنسی با 11% مربوط است. پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی، بعد خانوار، تجربه و مشاهده خشونت در خانواده خاستگاه، سرمایه اجتماعی، دخالت خویشاوندان، شیوه همسرگزینی، اعتماد بین زوجین و حمایت اجتماعی بیشترین میزان واریانس مشاهده شده در ارتباط بین متغیرهای مستقل و وابسته را تبیین می‌کند (بگرضایی و همکاران، 1396: 71) که با نتایج مطالعه حاضر همسو است.

 میرزایی در مطالعه‌ای در شهرستان پاوه نشان داد که بالاترین میزان خشونت در بین زنان سنین 25 تا 28 است که وقتی سن بالا می‌رود میزان خشونت کاهش پیدا می‌کند (میرزایی، 1393: 82). 8/65% زنانِ موردِ خشونت قرار گرفته دارای تحصیلات دبیرستان و دیپلم بوده‌اند (میرزایی، 1393: 78). بیشترین میزان خشونت از نوع کلامی ـ روانی است و خشونت‌های جسمی‌ در رده بعدی قرار دارند و موردی از خشونت جنسی و مالی مشاهده نشد که یکی از علل نبود خشونت جنسی در پرونده‌ها، عدم گزارش آن به مراکز قانونی است؛ زیرا مسئله آبرو و حیثیت زنان در جامعه ما از اهمیت ویژه برخوردار است (میرزایی، 1393: 82). همچنین نتایج نشان می‌دهد که 3/68% علت خشونت نامشخص است؛ اما در موارد بعدی بیشترین علت خشونت به دخالت خانواده برمی‌گردد (میرزایی، 1393: 81) که به واسطه عدم شباهت فرهنگی ـ اجتماعی و تفاوت در مذهبی‌گرایی دو شهر دو مطالعه با یکدیگر همسو نبود.

 طالب‌پور در مطالعه‌ای در شهر اردبیل بیان نمود که یادگیری خشونت در خانواده مبدا، جامعه‌پذیری جنسیتی و نوع روابط قدرت در خانواده سبب بروز خشونت علیه زنان می‌شود (طالب‌پور، 1396: 44) که تا حدودی با نتایج مطالعه حاضر همسو است.

نویدنیا در مطالعه‌ای در سمنان بیان نمود که هرچقدر روابط نابرابر قدرت، سلطه مردان بر زنان، نظام سلطه پدرسالارانه، برتری طبقه مردان بر زنان و ستم بر زنان در جامعه بیشتر باشد، میزان همسرآزاری در خانواده و نقش نظام مردسالاری در شکل‌گیری و شیوع آن نیز بیشتر می‏شود (نویدنیا و شاملو، 1397: 131) که با نتایج مطالعه حاضر همسو است.

 همانگونه که مشاهده می‌شود مطالعات در خصوص خشونت علیه زنان در شهرهای مختلف و در سال‌های متفاوت انجام گرفته است. این پدیده گستردگی جهانی داشته و در جوامع گوناگون، متناسب با ساختارهای متفاوت قانونی، سیاسی و دینی هر جامعه دارای تفاوت‌هایی است؛ بنابراین، شاید بتوان اذعان داشت که گذار جوامع از وضعیت سنتی به مدرن منجر به بازتعریف هویت انسانی، اجتماعی شده و نابرابری‌هایی که روزگاری ذاتی و طبیعی تلقی می‌شد، پایگاه خود را در ذهن زنان از دست داده و مشروعیت آن حتی در دور افتاده‌ترین نقاط در حال فروریختن است. نتایج مطالعه کیوان‌‌آرا نشان داد 30% زنان خشونت جسمی، 29% خشونت روانی و 10% خشونت جنسی را متحمل شده‌اند (کیوان‌آرا و همکاران، 1394: 449).

 با توجه به نتایج مطالعات بدست آمده و ازآنجاکه خشونت علیه زنان؛ ازجمله خشونت‌های عاطفی و بی‌کلام، سبب اختلال در کارکرد اساسی خانواده می‌گردد؛ لذا پیشنهاد می‌شود که سلامت جامعه و سلامت خانواده که به یکدیگر پیوند دارند توسط آموزش‌ مهارت‌ها به زوجین از پیش از ازدواج مورد توجه برنامه‌ریزان جامعه‌شناختی قرار گیرد؛ همچنین لازم است که از سنین کودکی به پسران و دختران، الزامات احترام گذاشتن به جنس مخالف و شیوع تعامل درست افراد در جامعه و خانواده، آموزش داده شود تا در سال‌های بزرگسالی دچار ناهنجاری‌های رفتاری نشوند؛ بنابراین، با توجه به انواع خشونت خانگی نسبت به زنان، انجام غربالگری خشونت لازم بوده و طراحی و اجرای مداخلات لازم؛ مانند آموزش مهارت‌های زندگی، ترویج مشاوره در بین زوجین و ارجاع جهت کاهش این معضل در خانواده‌ها ضرورت دارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

A study of unspoken emotional spousal abuse among women who referred to the courts of Qom in 1398

نویسندگان [English]

  • zeinab sadat mousavi tabar 1
  • Ahmadreza Tohidi 2
  • Sayyid Mohsen Fattahi 3

1 Ph.D. student of women studies at the University of the Religions.Qom,Iran

2 Faculty member and associate professor of law, Faculty of Law, Qom University,Qom, Iran.

3 Assistant prof. Qom university ,Qom, Iran

چکیده [English]

Domestic violence is an important issue in the family. "Unspoken emotional spousal abuse" is one of the types of emotional psychological violence. Unfortunately, this type of violence has received less attention; If its destructive effects are great; Therefore, it is important to investigate this type of violence. Sometimes a man causes this type of psychological violence by performing acts or showing annoying states or leaving his emotional relationship with his wife. The effects of this type of violence cause insecurity and damage a woman's dignity, reputation and self-confidence. The purpose of this study is to study and determine the rate of unspoken emotional spousal abuse among married women who referred to the courts of Qom in 1398, based on a descriptive-analytical method using a questionnaire, and a survey method to collect data and information. Research shows that the highest levels of violence were related to physical violence in 116 women (47.5%), economic violence in 53 women (21.7%), psychological violence in 38 women (15.6%) and sexual violence in 25 (25). Was 10.2%). According to the obtained results, it is suggested that skills be taught to couples before marriage and it is necessary for children to become familiar with the methods of mutual respect so that they do not suffer from behavioral disorders in adulthood. Violence screening is also necessary and the design and implementation of necessary interventions, such as life skills training, promotion of counseling among couples and their referral to reduce this problem in families is necessary.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Violence
  • unspoken emotional spousal abuse
  • women
  • divorce
  • marital relationships
احمدی، حبیب، و زنگنه، احمد. (1381). بررسی جامعه‌شناختی عوامل مؤثر بر خشونت شوهران علیه زنان در خانواده (مطالعه موردی شهر بوشهر). نامه انجمن جامعه‌شناسی ایران. 3: 187ـ172. [لینک]
اعزازی، شهلا. (1380). جامعه‌شناسی خانواده. روشنگران و مطالعات زنان. [لینک]
بگرضایی، پرویز، زنجانی، حبیب‌اله، و سیف‌اللهی، سیف‌اله. (1396). فراتحلیل مطالعات خشونت شوهران علیه زنان در ایران. فرهنگی تربیتی زنان و خانواده. 11 (38): 71ـ97. [لینک]
خواجوی‌کیا، هنگامه. (۱۳۸۷). بررسی عوامل مؤثر بر سوء‌رفتار نسبت به زنان متأهل مراجعه‌کننده به ‏مرکز پزشکی قانونی شهر تبریز. زن و مطالعات خانواده. 1 (۲): ۴۷ـ۶۸. [لینک]
دانش، پروانه، شربتیان، محمدحسن، و طوافی، پویا. (1396). تحلیل جامعه‌شناختی خشونت خانگی علیه زنان و رابطه آن با احساس امنیت در خانه (مطالعه موردی زنان 18ـ54 سال شهر میانه). پژوهش‌های راهبردی مسائل اجتماعی ایران. 6 (1): 47ـ72. . Doi:10. 22108/ssoss. 2017. 21280 [لینک]
زارع شاه‌آبادی، اکبر، و ندرپور، یاسر. (1393). رابطه بین تجربه خشونت در دوران کودکی و خشونت علیه زنان در شهر کوهدشت. مطالعات اجتماعی روان‌شناختی زنان. 12 (4): 93ـ118. Doi: 10. 22051/jwsps. 2015. 1496 [لینک]
شکربیگی، عالیه، و مستمع، رضا. (1393). فراتحلیل مطالعات انجام‌شده پیرامون خشونت علیه زنان. جامعه‌شناسی ایران. 15 (2): 153ـ177. [لینک]
طالب‌پور، اکبر. (1396). بررسی عوامل مؤثر بر خشونت خانگی با تأکید بر همسرآزاری (مطالعه موردی: مناطق شهری و روستایی استان اردبیل). پژوهش‌های جامعه‌شناسی معاصر. 6 (11): 27ـ49. Doi:10. 22084/csr. 2017. 11789. 1191. [لینک]
عظیمی‌نژادان، شبنم. (1383). زن، معمار جامعه مردسالار. اختران. [لینک]
فخرایی، سیروس، و بشیری‌خطیبی، بهنام. (1392). بررسی علل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر پرخاشگری در میان خانواده‌های تبریز. جامعه‌شناسی کاربردی. 24 (2): 221ـ233. [لینک]
کیوان‌آرا، محمود، ثقفی‌پور، عابدین، رجعتی، فاطمه، عباسی، محمدهادی، مطلبی، محمد، میرحیدری، مهدی، و محبی، سیامک. (۱۳۹۴). بررسی میزان همسرآزاری و برخی عوامل مرتبط با آن در شهر اصفهان ۱۳۹۰. سلامت و بهداشت. ۶ (۴): ۴۴۸ـ۴۵۷. [لینک]
محمدی، فائزه، و میرزایی، رحمت. (1391). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر خشونت علیه زنان (مطالعه موردی: شهرستان روانسر). مطالعات اجتماعی ایران. 6 (1): 101ـ129. [لینک]
میرزایی، رحمت. (۱۳۹۳). بررسی وضعیت خشونت خانگی در زنان مراجعه‌کننده به مراکز قضایی شهرستان پاوه. پژوهشنامه مددکاری اجتماعی. ۱ (۲): ۶۱ـ۹۵. . Doi:10. 22054/rjsw. 2014. 1523 [لینک]
نویدنیا، منیژه، و ابراهیم شاملو. (1397). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر همسرآزاری با تأکید بر نقش نظام مردسالاری در خانواده. زن در توسعه و سیاست. 16 (1): 131ـ147. . Doi:10. 22059/jwdp. 2018. 238552. 1007244 [لینک]
1496. (Text in Persian) [Link]