بررسی نگرش زنان نسبت به عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده (پژوهشی در بین کارکنان زن دانشگاه‌های پیام نور استان همدان)

نوع مقاله : پژوهشی اصیل

نویسنده

دکترای جامعه‌شناسی، استادیار دانشگاه پیام نور، ایران

چکیده

در طول تاریخ، زنان علاوه بر تولید نسل و تربیت فرزند، نقش برجسته  و مهمی در آرامش و امنیت خانواده داشته‌اند. به همین دلیل بررسی نگرش آن‌ها نسبت به عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده از اهمیت ویژه­ای برخوردار است که هدف اصلی این تحقیق است. این تحقیق در بین زنان هیات علمی و کارمندان دانشگاه‌های پیام نور استان همدان انجام گرفت و دارای رویکرد جامعه­شناختی و روش پیمایشی است. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسش­نامه و روش نمونه­گیری تصادفی ساده چندمرحله‌ای بوده و حجم نمونه  192 نفر برآورد شد. یافته­ها نشان داد که به ترتیب (11/74%) عوامل اجتماعی، (24/70%) عوامل عاطفی، (5/69%) عوامل اعتقادی، (8/51) عوامل سیاسی، (­64/39%) عوامل فرهنگی و درنهایت (­94/33%) عوامل اقتصادی را بر تحکیم خانواده مؤثر دانسته‌اند. نتیجه نهایی رگرسیون گام‌به‌گام نشان داد که عوامل فرهنگی و عاطفی و اجتماعی (721/0=R) بیشترین تبیین‌کننده تغییرات متغیر تحکیم خانواده هستند و متغیر اقتصادی برخلاف انتظار تأثیر چندانی نداشته و در آزمون تبیین وارد نشد. متغیر اعتقادی نیز دارای اثر معکوس و منفی بود که به سبک زندگی مدرن و استفاده از رسانه­های فرامرزی مرتبط است. از راهکارهای اساسی در تحکیم خانواده­ها، آموزش به مردان در داشتنِ رفتار مناسب اجتماعی و ابراز عاطفه و عشق نسبت به همسر و رعایت سبک زندگی متناسب بافرهنگ خودی و آموزش سواد رسانه­ای است.
 

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Survey of Females’ Attitude toward Factors Affecting the Family’s Strength (Research done among women staff of Payam Noor University; Hamadan Province)

نویسنده [English]

  • Azam Khatibi

Corresponding Author: Assistant Professor at Payam Noor University, Department of Social Sciences, Iran. azamkh48@pnu.ac.ir

چکیده [English]

 
Abstract
Throughout history women were not only responsible for the reproduction and education of children, but also had a significant role in peace and security of family. That is why the study of factors influencing their attitudes toward strengthening families is the main objective of this research and has a particular importance. This research was done on women faculty and staff members of Payam Noor Universities of Hamadan province.  The study was sociological in approach and its method was survey. Data was collected from questionnaires using simple multistage sampling method and subjects were 192 persons. Results showed that social factors (74.11%), emotional factors (70.24%), belief factors (69.5%), politicalfactors (51.8), culturalfactors (39.64­­ %) and finally economicfactors (33.94­ %) respectivelyaffectedtheconsolidation of the family.­The end results of stepwise regression indicated that cultural, social and emotional factors (0.721 = R) were the most explanatory variables in strengthening the families anddespite expectation, the economic variable had little effect and was not entered in the explanation test. The belief variable also had a negative effect which was due to modern lifestyle and the use of foreign media. Basic strategies for strengthening families include teaching men to have an appropriate social behavior and express their interest and love toward their wife, havecompliance in accordance with their own cultural lifestyleand media literacy education.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Cultural Factors
  • economic factors
  • social factors
  • emotional factors
  • belief factors

مقدمه: بیان مسئله

خانواده مهم‌ترین محل تلاقی ویژگی‌های ممکن زن و مرد است. زیرا هم تأمین‌کننده نیازهای روحی و عاطفی انسان‌ها، و هم روحیه تعاون و ایثار را زنده و تقویت کرده و زمینه‌ساز بروز استعدادهای انسان می‌شود. رمز و راز تأکید شدید اسلام بر «ازدواج» نیز در همین نکته نهفته است. در فرمایش حضرت رسول(ص) ازدواج به­عنوان محبوب‌ترین بنیان نزد خداوند به شمار آمده است.[1]­ همچنین خانواده حلقه واسط فرد و جامعه تلقی می‌شود و نقش اساسی و بی­بدیل در پیوند آن‌ها دارد. خانواده به‌مثابه‌ی یک پیکر زنده، دارای اجزای مختلفی است که زن و مرد اعضای اصلی این پیکرند و هر یک با ایفای نقش خاص خود، زمینه سلامت و پویایی جامعه را فراهم می‌سازند. تفاوت‌های حکیمانه­ی نقش‌ها و فعالیت‌های زن و مرد ضامن هماهنگی و پویایی مجموعه و مانع بروز اختلال در این پیکر واحد است. ضمن آن‌که ایجاد جامعه­ای پویا و انسان‌هایی متکامل نیز درگرو هماهنگی و مودت متقابل اعضا به‌ویژه روابط زن و مرد در  کانون خانواده است.

تغییر و تحولاتی که به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی  به وجود آمده، نهاد خانواده را تحت تأثیر قرارداد است (­ریتزر، 2004). برای مثال پیشرفت صنعتی و مدرن شدن جامعه باعث دگرگونی و تحول در نظام خانواده از سنتی و گسترده به صنعتی و هسته‌ای شده است. تغییرات اجتماعی در عصر ارتباطات و اطلاعات به‌قدری وسیع و گسترده است که تنش‌ها و آسیب­هایی را در جامعه به وجود آورده است که بک[2] (1992 و 1994­) از آن به جامعه خطر[3] یاد می­کند و خانواده­ها نیز از این خطر در امان نمانده­اند. به همین دلیل است که خانواده از دیدگاه دیگر معیار شناخت و سنجش آسیب­های اجتماعی است. به عقیده ساروخانی «آنگاه‌که طلاق رو به فزونی می‌رود، کشمکش­های درونی خانواده اوج می‌یابد و فرزندان در سنین نوجوانی به‌دوراز والدین در ورطه آلامی چون اعتیاد- بزهکاری و...گرفتار می‌آیند. باید دانشمندان و همه مسئولان جامعه در جستجوی علل عمیق اجتماعی آن به اعماق جامعه رسوخ کنند.» (ساروخانی، 1370: 159). زیرا با ازهم‌پاشیدگی خانواده­ها، جامعه نیز دچار ازهم‌گسیختگی شده و امنیت و آرامش همگانی به خطر می­افتد. همچنین زنان به‌عنوان مؤثرترین عضو خانواده که بیشترین سهم اداره داخلی این واحد اجتماعی به عهده آن‌هاست، در تربیت و تکامل آحاد اجتماع، اساسی­ترین نقش را ایفا می‌کنند. زن به دلیل نقش خاصی که در دستگاه خلقت بر عهده دارد، به سرمایه­های درونی بس گران‌بهایی مجهّز است که جامعه­ی بشری در رشد خود نیازمند این ارزش‌ها است. یکی از این سرمایه­های درونی عاطفه است که در طول تاریخ و در تمامی اجتماعات نمودهای بسیار شکوهمندی داشته است(ناهید،1360: 55). این میل مقدس از یک‌سو زنان را برای همه نوع فداکاری، جهت زندگی و همسرش آماده می‌کند و از سویی دیگر، زحمات طاقت‌فرسای پرورش نسلی را بر عهده دارد. به‌بیان‌دیگر: جامعه­ی سالم نیازمند داشتن خانواده‌های سالم است و سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده­ها پی­ریزی­ می‌شود و شمع فروزان محفل خانواده زن است. به همین دلایل است که توجه به نگرش زنان درباره عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده از اهمیت برخوردار است.

با توضیح کوتاهی که گذشت، مسئله اصلی در این پژوهش بررسی نگرش زنان هیات علمی و کارمند دانشگاه‌های پیام نور استان همدان درباره عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده است تا با استفاده از رویکرد جامعه­شناختی و روش علمی راهکارهای اساسی برای حفظ و تقویت بنیان خانواده­ها بیشترشناسایی شود.

 

ضرورت و اهمیت مسئله

شهر همدان ویژگی خاص خود را دارد زیرا  از خرده‌فرهنگ‌های فارس، ترک، کرد و بعضاً لک و لر تشکیل‌شده است. از بعد مذهبی مردمانی شیعه هستند و به‌شدت پایبند اعتقادات و باورهای سنتی. به‌گونه‌ای که این شهر به دار المومنین مشهور  شده است. این شهر اولین پایتخت تشکیلات حکومتی در ایران بوده که در آن دوره هگمتانه نام نهاده شده است. اقوام و سلسله‌های متفاوتی نظیر مادها، هخامنشیان و... به دلیل آب‌وهوای مناسب و موقعیت منحصربه‌فرد، امکان دسترسی به نقاط مختلف کشور، رونق تولید و بازار، این شهر را موردتوجه قرارداد و به‌عنوان پایتخت خود انتخاب نموده­اند. به این دلیل به پایتخت تمدن و فرهنگ ایران‌زمین نام­گذاری شده است. با توجه به ترکیب خرده‌فرهنگ‌ها در این شهر و حاکمیت مردسالاری در این فرهنگ و همچنین تغییرات صنعتی و الکترونیکی و رشد رسانه­های فرامرزی و تغییرات اساسی در ساختار نهادها و سازمان‌ها و از جمله خانواده­ها و تغییر سبک زندگی و تغییر در نگرش‌های کلی جامعه،  شناخت نگرش زنان نسبت به عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. با شناسایی دیدگاه زنان نسبت به عوامل تأثیرگذار بر تحکیم خانواده، می‌توان راهکارهای عملی را در اختیار سازمان‌ها و مسئولین ذی‌ربط خانواده قرارداد تا با استفاده از آن‌ها تا حدودی  از معضل فروپاشی و طلاق خانواده­ها جلوگیری به عمل‌آورند.

 

اهداف تحقیق

هدف کلی

بررسی نگرش زنان نسبت به عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده در بین کارکنان زن دانشگاه‌های پیام نور استان همدان

 

اهداف فرعی

-        تبیین میزان اهمیت هریک از عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، عاطفی و اعتقادی- مذهبی، بر تحکیم خانواده از منظر کارکنان زن دانشگاه‌های پیام نور استان همدان

-        تبیین تأثیر هریک از عوامل فوق بر تحکیم خانواده از منظر کارکنان زن دانشگاه‌های پیام نور استان همدان

 

پیشینه تحقیق

تحقیقات زیادی در داخل و خارج کشور به خانواده اختصاص‌یافته است که با رعایت اقتصاد مکانی مقاله و دسترسی به منابع معتبر به‌طور خلاصه به برخی از آن‌ها اشاره می­شود.

خالدی، موتابی و ابراهیم پور(1393) در تحقیق «حفاظت کننده ازدواج در افراد متأهل دارای عوامل خطر»، به این نتیجه رسیدند که احترام، رابطه جنسی مطلوب و تعهد،  نقش مهمی در نگه­داری زندگی مشترک داشته و بین زن و مرد در انتخاب عوامل عمده حفاظت‌کننده تفاوت معناداری مشاهده نشد اما مؤلفه‌هایی مانند امیدواری، همدلی، همکاری در کارهای خانه، اعتماد به توانایی خود در حل مشکل و تماس جسمانی در بین زنان و مردان تفاوت معناداری مشاهده شد. غلام پور و سکین عبدالغنی (1388) در تحقیق «عوامل تحکیم و تقویت نظام خانواده» به این نتیجه رسیدند که تحکیم خانواده به دو دسته درون خانوادگی و برون خانوادگی بستگی دارد. عوامل برون خانوادگی، به سه محدوده «فرهنگ و محیط اجتماعی» و « خانواده‌های طرفین» و «اقتصاد جامعه» و عوامل  درون خانوادگی به «توجه به جایگاه خانواده»، «مسئله سرپرستی خانواده» و «تثبیت نقش‌ها» و «محبت زن و شوهر» می‌پردازد.  نوری (1391) در تحقیق «عوامل تحکیم و استحکام خانواده» به این نتیجه می‌رسد که مهم­ترین عامل تحکیم و ثبات یا تزلزل و فروپاشی خانواده، چگونگی رابطه­ها و دادوستد عاطفی میان اعضای خانواده، به‌ویژه زن و شوهر است. عبدی و یزدانی مقدم (1388) در بررسی تأثیر تعالیم دینی بر مهارت‌های زندگی در سیره رضوی در عرصه­های مهارتی ذهنی، شناختی، ارتباطی، اجتماعی، خانوادگی و تربیتی، به این نتیجه می­رسند که این مهارت‌ها بر تحکیم خانواده مؤثر هستند. خطیبی (1391: 84) در کتاب مفاهیم جامعه‌شناختی در پنج سوره اول قرآن کریم، در فصل خانواده از منظر قرآن، انفاق به والدین و خویشان را مایه­ی تحکیم خانواده و حفظ حرمت والدین برمی‌شمارد.

در خارج از ایران نیز تحقیقاتی با موضوع خانواده انجام‌شده که به‌طور خلاصه به برخی از آن‌ها اشاره می­شود.

در پژوهش پارکر[4] (2002) عشق و تعهد نسبت به هم، ، در پژوهش مادسن و ابل[5] (2010 ) احترام و مذهب و باورهای دینی، در پژوهش مارتین، پالیک، داریس، لارسن، گری و ویر[6] (2003) شوخی کردن و شاد کردن فضای خانه ، در پژوهش راس[7] (2009) داشتن اوقات فراغت باهم، در پژوهش جین[8](1999) مشورت باهم و در پژوهش‌گری (1387) آشنایی با تفاوت‌های زن و مرد عواملی بودند که در استحکام خانواده­ها بیشترین تأثیر را داشته­اند.   

با دقت در پژوهش‌های مذکور، هریک به بررسی بخشی از عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده پرداخته­اند. همچنین به نگرش زنان به‌طور مستقل نپرداخته‌اند. اما پژوهش کنونی با نوآوری خاص خود یعنی بررسی مجموعه­ای از عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده در نگرش  زنان، تلاش کرده تا خلأ تحقیقاتی را در این خصوص پر نماید.

 

مبانی نظری تحقیق و تعریف مفاهیم

در این پژوهش از دیدگاه­ جامعه شناسان کارکرد­گرا  در حوزه خانواده استفاده‌شده است. زیرا آن‌ها  بر خانواده به‌منزله نهاد بنیادین جامعه تأکید داشته­اند.طبق این دیدگاه خانواده وظایف مهمی را به انجام می­رساند که جزء نیازهای اساسی جامعه است و به بقای نظم اجتماعی کمک می­کند. دورکیم جامعه‌شناس فرانسوی خانواده را هم چون نهادهای اجتماعی می‌داند که جزئی از جامعه است، شناخت آن مستلزم شناخت کل جامعه است و از آن انتزاع‌پذیر نیست. زیرا در فرایند تکامل یا تأثیر و تأثر[9] با جامعه قرار می‌گیرد. به اعتقاد دورکیم (1369)، انسجام اجتماعی تنها نیرویی است که هدف­ها، واکنش­ها و چگونگی رفتار فردی انسان را تعیین می­کند و تصمیم افراد، تأثیر چندانی بر چگونگی کنش­های آنان ندارد. وی بنیادی­ترین منشأ انسجام اجتماعی را فرهنگ و نهادهای اجتماعی معرفی می­کند و آن را از دو کارکرد مهم برخوردار می­داند. نخست اینکه انسجام و پیوستگی اجتماعی، امکان حمایت روانی اعضای جامعه را در وضعیت‌های بحرانی فراهم می‌کند و از نگرانی­ها، فشارها و نیز از تأثیر بحران بر افراد  می­کاهد و درصورتی‌که افراد به‌وسیله تبادل اندیشه­ها و احساسات خود، روابط منسجمی با اعضای خانواده، به‌خصوص همسرانشان به وجود آورند، حمایت متقابل آن‌ها به هنگام گرفتاری‌های شدید و درماندگی موجب می­شود که در فعالیت­های جمعی شرکت کنند و این تکاپوهای جمعی، آنان را حفظ خواهد کرد. دوم انسجام اجتماعی را که نقش آن کنترل و نظارت بر افراد است، در جوامع بسیار همبسته و منسجم حفظ می­کند، به‌طوری‌که افراد به حال خود رها نمی­شوند، به خدمت خانواده درمی­آیند به‌جای منافع فردی به منافع جمعی می­اندیشد و درنهایت، فردگرایی و ازهم‌گسیختگی کاهش می‌یابد. همچنین او معتقد است که ثبات و استواری خانواده به تقسیم‌کار بر مبنای جنس بستگی دارد که همسران نقش‌ها و وظایف خود (نقش ابزاری شوهر در خوش بختی زناشویی و نقش زن ارائه‌کننده عشق و محبت) را به‌خوبی ایفا کنند، رابطه زناشویی از ثبات، دوام و کیفیت و رضایتمندی برخوردار خواهد شد و تحکیم و انسجام آن افزایش می‌یابد. وقتی این تعامل به دلیل شکست زن یا شوهر در به عهده گرفتن تعهدها و وظایفشان قطع شود، نیروی مؤثر و عمده انسجام و هماهنگی زناشویی از بین خواهد رفت (برینکرهوف و وایت لاینک[10]، 1988: 259-260).

الیزابت بات از دیگر نظریه‌پردازان حوزه خانواده، به تقسیم نقش زن و شوهر در روابط زناشویی و زندگی خانوادگی توجه می‌کند (بات، 1971). بات بر اساس بررسی‌های خود به این نتیجه رسید که خانواده‌هایی که میزان بالایی از جدایی و تفکیک روابط نقشی زن و شوهر را داشتند، به یک شبکه متراکم روابط متصل بودند و بسیاری از دوستان، همسایگان و خویشاوندان یکدیگر را می­شناختند و در مقابل در خانواده‌هایی که روابط نقشی نسبتاً مشترکی میان زن و شوهر وجود داشت، شبکه روابط پراکنده‌ای داشتند و تعداد کمی از خویشاوندان، همسایگان و دوستان آن‌ها یکدیگر را می‌شناختند. مناسبات «تفکیکی نقش‌های زناشویی» روابطی هستند که در آن زن و شوهر قائل به تفاوت واضحی در وظایف خود هستند و آن‌ها را جدا و میان خود تقسیم کرده و علایق و فعالیت‌های جداگانه دارند (بات[11]، 1373: 254). درصورتی‌که زن و شوهر هر یک به شبکه متراکم تعلق داشته باشند و پس از ازدواج نیز این شبکه‌ها حفظ گردند، رابطه خانوادگی ناشی از ازدواج آن دو به این شبکه روابط اضافه می‌شود. زیرا هریک از زوج‌ها دوستان و آشنایانی دارند که می‌توانند در خارج از خانواده به آن‌ها کمک کنند. اما اگر شبکه اجتماعی پراکنده باشد، افراد در شبکه یکدیگر را نمی‌شناسند. بنابراین، وفاق اجتماعی و همیاری اعضا به‌احتمال تنوع و گوناگونی در هنجارهای درون شبکه کمتر خواهد شد. بات با توجه به روابط اجتماعی خانواده، مشخص کرد که روابط کلیه خانواده‌ها با جامعه، مانند یک «شبکه» است؛ یعنی هر خانواده با تعدادی از افراد در سطح جامعه در تماس است و این نوع تماس شبکه‌ای دو گونه است: «متصل» و «پراکنده». درصورتی‌که در یک خانواده پس از ازدواج، بین دوستان و آشنایان زن و شوهر معاشرت صورت گیرد، در این حالت شبکه روابط متصل است. اما اگر این معاشرت صورت نگیرد، شبکه روابط پراکنده می‌شود (اعزازی، 1387: 123).

از جمله مظاهر زندگی اجتماعی انسان، وجود تعامل سازنده میان انسان‌ها و برقرار بودن عشق به همنوع  و ابراز صمیمیت[12]و همدلی به یکدیگر است (عدالتی و ردزوان[13]، 2010). داشتن روابط صمیمانه­ی دلبستگی عاطفی با افراد نزدیک مانند والدین، همسر و  فرزندان یکی از مهم‌ترین نیازهای بشری است.  در رابطه زناشویی دلبستگی به‌وسیله روابطی که دوسویه و پر­محبت هستند و در آن دو نفر احساس صمیمیت و امنیت دارند، مشخص می­شود (جانسون، مکینن و میلیکین[14]، 2001). این ارتباط­های ایمن به زوجین این امکان را می­دهد که از طریق اداره آشفتگی­های هیجانی به یکدیگر کمک کنند (جانسون، 2004). تعارض در زندگی زناشویی زمانی اتفاق می­افتد که همسران قادر به ارضای نیازهای دلبستگی یکدیگر برای ایمنی، امنیت و رضایت نیستند. در چنین شرایطی کارکردهای خانواده مخدوش خواهد شد.

ازنظر جامعه­شناس آمریکایی،دو کارکرد اصلی خانواده عبارتنداز:  اجتماعی شدن اولیه و تثبیت شخصیت (اعزازی، 1387: 174). اجتماعی شدن، اولین فرآیندی است که کودکان هنجارهای فرهنگی جامعه­ای را می­آموزند که در آن به دنیا آمده­اند و تثبیت شخصیت[15] به معنای نقشی است که خانواده با کمک و حمایت عاطفی از اعضای بزرگ‌سال خود بر عهده دارد (گیدنز و بردسال، 1388: 254). پارسنز خانواده هسته­ای را مناسب­ترین و کارآمدترین نوع خانواده برای پاسخگویی به نیازهای جامعه‌ی صنعتی می­دانست، درواقع تخصصی شدن نقش‌ها در خانواده‌ی هسته­ای، مستلزم این بود که شوهر به‌عنوان نان‌آور نقش ابزاری را بر عهده بگیرد و زن نقش احساسی و عاطفی داخل خانه را قبول کند (گیدنز و برد سال،1388: 255). به نظر پارسنز برای شکل­گیری کنش اجتماعی معنادار وجود چند عامل ضروری است.

1- خاص نگری- عام نگری 2- عاطفی- بی‌طرف از نظر عاطفی 3- کیفیت- عمل کرد 4- همه جهت‌بینی - یک‌جهت بینی5- نفع شخصی- نفع جمعی: این تقسیم‌بندی‌های دوگانه، گرایش­های کنش به‌سوی منافع فردی یا منافع و اهداف گروهی را دربر می­گیرد(همیلتون، 1983: 103).  به‌این‌ترتیب در صورتی خانواده و رابطه زناشویی منسجم و مستحکم خواهد بود که اعضای آن، به‌ویژه همسران همدیگر را خاص و منحصربه‌فرد ببینند، با استفاده از تمامی عواطفشان با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و روابطشان مبتنی بر رضایت باشد؛ یعنی برای همسرشان به سبب نفس او ارزش قائل باشند و به او به چشم وسیله یا ابزار نگاه نکنند. همچنین روابط آن‌ها باید همه‌جانبه باشد، یعنی باهمه جوانب و مسائل همسرشان سروکار داشته باشند، و مبتنی بر منافع جمعی باشد زیرا توجه به منافع فردی از تحکیم خانواده و روابط زناشویی می‌کاهد. پارسنز به نقش عنصر عاطفه در خانواده توجه دارد و خانواده را به‌عنوان تنها نهاد عمده­ی موجود در جامعه می­داند که می­تواند عشق و محبت و مراقبت مورد نیاز برای رشد شخصیت انسانی در  بهترین حد ارائه دهد(اتکینسون و همکاران[16]، 1987: 110). یک خانواده باثبات، روابط عاطفی را که بخش اجتناب­ناپذیر زندگی انسان است، تسهیل می­کند (اتکینسون و گلاس[17]، 1987: 427). طبق نظر این جامعه­شناس دلبستگی عاطفی بین اعضای خانواده بانظم و ثبات در خانواده رابطه­ی مستقیم یا مثبت وجود دارد(­همیلتون، 1983 : 103). عامل دیگری که بر نظم خانواده تأثیر دارد، تصمیم­گیری و هم­فکری مشترک است. بیشتر مطالعات به این نتیجه رسیده­اند که زوج‌های خوشبخت به دلیل تصمیم­گیری مشترک، گفت‌وگوی مفید، و توافق متقابل و مشترک به‌عنوان نمونه مشخص می­شوند. سلطه یک همسر یا اختلافات گسترده بر سر قدرت، با طلاق و نارضایتی زناشویی ارتباط دارد (چلبی، 1385: 230). تأکید پارسونز در نظریه کنش اجتماعی، بر نظام فرهنگی به‌عنوان نظامی مسلط و تعیین‌کننده، هم در توصیف مشارکت‌پذیری و هم در تحقیق و تثبیت آن واقعیتی انکارناپذیر است (چلبی، 1385: 230).

عامل مهم دیگری که بر نظم در خانواده مؤثر است، اعتقادات مذهبی است. فرگوسن و هارود و شانون[18] اشاره‌کرده‌اند، خانواده­هایی که دارای مشخصه­ی «پای بندی مذهبی» بالایی هستند، کم‌تر به فروپاشی متمایل­اند( 1984: 547-540). همچنین بوث[19] و همکارانش بیان می­کنند که عقاید مذهبی به‌صورت نیروی خاص و نگهبان ازدواج دیده می­شوند که انسجام و پیوستگی آن را تقویت می­کنند(1983: 390). ویلکینسون و تنر نیز می­گویند: «پای بندی مذهبی تأثیر مستقیم بر عاطفه­ی خانواده مستقل از فعالیت‌های خانواده دارد.» (1984: 664 به نقل از چلبی، 1385: 230). 

ویلیام گاردنر در کتاب جنگ علیه خانواده اشاره می‌کند که؛ یکی از عوامل مؤثر بر نظم خانواده، تقسیم­کار خانگی است. در قرن نوزدهم، به‌طورکلی پذیرفته‌شده بود که پرورش فرزندان با عشق و مراقبت کافی (نقش زن) و کسب درآمد کافی برای تأمین معاش خانواده (نقش شوهر) مستلزم داشتن تخصص از سوی هریک از دو زوج، یعنی تقسیم­کار بود (راکفورد[20]1990به نقل از  محمدی، 1387: 85-84). آنچه این نظام پدید می­آورد، وابستگی نبود، بلکه همبستگی خانوادگی بود. همان­گونه که چارلز موری، در کتاب «به دنبال خوشبختی و دولت خوب» اشاره  می­کند، انسان­ها جوامع را تشکیل می­دهند تا کارها را باهم انجام دهند، آن‌هم مهم‌ترین و مشکل­ترین امور انسانی، همچون عشق ورزیدن به هم، مراقبت از یکدیگر، تصمیم­گیری درباره­ی ارزش‌های مهم، مواظبت از این ارزش‌ها، انتقال دادن آن‌ها و نیز مراقبت از نیازمندان (موری[21]، 1982: 288).

به اعتقاد بسیاری از جامعه­شناسان، ارضای نیازهای عاطفی مهم‌ترین کارکردی است که می­تواند بقای خانواده را در جوامع صنعتی جدید تبیین کند. ارضای عاطفی در محیط­های دیگری مانند محیط­های شغلی یا آموزشی نیز کم‌وبیش یافت می­شود اما بیشتر افراد رضایت‌بخش‌ترین روابط شخصی خود را با همسران، والدین و فرزندان یا دیگر بستگان می­یابند. حتی بسیاری از کسانی  که به دلیل نیافتن امنیت و خشنودی لازم به طلاق روی می­آورند، بار دیگر خانواده­ی جدیدی برای دست‌یابی به آن هدف تشکیل می­دهند (آلمکوئیست و همکاران، 1978: 347)[22]. اغراق‌آمیز نیست اگر بگوییم راز قدرت عاطفی و توفیق خانواده­ی طبیعی، تعلق‌خاطر ذاتی آن به دوام و بقای خود است. تعلق‌خاطری که مستلزم عشقی  بی‌قیدوشرط خواهد بود که در هیچ گروه اجتماعی دیگری یافت نمی­شود (گاردنر[23]، 1992: 90). در جوامع صنعتی تثبیت شخصیت بزرگ‌سالان اهمیتی منحصربه‌فرد دارد. زیرا دو عامل  ساختاری و فرهنگی در آن دخیل‌اند. عوامل ساختاری مانند زندگی در شهرهای صنعتی باعث انزوای نسبی خانواده­ی زن‌وشوهری گردیده است و به سبب سست شدن شبکه­های خویشاوندی و همسایگی، همسر شخص علی­القاعده به‌صورت تنها دوست و همدم او و تنها کسی که می­تواند بیشترین وقت را با او سپری کند، در­می­آید. عوامل فرهنگی نیز به تغییر نگرش عمومی نسبت به ازدواج اشاره دارد. در جوامعی مانند آمریکا، نگرش غالب این است که ازدواج باید بر  پایه کشش عاطفی و عشق متقابل بین دو زوج استوار باشد و میزان بالای طلاق در این جوامع، دلیل بر اهمیت این کارکرد به‌عنوان مبنای ازدواج است. اما در جوامع دیگری که کارکردهای دیگر خانواده از اهمیت بیشتری برخوردارند، حتی درصورتی‌که زوجین سطح بالایی از رضایت خاطر را تجربه نکنند، احتمال تداوم پیوند ازدواج زیاد است (استوکس[24]، 1984: 295-294).

رضایت خاطر یعنی این‌که در خانواده­ حرفی از ­طلاق نباشد. اگر نظام خانواده مبتنی بر مردسالاری یا زن­سالاری و به‌طورکلی هوس و خودخواهی باشد، اختلاف آشکار می‌گردد و در چنین حالتی، حقوق و احترام متقابل زن و مرد رعایت نمی­شود. درنتیجه حق محوری جای خود را به هوس­بازی و خودخواهی که عامل اصلی بروز اختلافات و درنهایت طلاق است می­دهد (کوهی، 1387: 134-135). علت طلاق در درجه اول خشونت است. خشونت به معنای بدرفتاری فیزیکی، کلامی یا عاطفی یک عضو از خانواده علیه عضوی دیگر، پدیده­ی جدیدی  نیست و درگذشته نیز وجود داشته است. گزارش­ها حکایت از آن دارد که خشونت خانگی پدیده­ای است چندجانبه که فرزندان، همسران، خواهر و برادرها و سالمندان را دربر می­گیرد (بستان و همکاران، 1389: 89).  گستردگی این پدیده در برخی از کشورهای صنعتی بسیاری از خانواده­ها را به کانون اضطراب، ناامنی و حتی جنایت مبدل کرده است. به گفته آنتونی گیدنز: «خانه خطرناک­ترین مکان در جامعه­ی امروز است. از لحاظ آماری  یک فرد در هر سنی و یا از هر جنسی به مراتب بیشتر احتمال دارد که در خانه در معرض حمله فیزیکی واقع گردد تا در خیابان به هنگام شب.» (­گیدنز، 1374: 438).

از منظر اسلام  آرامش روانی حاصل از ازدواج و مهر و مودت بین زن و شوهر از نشانه­های الهی به شمار می­رود (روم/21). رابطه زناشویی برخلاف روابط اجتماعی دربردارنده‌ی عاملی وحدت‌بخش و انسجام دهنده است که تداوم رابطه را علی­رغم تضادها و اختلاف منافع و علقه­های زن و شوهر تضمین می­کند. از عناصر بسیار مهم در سازگاری دو همسر و تحکیم خانواده، عشق و علاقه متقابل است­ (معاونت پژوهش، گروه روانشناسان، 1386: 231). رسول گرامی اسلام (ص) در جواب زنی به نام حولاء که از وظیفه زن نسبت به همسر خود سؤال کرد فرمود: «ای حولاء حق مرد بر همسرش این است که به خانه­اش پایبند باشد، با او مهربانی کند و محبت بورزد و نسبت به او دلسوز باشد.» (نوری طبرسی، 1408: 244). گفت‌وگوی مؤدبانه و احترام‌آمیز همسران با یکدیگر و بهره­گیری از روش مؤثر و سازنده برای ارتباط کلامی، مصداق کامل«خوب سخن گفتن» تلقی می­شود که در راستای ایجاد محبت و نشاط در محیط خانواده است (کلینی،1362: 94 و 107 ). حضرت علی(علیه‌السلام) می­فرمایند «با رفق و مدارا، هم دمی و هم راهی در زندگی مشترک پایدار می‌ماند.»[25](تمیمی آمدی، 1366: 244). رعایت نکات بیان‌شده، به رضایتمندی همسران می­انجامد. مسلماً چنین شرایطی، زمینه­ای مساعد برای پیشرفت­های فراوان فردی، خانوادگی و اجتماعی خواهد بود(معاونت پژوهش، گروه روانشناسان، 1386: 429).

آنچه قابل تعمق است، فقدان جایگاه بررسی نگرش زنان در خصوص عوامل تأثیرگذار بر تحکیم خانواده ، هم در تئوری­های مذکور و هم در تحقیقات انجام‌شده، از عوامل مهمی است که در پژوهش کنونی موردتوجه قرارگرفته  و بر نوآوری آن    می‌افزاید. بر اساس آنچه گذشت الگوی تحقیق به شرح زیر است.

 

الگوی پژوهش

بر اساس پیشینه و نظریه­های بیان‌شده، الگو تحقیق به شکل نگاره 1 ترسیم‌شده است.

 

 

 

 

 

 

 

نگاره 1: الگوی تحقیق

 

فرضیه‌های تحقیق

بر اساس مدل، فرضیه­های تحقیق به شرح زیر است:

-        نگرش زنان درباره­ی  اهمیت هریک از عوامل تأثیرگذار بر تحکیم خانواده یکسان نیست.

-        ازنظر زنان عوامل اجتماعی بر تحکیم خانواده تأثیر بیشتری دارد.

-        ازنظر زنان عوامل اقتصادی بر تحکیم خانواده تاثیربیشتری دارد.

-        ازنظر زنان عوامل فرهنگی بر تحکیم خانواده تأثیر بیشتری دارد.

-        ازنظر زنان عوامل اعتقادی - دینی بر تحکیم خانواده تأثیر بیشتری دارد.

-        ازنظر زنان عوامل سیاسی بر تحکیم خانواده تأثیر بیشتری دارد.

-        ازنظر زنان عوامل عاطفی بر تحکیم خانواده تأثیر بیشتری دارد.

 

روش پژوهش

روش پژوهش حاضر کمی از نوع پیمایشی است.  در این پژوهش عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اعتقادی، عاطفی، سیاسی متغیرهای مستقل (پیش‌بین) و تحکیم خانواده، متغیر وابسته (ملاک) هستند. 

 

جامعه آماری و فرایند نمونه‌گیری

جامعه آماری این پژوهش اعضای علمی و کارمندان دانشگاه‌های پیام نور استان همدان بودند و نمونه از مراکز و واحدهای این استان گزینش ­شدند. روش نمونه­گیری تصادفی ساده چندمرحله‌ای بود. بر اساس نمونه­گیری تصادفی ابتدا شهرهایی که دارای دانشگاه بودند تعیین و 5 شهر بهار، ملایر، همدان، تویسرکان و قهاوند انتخاب ­شدند. در مرحله بعد بر اساس نمونه­گیری تصادفی ساده از هر دانشگاه اعضای علمی و کارمندان زن آن مورد مطالعه قرار گرفتند. با استفاده از فرمول زیر حجم نمونه مشخص گردید (حدود 192 هیات علمی و کارمند).

مقدار­ها به شرح زیر است.

96/ 1= z     43/0= p    و   57/0= q   و  09/0= d   و   95/0=  1- prevalence

 

 

 

شیوه گردآوری اطلاعات

در مرحله مطالعه مقدماتی،  نخست با تعداد محدودی از جامعه آماری (20 نفر) مصاحبه و در مرحله اجرای اصلی، از پرسشنامه استفاده شد.

 

فنون آماری و متغیرها و پایایی آن‌ها

برای تحلیل اطلاعات، علاوه بر آمار توصیفی، از فنون آماری پیشرفته مثل شاخص سازی با استفاده از نرم­افزار spss و از مسیر transform/compute، و از آمار استنباطی نظیر رگرسیون چند متغیره به روش گام‌به‌گام و اینتر استفاده شد.

متغیرها و معرف‌ها همراه با میزان پایایی آن‌ها در جدول(­1­) خلاصه‌شده است. میزان پایایی از طریق نرم‌افزار  spss  با ورژن 16و از مسیر Analyses/ Releablity به دست آمد.

 

جدول 1. معرف‌های متغیر وابسته و مستقل همراه با پایایی آن‌ها (192= n)

متغیر

شاخص‌ها

معرف‌ها

آلفای کرونباخ

 

وابسته

16 معرف

 

 

نبود خشونت در خانواده( لفظی و فیزیکی) -رضایتمندی زن از روابط زن‌وشوهری - روابط منسجم و حمایت متقابل در گرفتاری‌ها- گذاشتن زمان مناسب برای یکدیگر- تبادل اندیشه و احساسات- تقسیم‌کار بر مبنای جنس در داخل خانواده- منحصر دیدن زن و ارتباط با او با تمام عواطف (عاطفی بودن در برابر خنثی بودن)- نگاه ابزاری به زن نداشتن-گرایش‌های مذهبی مشترک داشتن- تفاوت سلیقه یکدیگر را پذیرفتن- عشق ورزیدن و بیان آن –خوش‌اخلاق بودن همسر-تفاهم اخلاقی زن و شوهر- در خانواده هرگز از طلاق حرفی نزدن- اوقات فراغت را باهم گذراندن- هرگز قهر نکردن و همسر را تنها نگذاشتن 

2/75

 

 

 

 

 

 

مستقل

29 معرف

اجتماعی

6 معرف

رعایت ادب و گفتگوی احترام‌آمیز با زن (ارتباط کلامی، مصداق خوب سخن گفتن)- اعتماد به همسر- کاهش فاصله اجتماعی و درک همسر- احترام به خانواده و فامیل همسر به‌صورت متقابل- گسترش دامنه ارتباطات مناسب با دوستان و آشنایان - داشتن صداقت و صمیمیت و تعهد به یکدیگر

9/76

عاطفی

7 معرف

پایبندی به زندگی و مهربانی با همسر ( خیانت نکردن)- نداشتن هوس‌بازی و خودخواهی-بی تفاوت نبودن نسبت به وظایف و مسئولیت‌های فردی در خانواده-تحمل شوخی در زندگی- و شاد کردن فضای خانه – نداشتن احساس زندگی از سر ناچاری، ابراز عشق و علاقه متقابل همسران  در زندگی مشترک

9/65

اقتصادی

5 معرف

ثروت- درآمد مکفی- تلاش برای حل مشکلات خانواده - -رفاه و تفریح و سفر - شغل مناسب امنیت اقتصادی، تأمین معاش وصیانت از سلامت بهداشت خانواده؛

8/73

فرهنگی

(6 معرف)

پوشیدن نوع لباس برای جلب‌توجه دیگران و تابع مد روز بودن یا بر اساس فرهنگ خودی-  سطح سواد و استفاده از رسانه­های کتبی مرتبط با خانواده – تماشای فیلم و تئاتر و سینما و سریال‌ها و برنامه­های ماهواره،– شرکت در جشنواره‌ها و همایش‌ها و اجلاس‌های علمی در طول سال، ترجیح سبک زندگی  (بر اساس فرهنگ خودی یا مدرن)

3/75

اعتقادی و مذهبی

4 معرف

 کمرنگ نشدن اعتقادات مذهبی در خانواده ( انجام واجبات شرعی مثل نماز و روزه) - پوشش اسلامی و حجاب-  پای بندی اعضاء خانواده به اصول و ارزش‌های مذهبی و حفظ حریم خودآرایی-- احترام به عرف و ارزش‌های جامعه

5/73

سیاسی

نداشتن اختلاف‌نظر سیاسی- مشارکت اجتماعی و سیاسی (2 معرف)

-

کل متغیرهای مستقل

29 متغیر

6/79

کل متغیرها

تعداد کل معرف‌ها: (45­معرف- 29 معرف متغیر ­مستقل و 16 معرف متغیر وابسته)

8/83

 

یافته‌ها: الف- آمار توصیفی

1. توزیع آماری ویژگی­های شخصی پاسخگویان به شرح زیر خلاصه‌شده است.

4/59% کارمند و6/40% هیات علمی، 5/49% تحصیلات در حد  ارشد و1/15%  دکتری و بقیه تحصیلات کمتر از ارشد داشتند، بیشترین میانگین سنی بین 30 تا 39 سال(5/65%)، و بیشترین رشته تحصیلی انسانی( 8/42%) و سپس ریاضی(7/30%) گزارش شده. 6/78% پاسخگویان متاهل بودند.

 

2. توزیع آماری مولفه­های متغیر  وابسته (تحکیم خانواده)

توزیع فراوانی نظرِ پاسخگویان درباره ویژگی خانواده پایدار و باثبات در جدول شماره 2 خلاصه شده است.

 

جدول 2. توزیع فراوانی نظر پاسخگویان درباره ویژگی‌های

خانواده پایدار و باثبات (192= n )

ردیف

متغیر  معتبر

کاملاً موافق و موافق (درصد)

مخالف و کاملاً مخالف (درصد)

1

نبود خشونت در خانواده

6/91

1/2

2

رضایتمندی زمینه‌ساز خوشبختی و آرامش

7/92

1

3

روابط منسجم بین همسران

1/89

1/3

4

زمان گذاشتن برای تبادل اندیشه  و احساس

2/91

6/2

5

تقسیم‌کار بر مبنای جنس بر ثبات زناشویی

6/76

3/7

6

منحصر دیدن همسر

9/82

2/6

7

عدم نگاه ابزاری به همسر

5/88

1/2

8

شوخی کردن و دل نگرفتن

7/52

2/18

9

گرایش‌های مذهبی مشترک

7/67

3/8

10

پذیرش تفاوت سلیقه همسر در جهت آرامش خانواده

1/63

9/9

11

عشق به یکدیگر

4/49

3/17

12

اخلاق خوش، صبوری و قناعت

9/71

7/4

13

داشتن تفاهم اخلاقی در امور زندگی

5/86

6/3

14

قهر نکردن

44/65

3/11

15

تنها نگذاشتن همسر

22/75

6

16

منفور و زشت دانستن طلاق توسط  زوجین

6/76

5/23

جمع

32/76

42/7

 

بر اساس یافته‌ها 32/76% پاسخگویان با ویژگی­های خانواده پایدار موافق و 42/7% مخالف بودند.

رتبه­بندی پاسخ­ها به روش زیر انجام گرفت. نکته قابل‌توجه این­که داده­های زیر 50 رتبه‌بندی نشدند.

از 90 الی 100، رتبه اول – از 80 الی 89 رتبه دوم- از 79 الی 79 رتبه سوم- از 60 الی 69 رتبه چهارم- از 50 الی 59 رتبه پنجم یا نهایی)

همان­طور که جدول داده­ها نشان می­دهد، رضایتمندی زن و شوهر (7/92%)  و نبود خشونت در خانواده (6/91%) در درجه اول از توافق و توافق کامل پاسخگویان قرارگرفته‌اند. داشتن تفاهم اخلاقی (5/86%) و روابط منسجم همسران و حمایت از یکدیگر در شرایط مختلف زندگی (1/89%)، و عدم نگاه ابزاری به همسر ­(5/88%)، و منحصربه‌فرد دیدن او (9/82%) در مرتبه دوم؛ تقسیم‌کار طبیعی در درون خانواده (عاطفی بودن زن و عقلانی بودن مرد) (­6/76%)، و صبر و قناعت و خوش­اخلاق بودن (9/71%) و تنها نگذاشتن همسر (22/75%) و منفور و زشت دانستن طلاق و حرفی از جدایی نزدن (6/76%) در مرتبه سوم؛ داشتن گرایش‌های مذهبی مشترک (7/67%) و قهر نکردن از همسر (44/65%) و پذیرش تفاوت سلیقه یکدیگر (1/63%) در درجه چهارم؛ شوخی کردن و به دل نگرفتن (7/52%) و عشق به  خانواده (4/49%) در مرتبه نهایی  از توافق و توافق کامل قرارگرفته‌اند.

 

3. توزیع فراوانی مؤلفه‌های متغیرهای مستقل مؤثر بر تحکیم خانواده

توزیع فراوانی نظرِ پاسخگویان درباره عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده در جدول شماره 3 خلاصه‌شده است.

 

 

 

 

 

 

 

جدول 3. توزیع فراوانی عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده

از منظر پاسخگویان (192= n)

ردیف

متغیر مستقل

مؤلفه

کاملاً موافق و موافق (درصد)

مخالف و کاملاً مخالف (درصد)

1

اجتماعی

آداب سخن گفتن (رعایت ادب نسبت به یکدیگر)

2/93

-

اعتماد نسبت به یکدیگر

5/87

1

عدم فاصله اجتماعی و درک کردن یکدیگر

4/73

1/3

احترام به خانواده  و فامیل همسر

1/53

13

اجتماعی بودن و داشتن روابط با خویشان و دوستان

4/48

12

تعهد و صمیمیت نسبت به یکدیگر

1/89

1/3

جمع

11/74

36/5

2

اقتصادی

ثروت و درآمد بالا تضمین‌کننده‌ی  شادی‌ها

7/18

6/51

وجود درآمد مکفی

3/32

2/30

تلاش برای صیانت از سلامت و بهداشت خانواده

4/34

2/29

رفاه و تفریح و سفر

7/18

6/51

داشتن شغل مناسب

6/65

6/12

جمع

94/33

64/34

3

فرهنگی

پوشیدن لباس برای  جلب‌توجه دیگران

2/58

2/17

 

اطلاعات و مطالعه کتب مرتبط با خانواده

56/65

19

اهل رفتن به سینما و تئاتر و موزه‌ها  با خانواده

1/15

2/68

نقش مد  در حفظ خانواده

4/9

74

اجتناب از تأثیر منفی سریال‌ها و برنامه‌های ماهواره بر تحکیم خانواده

2/55

2/18

تحصیلات همسان داشتن  همسران

4/34

2/29

جمع

64/39

65/36

4

اعتقادی

کمرنگ نشدن اعتقادات مذهبی در خانواده (انجام واجبات شرعی مثل نماز و روزه)

6/77

2/6

پوشش اسلامی و حجاب

5/63

13

گرایش‌های مذهبی مشترک لازمه داشتن خانواده پایدار

7/67

3/8

تأثیر حفظ حریم خودآرایی و طرز پوشش توسط اعضا

2/69

3/7

جمع

5/69

12/12

5

عاطفی

پایبندی زن به زندگی و مهربانی با همسر (خیانت نکردن)

8/94

1

نداشتن هوس‌بازی و خودخواهی برای مرد

3/83

8/5

تحمل شوخی در زندگی توسط زن و شوهر

7/52

2/18

عشق و علاقه متقابل زن و شوهر

3/95

1

شاد و خوش کردن فضای خانواده

1/15

2/68

نداشتن احساس از سر ناچاری زندگی کردن توسط زن و مرد

4/72

7/5

کاهش بی‌تفاوتی نسبت به وظایف و .. توسط زن و مرد

1/78

6/1

جمع

24/70

27/14

6

سیاسی

نداشتن اختلاف‌نظر در گرایش‌های سیاسی زوجین

7/18

9/48

تفاهم در مشارکت سیاسی

1/33

8/39

جمع

8/51

8/88

ترتیب میزان موافقت با عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده‌ها

 

 

ترتیب

فراوانی‌ها

1

اجتماعی

11/74

36/5

2

عاطفی

24/70

27/14

3

اعتقادی

5/69

12/12

4

فرهنگی

8/51

8/88

5

سیاسی(تردید به دلیل محدودیت مؤلفه‌ها)

64/39

65/36

6

اقتصادی

94/33

64/34

 

همان­طور که جدول داده­ها نشان می­دهد، زنان در عامل اجتماعی، (2/93%) رعایت ادب نسبت به یکدیگر را مهم‌ترین عامل تأثیرگذار بر تحکیم بنیان خانواده گزارش کرده­اند و (1/ 89%­)  تعهد و صمیمیت همسران نسبت به هم، (5/87%) اعتماد در خانواده و (4/73%) نداشتن فاصله اجتماعی و درک یکدیگر؛ (1/53%)  احترام به خانواده همسر و اجتماعی بودن و (4/48%) داشتن روابط با خویشان و دوستان را در حد موافق و کاملاً موافق، گزارش کرده­اند که بر تحکیم خانواده تأثیر دارند.

توزیع فراوانی عامل اقتصادی نشان می­دهد، داشتن ثروت و درآمد بالا و متغیر داشتن رفاه و تفریح و سفر­های فراوان (­7/18%) از توافق چندانی از سوی پاسخگویان برخوردار نشده و این عامل به‌تنهایی شادی‌آور و تضمین­کننده­ی تحکیم خانواده­ها نیست. برخوردار بودن از شغل مناسب برای آقایان (­6/65) از نظر پاسخگویان بیشترین تأثیر را بر تحکیم خانواده­ها دارد. تلاش برای صیانت از سلامت و بهداشت خانواده (4/34%) و وجود درآمد مکفی (3/32%) در مرتبه دوم  از توافق  و توافق کامل پاسخگویان قرارگرفته‌اند.

توزیع فراوانی عامل فرهنگی نشان می­دهد، به ترتیب، (56/65%) آگاهی و مطالعه کتب مرتبط با تحکیم خانواده، (2/58%) پوشیدن لباس برای این‌که موردتوجه دیگران قرار گیرد، (2/55%) اجتناب از تأثیر منفی سریال‌ها و برنامه­های ماهواره­ای، (4/34%) برخورداری همسران از سطح تحصیلات همسان، (1/15%) اهل رفتن به سینما، موزه، تئاتر همراه با خانواده  و درنهایت (4/9%) تابع مد بودن در حد کاملاموافق  و موافق گزارش کرده­اند که بر تحکیم خانواده­ها تأثیرگذارند.

همان­طور که توزیع فراوانی عامل اعتقادی - مذهبی نشان می­دهد، به ترتیب، (6/77%) کم­رنگ نشدن اعتقادات مذهبی و انجام و اجبات­دینی، ­(­2/69%) حفظ حریم خودآرایی و طرز پوشیدن لباس در حضور دیگران توسط همسر، (7/67%) داشتن گرایش‌های مذهبی مشترک و (5/63%) پوشش اسلامی و رعایت حجاب را در حد موافق و کاملاً موافق گزارش کرده­اند که بر تحکیم خانواده­ها تأثیر دارد.

  1. همان­طور که توزیع فراوانی عامل عاطفی نشان می­دهد، به ترتیب، 3/95% پاسخگویان عشق و علاقه متقابل همسران و 8/94% خیانت نکردن زنان به شوهرانشان  را در حد کاملاً موافق و موافق بیان داشته­اند که بر تحکیم بنیان خانواده مؤثر است. همچنین 3/83% نداشتن هوس‌بازی و خودخواهی مردان، 1/78% کاهش بی­تفاوتی نسبت به وظایف و مسئولیت‌ها در خانواده، 4/72% نداشتن احساس زندگی کردن با همسر از سر ناچاری، (7/52%) تحمل شوخی­های همسر و(1/15%) شاد و خوش بودن محض را در حد کاملاً موافق و موافق در تحکیم بنیان خانواده­ها مؤثر دانسته­اند.
  2. همان­طور که داده­های سیاسی نمایانگر است، 7/18%  داشتن گرایش‌های سیاسی مشترک را در حد موافق و کاملاً موافق گزارش کرده­اند که بر تحکیم خانواده تأثیر دارد. و بیشتر مخالف این موضوع هستند (9/48%). همچنین 1/33% در حد کاملاً موافق و موافق، تفاهم همسران در مشارکت سیاسی را  بر تحکیم خانواده­ها مؤثر دانسته­اند. و 8/39% کاملاً مخالف و مخالف این موضوع هستند.

 

در مجموع، متغیر اجتماعی با درصد فراوانی ­(11/74%) در جایگاه نخست از میزان موافقت، متغیر عاطفی با (24/70%) در جایگاه دوم، اعتقادی با (5/69%) در جایگاه سوم، سیاسی با(8/51%) در جایگاه چهارم، فرهنگی با ( 64/39%) در جایگاه پنجم و درنهایت متغیر اقتصادی با ( 94/33%) در جایگاه ششم قرار  گرفت.

 

آزمون فرضیه‌ها

بین نگرش زنان نسبت به عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اعتقادی- دینی و عاطفی  و تأثیر آن‌ها بر تحکیم خانواده رابطه معناداری وجود دارد. برای آزمون فرضیه از رگرسیون یک متغیره به روش اینتر و چند متغیره به روش گام‌به‌گام استفاده شد.  نتایج در جدول 4 و 5 خلاصه شد. ابتدا یافته‌های رگرسیون چند متغیره به روش گام‌به‌گام از نظر می­گذرد.

 

 

 

 

 

جدول 4. رگرسیون چند متغیره به روش گام‌به‌گام

 

همان­طور که جدول رگرسیون گام‌به‌گام نشان می‌دهد. متغیر فرهنگی اولین عامل تبیین‌کننده تغییرات متغیر تحکیم خانواده است که در تحلیل واردشده و به‌تنهایی 8/58% تغییرات  متغیر وابسته را تبیین می­کند. متغیر دوم عامل عاطفی است که با ترکیب متغیر فرهنگی 9/62 % تغییرات را تبیین می‌کنند. در گام سوم متغیر اعتقادی – دینی  همزمان با متغیرهای عاطفی و فرهنگی، 1/72% از تغییرات را تبیین می‌کنند. در گام چهارم  متغیر سیاسی نیز در تحلیل وارد شد و چهار متغیر همزمان 7/72% از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می‌کنند. در هر مرحله که متغیر جدیدی وارد می‌شود در صد اندکی از تغییرات را تبیین می­کند. در میان این چهار متغیر، متغیر فرهنگی بیشترین(588/0) و متغیر سیاسی کمترین تبیین‌کننده­ی (008/0) تغییرات متغیر وابسته است. متغیر اقتصادی  در این تحقیق تأثیر چندانی نداشته و در تحلیل وارد نشده است. با توجه به آنوا، رابطه بین این متغیرها با تحکیم خانواده معنادار  است و می­توان  بیان داشت که با 99% اطمینان تغییرات تحکیم خانواده از روی میزان تغییرات این متغیرها قابل پیش‌بینی است (01/0>000/0=sig). 

مقدار بتا (ضریب اهمیت تأثیرگذاری) نشان می­دهد که در ترکیب  فرهنگ با سه متغیر عاطفی، اعتقادی و سیاسی بیشترین اهمیت را در تبیین تغییرات تحکیم خانواده دارد(665/0) و متغیر عاطفی در ترکیب با دو متغیر دیگر بیشترین اهمیت را دارد(446/0). متغیر اعتقادی – دینی در ترکیب با  سایر متغیرها دارای  ضریب اهمیت معکوس (و یا منفی) است (406/0-، 372/0- ، 347/0-). نکته قابل‌تأمل این است که به ازای هر واحد تغییر در متغیر اعتقادی - دینی در درون خانواده، از تحکیم خانواده کاسته می­شود. این یافته بیانگر تضعیف اعتقادات در خانواده است و رسانه­های فرامرزی مانند استفاده از برنامه­های مبتذل ماهواره­ها در این مورد نقش اساسی دارند که نباید از دید صاحبان اندیشه پنهان بماند.

در مرحله دوم یافته‌های رگرسیون یک متغیره و عوامل تأثیرگذار بر تحکیم خانواده از نظر می‌گذرد.

در این مرحله برای این‌که وضعیت تأثیرگذاری هریک از متغیرها به‌تنهایی شناسایی شود، با استفاده از رگرسیون یک متغیره با روش اینتر، رابطه متغیرها با متغیر وابسته جداگانه بررسی شدند. نتایج در جدول 5 خلاصه‌شده است.

فرضیه: رابطه معناداری بین هر یک از  متغیر­های مستقل (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، عاطفی، اعتقادی و سیاسی) با تحکیم بنیان خانواده وجود دارد.  H1≠H2

 

جدول 5. رگرسیون یک متغیره عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده از منظر پاسخگویان

متغیر

اقتصادی

اجتماعی

فرهنگی

عاطفی

اعتقادی

سیاسی

R

025/0

449/0

588/0

309/0

024/0

008/0

Sig

733/0

000/0

000/0

000/0

733/0

909/0

 

همان‌طور که جدول 5 نشان می­دهد ، رابطه بین متغیر اقتصادی با  متغیر تحکیم خانواده معنادار نیست (05/0<733/0= Sig) و ضریب تأثیر بسیار ناچیز است (025/0=R). رابطه بین متغیر اجتماعی با متغیر تحکیم  خانواده معنادار (05/0˂ Sig) و  همبستگی بسیار قوی و قدرت تبیین بالاست (449/0=R). رابطه بین متغیر فرهنگی با متغیر خانواده معنادار (05/0˂ Sig) و همبستگی و قدرت تبیین بسیار قوی است (588/0=R). رابطه بین متغیر عاطفی با تحکیم خانواده معنادار (05/0˂ Sig) و همبستگی و قدرت تبیین قوی است (309/0=R). رابطه بین متغیر اعتقادی با تحکیم خانواده معنادار نیست (05/0 <733/0=Sig) و همبستگی بسیار ناچیز است (024/0=R). رابطه بین متغیر سیاسی با تحکیم خانواده نیز معنادار نیست (05/0˃909/0 =Sig) و همبستگی بسیار ناچیز و قدرت تبیین در حد صفر است(008/0=R).

با توجه به یافته­های جدول 5، متغیرهای فرهنگی، اجتماعی، عاطفی متغیرهای مناسبی برای تبیین و پیش­بینی تغییرات متغیر تحکیم خانواده هستند. و آنوا نشان داد فرض تحقیق  این سه عامل در سطح اطمینان 95% تأیید شد (05/0 ˂α).

متغیرهای اعتقادی، سیاسی و اقتصادی توان پیش­بینی و  تحلیل تغییرات متغیر تحکیم خانواده را به‌تنهایی ندارند. و فرض تحقیق این سه عامل رد شد و آنوا  نشان داد که رابطه معنی‌داری بین این سه عامل با تحکیم خانواده وجود ندارد( 05/.˃α).

اما در مرحله­ای که از رگرسیون چندگانه به روش گام‌به‌گام استفاده شد، تنها متغیری که در این تحقیق قدرت پیش‌بینی و تحلیل تغییرات متغیر تحکیم خانواده را نداشت، متغیر اقتصادی بود که وارد تحلیل نشد.

نتیجه‌گیری و بحث وپیشنهاد

به‌واسطه تغییر تحولاتی که طی دهه­های گذشته در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران به وجود آمده که منتج از یادگیری­های اجتماعی، شرایط محیطی و ارزش‌ها و هنجارهای تغییریافته در سطح جامعه است، تحکیم و ثبات خانواده نیز تغییر کرده که بی­ارتباط با نگرش‌های موجود در سطح جامعه نمی­تواند باشد. به‌تبع این تغییرات نگرش زنان نیز متفاوت شده است.  به همین دلیل است که در این تحقیق نگرش زنان درباره­ی مجموعه­ای از عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اعتقادی، عاطفی و سیاسی تأثیرگذار بر تحکیم خانواده  موردمطالعه و سنجش قرار گرفت.    

 

نتایج یافته­های آمار توصیفی به شرح زیر است.

1. زنان به عوامل اجتماعی، عاطفی و فرهنگی در مقایسه با عوامل اقتصادی و سیاسی،  بسیار اهمیت می­دهند.. در ارتباط با مؤلفه‌های هریک از عوامل، نتایج به شرح زیر به دست آمد. 

نتایج مؤلفه‌های اجتماعی: زنان به آداب سخن گفتن، اعتماد به یکدیگر، عدم فاصله اجتماعی و درک یکدیگر و بخصوص داشتن تعهد نسبت به خانواده از سوی مردان اهمیت می­دهند. 

نتایج مؤلفه‌های عاطفی: زنان عشق متقابل و اظهار عشق و دوست داشتن از سوی مردان، قهر نکردن و تنها نگذاشتن آن‌ها و نداشتن احساسِ ناچاری زندگی کردن همسرانشان با آن‌ها، وجود صمیمیت و وفا را مهم قلمداد کرده­اند و آن‌ها را  از عوامل  بسیار مهم درتحکیم خانواده­ها برشمرده­اند.

نتایج مؤلفه‌های اقتصادی: داشتن شغل مناسب برای زنان از اهمیت برخوردار است اما عامل اقتصادی نسبت به عوامل دیگر چندان اهمیتی ندارد.

 

2. فراوانی نگرش زنان در ترتیب میزان اهمیت هر یک از عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده به شرح زیر است، (11/74 %) عوامل اجتماعی، (24/70 %) عوامل عاطفی، (5/69 %) عوامل اعتقادی، (8/51 %) عوامل سیاسی ،( 64/39 %) عوامل فرهنگی و درنهایت ( 94/33 %) عوامل اقتصادی  را گزارش کرده­اند.

  

نتایج یافته­های آمار استنباطی به شرح زیر است.

1. نتایج تحلیل رگرسیون گام‌به‌گام نشان داد که در گام اول متغیر فرهنگی وارد تحلیل شد زیرا بیشترین تبیین‌کننده تغییرات تحکیم خانواده بود (8/58 % =R). این متغیر به‌تنهایی 8/58 % تغییرات تحکیم خانواده را پیش‌بینی می­کند. در گام دوم متغیر عاطفی (9/62 %=R) و در گام سوم متغیر اعتقادی (1/72 %=R) و در گام چهارم متغیر سیاسی (7/72 %=R) و در گام پنجم متغیر اجتماعی وارد تحلیل شد.

همان‌طور که مشاهده می‌شود با ورود هریک از متغیرها بر میزان تغییرات پیش‌بینی کننده‌های تحکیم خانواده افزوده‌شده است. این 5 شاخص 7/72 % تغییرات تحکیم خانواده را پیش‌بینی می­کنند. یعنی عوامل فرهنگی، عاطفی، اعتقادی و اجتماعی (727/0=R) بیشترین تبیین­کننده تغییرات متغیر تحکیم خانواده بوده و متغیر اقتصادی برخلاف انتظار تأثیر چندانی نداشته و در آزمون تبیین وارد نشد. این از نتایج تازه و جالب‌توجه است که برخلاف عقل سلیم حاکم  بر جامعه که زنان را به‌ظاهر موجودی عینی و مادی و مصرف­گرا قلمداد می­کند و اقتصاد و داشتن شغل عالی و  با درآمد گزاف برای مردان را در درجه اول اهمیت قرار می­دهد تا خانواده آرامش و ثبات داشته باشد، در این تحقیق نشان داده شد که وجود عوامل فرهنگی، عاطفی و اجتماعی برای زنان بسیار اهمیت دارد. داشتن ادب اجتماعی برای مردان و رعایت احترام متقابل از سوی آن‌ها، تنها نگذاشتن و قهر نکردن با آن‌ها از یک‌سو و  ابراز عشق و محبت  و عدم خیانت از سوی دیگر برای زنان بیش از هر چیزی ارزشمند است.

 

2. نتایج رگرسیون با روش اینتر نیز  نشان داد که سه عامل فرهنگی (588/0=R)، اجتماعی (449/0=R) و عاطفی (309/­­0=R) تبیین­کننده­ی بسیار قوی بوده و همبستگی بالایی با تحکیم خانواده‌دارند اما متغیرهای اقتصادی (025/0%=R) و اعتقادی (024/0%=R) و سیاسی (008/0%=R) کمترین تبیین‌کننده تغییرات تحکیم خانواده بوده و تاثیرچندانی بر آن ندارند. از پیامدهای مدرنیته، تضعیف و جا­به­جایی ارزش­های اعتقادی – دینی جوامع است. وجود ابزارها و مراکز فرهنگ­ساز و رسانه­های جمعی فرامرزی مثل ماهواره‌ها در ساخت برنامه­های ضد ارزشی بیشترین تأثیر را در تغییر نگرش خانواده‌ها و بخصوص زنان دارد. افزایش اعتقادات دینی مثل رعایت حجاب و پای‌بندی به اصول و ارزش‌های مذهبی و انجام فرایض و  تعهدات و... باید در تحکیم خانواده تأثیر بسزایی داشته باشد اما نتایج نشان داد که با افزایش این متغیر از تحکیم خانواده­ها کاسته شده است. این نتیجه به القائات و تبلیغات رسانه­های فرامرزی به‌ویژه ورود ماهواره­ها به حریم خصوصی خانواده­ها مربوط می­شود که اعتقادات دینی خانواده­ها را نشانه رفته است.

 

بحث

یافته­های این تحقیق، نتایج یافته­های تحقیقات (محمدی، 1387 و نوری، 1391 و عبدی و یزدانی مقدم،1388 و بستان نجفی، 1389 و گری، 1378 و خطیبی، 1391، فرگوس و هارود و شانون، 1984 و بوث و همکاران، 1983 و مادسن و ابل، 2010) را در رابطه با عوامل اعتقادی – مذهبی تأیید می­کند و هماهنگ با روایات معصومین در این خصوص (به نقل از کلینی و تمیمی آمدی)  است.

در رابطه با عوامل عاطفی، در جهت تأیید نتایج آلمکوئیست و همکاران، 1978 و ویلیام گارد­نر، 1992 و همیلتون، پارکر، 2002 و چلبی، 1385 و نوری، 1391و خالدی و همکاران، 1393 است و با نظریه­های دورکیم و پارسنز، و اتکینسون، و همکاران، جانسون، موری، جانسون و همکارانش و روایات معصومین در این خصوص (به نقل از نوری طبرسی) هماهنگ است.

در رابطه با عوامل اجتماعی، نتایج تحقیقات ناهید، غلام پور و سکین عبدالغنی، 1388 و مادسن و ابل، 2010 و جین، 1999 را تأیید می­کند و با نظریه­های پارسنز و دورکیم و ویلیام گاردنر و بات و اعزازی هماهنگ است.

هم­چنین در رابطه با عوامل فرهنگی، نتایج تحقیق غلام پور و سکین عبدالغنی را تأیید می­کند. در رابطه با عوامل اقتصادی، نتایج غلام پور و سکین عبدالغنی، راس وگری و بات را تایید می­کند.

زنان در فرهنگ زنانه به کیفیت زندگی (مویج و همکاران[26]، 2002)، اهمیت بیشتری می­دهند و رابطه مدارند و به ارتباطات بین فردی توجه بیشتری نشان می­دهند (خالدی و همکاران، 1393). به همین دلیل به عوامل عاطفی و اجتماعی بیشتر توجه دارند. زیرا از سرمایه­های درونی زنان عاطفه است (ناهید، 1360) که موجب می­شود برای زندگی و همسر خود فداکاری کنند و زحمات طاقت‌فرسای پرورش نسل را بر عهده بگیرند. برای انجام این وظایف نیازمند توجه عاطفی و رعایت آداب اجتماعی از سوی همسرانشان نیز هستند.

همچنین با توجه به شاغل بودن زنان مورد مطالعه، بر اساس نظر بات (1971 و 1373) شبکه روابط اجتماعی آن‌ها متراکم بوده و برقراری روابط اجتماعی محترمانه با دوستان و آشنایان همسرشان نیز به سرمایه اجتماعی آن‌ها می­افزاید. به همین دلیل عوامل اجتماعی برای آن‌ها دارای اهمیت است.

از نتایج جالب‌توجه دیگر این‌که با وارد شدن متغیر اعتقادی در رگرسیون گام و گام، ضریب اهمیت منفی و معکوس شد. یعنی از نظر زنان با افزایش عوامل اعتقادی- دینی از تحکیم خانواده کاسته می­شود. این نتیجه می­تواند ناشی از پیامدهای دنیای مدرن و عصر ارتباطات و استفاده از برنامه­های فرامرزی (به­ویژه ماهواره­ها) و جابه­جایی ارزش‌ها  و تغییر سبک زندگی در خانواده باشد.

با توجه به تلاش­های فعالان فرهنگی در ایران و بخصوص در شهر همدان که دارالمومنین لقب دارد، جای بسی تعجب است که چرا باورهای اعتقادی – دینی توان خود را در برابر تحکیم و ثبات خانواده­ها تا حدودی ازدست‌داده است؟!! آیا این یافته به اثر استفاده از برنامه­های ماهواره و برقراری ارتباطات فرامرزی رسانه­ها بستگی دارد؟ آیا عوامل فرهنگ­ساز جامعه، در نحوه آموزش ارزش‌ها و اعتقادات، مسیر درستی را انتخاب نکرده­اند؟!! چرا علی‌رغم هزینه­های گزافی که برای اهداف فرهنگی – اعتقادی اختصاص‌یافته، نتیجه تحقیق چیز دیگری را نشان می­دهد؟ این نتیجه نیازمند مطالعات بیشتر  است.

بر اساس نتایج، پیشنهاد‌های زیر ارائه می­گردد:

-        محققین موضوع رابطه عوامل اعتقادی – مذهبی را در سطح ملی و فرهنگ کلان جامعه واکاوی نموده تا به حقیقت آن بیشتر دست یابند.

-        به مردان آموزش­های اجتماعی و عاطفی لازم در رابطه با نحوه تعامل و برخورد با همسرانشان داده شود.

-        با افزایش سواد رسانه­ای در جامعه، می‌توان خانواده­ها را حتی با دیدن  برنامه­های ماهواره­ها  از خیانت به همسران بیمه کرد. عوامل فرهنگی جامعه در این خصوص رسالت سنگین‌تری دارند.

-        مسئولان ذی‌ربط با نظام خانواده به سرمایه اجتماعی و شبکه خانواده­ها بیشتر توجه کنند. در مشاوره به خانواده­ها از منابع غنی اسلامی استفاده شود. این منابع کاملاً کاربردی بوده و با آموزش عمیق آن‌ها می­توان حل بسیاری از مسائل مرتبط با زنان و خانواده را بیمه کرد. با توجه به عاطفی و احساسی بودنِ زنان، اثربخشی برنامه­های فرهنگی – دینی غنی می‌تواند اثرگذار باشد.

-        تلاش همگانی، در جهت افزایش اعتماد و تعهد در درون خانواده از الزامات جامعه امروز است. وجود روابط عاطفی و گرم و محترمانه، بی­تفاوتی را در جامعه کاهش می­دهد. در این خصوص رسانه­های جمعیِ دیداری و شنیداری بیشترین و مهم‌ترین رسالت را دارند.

-        با ساخت فیلم­ها و سریال‌های جذاب و متناسب با عصر جدید و غنی کردن برنامه­های رسانه­های داخلی می­توان تا حدود زیادی از اثرات منفی برنامه‌های فرامرزی مؤثر بر خانواده‌ها جلوگیری کرد.

-        از مهم‌ترین عوامل مؤثر در تحکیم خانواده، وقت گذاشتن  بیشتر اعضای خانواده بخصوص زن و شوهر برای هم است. چنانچه  فرهنگ  بازار در ادارات و سازمان‌های دولتی و غیردولتی اعمال گردد، یعنی ساعت شروع کار از 9 صبح تا 12 و در بعدازظهر از ساعت 3 تا 6 تنظیم گردد آنگاه  اعضای خانواده هم در وقت صبحانه و هم در وقت ناهار و شام باهم‌اند و لحظات طلایی در کنار یکدیگر بوده و توان پرداختن به تربیت صحیح فرزندان را نیز داشته و از زندگی لذت خواهند برد.

-        همچنین پیشنهاد می­گردد که محققین موضوع را در سطح ملی و با مؤلفه‌های دیگری از سرمایه­های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و عاطفی مذکور در این تحقیق، انجام دهند تا نیمرخ  روشن­تر و کامل­تری از موضوع به دست آید.



[1] «ما بنی بناء فی‌الاسلام احب الی‌الله عزوجل من التزویج»

[2] Beck

[3] Risk Society

[4] Parker

[5] Madsen  & Abell

[6] Martin & Puhlik & Doris & Larsen & Gray & Weir

[7] Ross

[8] Jane

 6. بدین معنی که خانواده به‌عنوان پدیده‌ای منبعث از کل جامعه خود نیز به‌نوبه خود بر آن اثر می‌نهد .بدین­سان جامعه و خانواده در  فرایند دائمی نوعی تأثیر و  تأثر با تعامل قرار می‌گیرند.  

[10] Brinker hoff & white.Lynnk     

[11] Bott

[12]  Intimacy

[13] Edalate & Redzuan

[14] Johnson  & Makinen & Millikin

[15] Personality stabilization

[16] Atkinson & Mc Carthy  & Phillips

[17] Atkinson & Glass  

[18]Fergusson, &  Horwood & Shanon

[19] Booth

[20]Rockford

[21]Murray

[22] Almquist & etal 

[23]Gairdner

[24] Stoks

[25] بَالرّفقِ تِدومُ الصّحبۀ

[26] Mooij & Hofstede

منابع
قرآن کریم، ترجمه الهی قمشه‌ای، به خط مصطفی اشرفی، دفتر فرهنگی نوری وابسته به انتشارات مهشاد.
اعزازی، شهلا­ (1382). جامعه­شناسی خانواده با تأکید بر نقش، ساختار وکارکرد خانواده در دوران معاصر، تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
بات، الیزابت (1373). نقش‌های زناشویی و شبکه‌های اجتماعی، ترجمه پویان، حسن، تهران، چاپخش.
بستان نجفی، حسین؛ بختیاری، محمد عزیز؛ شرف‌الدین، سید حسین (1389). اسلام و جامعه‌شناسی خانواده، چاپ پنجم،  قم، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
تمیمی­آمدی، عبدالواحد ابن محمد (1385)، غررالحکم و درر الکلم، تصحیح سید مهدی رجایی، ج 85، قم، دارالمکتب الاسلامیه.
چلبی، مسعود (1385). تحلیل اجتماعی در فضای کنش، چاپ اول، تهران، نشر نی. نسخه: 1650.
خالدی، شیدا؛ موتابی, فرشته؛ تقی پور, ابراهیم؛  باقریان، فاطمه (1393). حفاظت کننده ازدواج در افراد متأهل دارای عوامل خطر، فصلنامه خانواده پژوهی، دوره 10، شماره 37، صفحه 45-31.
 خطیبی، اعظم (1391). مفاهیم جامعه‌شناختی در پنج سوره اول قرآن کریم، چاپ اول، همدان، انتشارات دانشگاه بوعلی سینا.
دورکیم، امیل (1369). درباره­ی تقسیم‌کار اجتماعی،  ترجمه پرهام، باقر، بابل، کتابسرای بابل.
ساروخانی، باقر (1370). مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی خانواده، تهران، انتشارات سمت.
عبدی، علی‌اصغر؛ یزدانی­مقدم، حمیدرضا (1388). تأثیر تعالیم دینی و کسب مهارت‌های زندگی در سیره رضوی، چاپ اول، مشهد: بهمن 1377. به نقل از سایت جامع مدیریت مدیر یار.
غلام‌پور، محمد؛ سکین عبدالغنی، اسامه (1388). عوامل تحکیم خانواده، راه تربیت، فصلنامه‌ای در عرصه­ی فرهنگ و تربیتاسلامی، شماره 9،صفحه 88- 124. نقل از سایت www.noormags.com
کلینی، محمد بن یعقوب (1362).اصول کافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری، چاپ دوم، تهران،  دارالکتب الاسلامیه.
کوهی، محمدرضا (1387). آسیب‌شناسی شخصیت و محبوبیت زن با محوریت عفاف و حجاب، چاپ پنجم، انتشارات مشهور.
گری، جی (1387). راز ناسازگاری‌های مردان مریخی و زنان ونوسی، ترجمه صادقی، فرهاد ، تهران، نشر قطره.
گیدنز، آنتونی (1374). جامعه‌شناسی، ترجمه صبوری، منوچهر، نشر نی.
گیدنز، آنتونی ؛ بردسال، کارل(1388). جامعه‌شناسی- با تجدیدنظر کامل و روزآمد شده،  ترجمه چاوشیان، حسن ،چاپ سوم، تهران، نشر نی.
محمدی، معصومه( 1387). جنگ علیه خانواده ویلیام گاردنر، برگردان و تلخیص، قم، مرکز مدیریت حوزه­های علمیه خواهران دفتر مطالعات و تحقیقات زنان. شمارگان 2800.
معاونت پژوهش، گروه روانشناسان (1386) . تقویت نظام خانواده و آسیب‌شناسی آن، چاپ دوم، انتشارات مؤسسه آموزش ‌و پرورش امام خمینی (رحمه‌الله علیه).
ناهید، عبدالحسین (۱۳۶۰). زنان ایران در جنبش مشروطه ، تبریز، احیا،.
نوری طبرسی، حسین (1408 ه.ق ). مستدرک الوسایل، ج 2 و 3، بیروت، موسسه آل البیت لاحیاء. التراث.
نوری، اعظم (1391). عوامل تضعیف استحکام خانواده، فصلنامه‌ای در عرصه مطالعات زنان و خانواده، صفحه 114-87.
Almquist, Elizabeth M. & etal. (1978), sociology, Women, Menand society, New York: Palgrave.
Atkinson M. P., & Glass, B. L. (1987) “Marital age heterogamy and homogamy”, Journal of Marriage and the Family, 47(3) (1985).
Atkinson, G.B.J. & Mc Carthy, B. & Phillips, K. M., (1987), Studing Society. An Introduction to Social Science, Oxford University Press. 
Beck, U. (1994), Giddens, s and Lash, Scott: Reflexive Modernization, Polity.
Beck, U. (1992), Risk society: Towards a New Modernity, Sage.
Bott, E. (1971). Family and Network, London: Tavistock.
Booth, A., & Johnson, D., & Edvards, J. N., (1983)"Measuring Marital Instability", Journal of Marriage and the Family, Vol 45, NO.2, May: 387-392.
Brinker hoff.  D. B.  & white .Lynnk, K. (1988)."Marital Satisfaction in an Economically Marginal Population", journal of marriage and the family, Vol 40, No. 2, May: 387-392. 
Edalati, A., Redzuan, M. (2010)." Perception ofwomen towards family values and Theirmarital satisfaction". Journal of American Science, 6(4), 7-132.
Fergusson, D. M. & Horwood, L. J. & Shanon, F. T. (1984).A Proportional Hazards Model of Family Breakdown, , Journal of Marriage and the  Family, Vol 46, NO.3, August: 539-549.
Gairdner, W. (1992), the War against the Family, by Paul Crouser. Reviewed. By D. Stoddart Publishing Company Ltd.  
Hamilton, P. (1983), Talcout Parsons, London:  Routledge.
Jane, R (1999). Dr. Janeʼs notebook: Improving your marital satisfaction available on http://www.dr.Jane.com.
Johnson, S.M., Makinen, J.A. & Millikin, J.W. (2001). Attachment injuries in couple Relationship: a new perspective on impasses in couples therapy. Journal of marital & family, 23,135-152.
 Johnson, S.M. (2004).The practice of emotionally focused marital therapy: creating connrctions (2 ed).New York: Burneer-Routledge.
Madsen, M.D., & Abell, N. (2010). Trauma Resilience Scale: Validation of protective Factors Associated With Adaptation Following. Research on social work practice,20(2), 223-233.
Martin, R. A., Puhlik- Doris, P., Larsen, G., Gray, J., & Weir, K. (2003). Individual Differences in uses of humor and their relation to psychological well- being: Development of the humor styles quationnaire. Journal of researchIn personality, 37,  48-72.
Mooij, M. D., & Hofstede, G. (2002). Convergence and divergence in consumer Behavior: implications for international retailing. Journal of Retailing, 78, 61- 69.
Murray. Ch. (1982), In Pursuit of Happiness and Good Government, New York: Simon & Schuster.
Parker, R. (2002). Why marriage last: A discussion of literature. Australian Institute Family Studies, 28, 1- 26.
Ross, E. C. (2009). Marital satisfaction, Dissatisfaction, Conflict and Qualities of Successful Marriage. Psychology of the family, 2-15.
Ritzer, G. (2004). Handbook of social problems: a comparative international perspective, North America: sage publication.
Stokes, Randall (1984), Introduction to Sociology, Dubuque and Low: Web Publishers.
Ross, E. C. (2009). Marital satisfaction, Dissatisfaction, Conflict and Qualities of Successful Marriage. Psychology of the family, 2-15.
The Rockford Insttiute (1990), the retreat from marriage, ed, Bryce Christensen, Rockford. III.