تعریف بخشودگی خیانت زناشویی؛ یک بررسی کیفی

نوع مقاله : پژوهشی اصیل

نویسندگان

1 روان شناسی بالینی، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.

2 گروه روان‌شناسی بالینی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران

3 گروه مطالعات بنیادین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران

4 گروه بهداشت خانواده ، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران

چکیده

متخصصین بیشتر می توانند بگویند بخشودگی چه چیزی نیست. اما در مورد اینکه بخشودن چیست با تنوع بسیاری از تعاریف مواجه هستیم. این پژوهش با هدف تعریف بخشودگی خیانت زناشویی، با روش تحلیل مضمون در قالب دو مطالعه انجام شده است. در مطالعه اول از تجربه زیسته افراد آسیب‌دیده از خیانت، مضامین مرتبط با این تعریف استخراج شده است. در مطالعه دوم با هدف اعتبار بخشی به مطالعه اول از متخصصین حوزه زوج‌درمانی مصاحبه به عمل آمد و مضامین مرتبط با تعریف بخشودگی خیانت از منظر نخبگانی استخراج شده است. در مطالعه اول شش مضمون اصلی شامل تعریف بخشودگی با عنوان "گذر کردن"، "رهایی"،"انتقام نگرفتن"،"التیام هیجانی"، "نسبی نگری" و "اشتیاق به فراموشی" به دست آمد. همچنین سه مضمون اصلی تحت عنوان التیام هیجانی، بازنگری شناختی هیجان و تصمیم گیری در مورد بخشش، از مطالعه دوم استخراج شد. تمامی مضامین استخراج شده در هر دو مطالعه اگر چه ادبیات و برچسب های متفاوتی را دارا هستند اما در واقع به صورت طبقه بندی های متفاوتی از مضامین نسبتا مشابه هستند.

تازه های تحقیق

در‌ این پژوهش باهدف تحلیل مضامین معنای بخشیدن در پدیده خیانت زناشویی، ‌ این موضوع از نظرگاه افراد با تجربه ‌خیانت زناشویی همسر و کارشناسان حوزه زوج‌درمانی مورد بررسی قرار گرفت. بررسی دو مطالعه موازی می‌تواند نتایج هر دو مطالعه را اعتبار ببخشد، اما ازآنجایی‌که تجربه ‌بخشش خیانت در افراد آسیب‌دیده، اصالت بیشتری دارد در بحث و نتیجه‌گیری، مطالعه دوم را منطبق بر مطالعه نخست بررسی می‌کنیم. دلیل اصالت تجربه ‌زیسته افراد آسیب‌دیده در‌ این است که کارشناسان نیز در مورد محتوای بخشش در فرد آسیب‌دیده از منظر تجربه ‌زیسته خود صحبت می‌کنند، به‌همین­سبب تجربه ‌زیسته فرد آسیب‌دیده به‌دلیل منبع درجه نخست بودن ارجحیت دارد. از طرفی نیز متخصصان در نگاه خبرگانی و خارج از آشفتگی‌های درونی فرد آسیب‌دیده به‌بررسی و‌ایجاد بخشش کمک می‌کنند که می‌تواند به‌لحاظ معرفت‌شناختی قابل‌توجه باشد.

درمجموع در بحث‌وبررسی ابتدا به‌ مضامین مستخرج از تجربه ‌زیسته بخشش در افراد آسیب از خیانت پرداخته­می‌شود و مضامین مستخرج از تجارب کارشناسان با‌ این مضامین منطبق می­شود و در انتها جمع بین یافته‌های‌ این دو مطالعه موردبحث قرارمی‌گیرد.

 براساس نگاه افراد آسیب‌دیده از خیانت که تجارب  زیسته خود را در‌ این زمینه ابراز کرده 6 مضمون اصلی شامل تعریف بخشودگی باعنوان «گذرکردن»، «رهایی»، «انتقام نگرفتن»، «التیام هیجانی»، «نسبی­نگری» و «اشتیاق به‌فراموشی» به­دست­مد. در‌ این تحلیل برای مضمون اصلی گذرکردن 3 مضمون فرعی شامل به‌رو نیاوردن، بازگو نکردن و پذیرش پشیمانی استخراج شده‌است. مسئله اصلی ‌ این است که فرد آسیب‌دیده از خیانت در یک بازه زمانی نسبتاً طولانی در موضوع آسیب خیانت متوقف می‌شود. گذرکردن یعنی از‌ این توقف در شرایط رنج‌آور عبور کند. ‌ این عبورکردن نشانه‌هایی دارد که شامل به‌رو نیاوردن و بازگو نکردن به‌‌عنوان اقدام ابتدایی فرد آسیب‌دیده و پذیرش پشیمانی در صورت ابراز پیشمانی فرد آسیب‌رسان است. در‌ این زمینه در مطالعه دوم ذیل مضمون بازنگری خیانت، پردازش خیانت را داریم که همین مفهوم اصلی بازگشت­نکردن به ‌روایت دردناک خیانت را دربردارد. تامپسون و همکاران[1] (2005) که مدل شناختی از بخشش ارائه داده‌اند و بخشش را چنین تعریف می‌کنند: «چارچوب‌بندی یک خطای قابل‌درک، به‌‌گونه‌ای که پاسخ‌های شخص به ‌همسر خطاکار، تخلف و عواقب خیانت از منفی به ‌حالت خنثی یا مثبت تبدیل شود». د وااقع  به‌‌نوعی به‌ گذرکردن به ‌مفهوم ارائه­شده در‌ این مطالعه اشار ه­ دارند.

برای مضمون اصلی رهاکردن سه مضمون فرعی شامل رهایی از چرایی‌ها، رهایی از شک­وتردید و رهایی از مرورکردن استخراج­شد. در مورد چرایی‌هایی که ذهن فرد آسیب‌رسان را درگیرمی‌کند دو موضوع هم­زمان وجود دارد. یکی‌ اینکه واقعا فرد آسیب‌دیده به‌دنبال جواب‌ این سؤال است که چرا‌ این اتفاق افتاده است. زیرا با دانستن دلیل آن می‌تواند ابه‌امت ذهن خود را برطرف­کند و شاید بتواند در جلوگیری از آسیب مجدد کنترل داشته­باشد. از سوی دیگری در پس معنای واژه چرا واژه نباید، حق نداشتی و منصفانه نیست چنین بلایی را بر سر من بیاوری نهفته است. در مورد رهایی از شک و تردید، مهم‌ترین دغدغه فرد آسیب‌دیده شک و تردید در مورد اعتماد به‌رابطه است. رهایی از مرورکردن و یا به‌تعبیر علمی‌تر آن پایان‌دادن به‌نشخوار فکری، امری بدیهی در مفهوم بخشش خیانت است. در مطالعه دوم نیز ذیل مضمون بازنگری خیانت مضمون روایت داستان خیانت همین مفهوم رهایی را در مطالعه نخست در بر دارد. زیرا که زمانی که فرد یک روایت از داستان خیانت در ذهن خود دارد که‌ این روایت برایش قابل‌قبول است دیگر نیازی به‌مرورکردن، نیازی به‌دغدغه‌مندی در مورد اعتمادکردن و نیازی به‌پاسخ به‌چرایی‌ها ندارد.

 سومین مضمون اصلی انتقام نگرفتن است که دو مضمون خیرخواهی و بد نخواستن را در بر دارد. خیرخواهی و بد نخواستن دو مؤلفه جدا از هم در موضوع انتقام است. ممکن است برای فردی بد نخواهیم؛ ولی لزوماً خیرخواهی نیز برای وی نداشته باشیم. خیرخواهی مرتبه‌بالاتری از انتقام نگرفتن است. اما دلیل‌ اینکه انتقام به‌‌عنوان یک الگوی رفتاری رایج در ذهن افراد آسیب‌دیده از خیانت دیده می‌شود‌ این است که‌ این افراد به‌دنبال التیام زخم درون روانی خود در برابر فرد آسیب‌رسان انتقام را التیام‌بخش می‌پندارند. ‌ این­درحالی­است که تجارب  بالینی نشان می‌دهد که انتقام نه ‌تنها زخم حاصل از خیانت همسر را ترمیم نمی‌کند؛ بلکه بعضاً زخمی روی زخمی دیگر می‌شود. با‌ این تعبیر که فرد آسیب‌رسان با فرد آسیب‌دیده کاری کرده است که وی را به‌فردی انتقام­گیر و آسیب‌رسان به‌دیگری تبدیل کرده­است. به‌همین سبب اشنایدر و همکاران[2] (2008) نیز در نظریه خود مؤلفه اصلی بخشش را گذر از انتقام در نظر می‌گیرند. اما آنچه در مطالعه دوم‌ این پژوهش در مورد انتقام­نگرفتن حائز اهمیت است، ‌ این است که انتقام نگرفتن امری شناختی و آگاهانه است. ممکن است هیجاناتی مانند ترس، سردرگمی و خشم معطوف به‌خود مانع از انتقام گرفتن فرد آسیب‌دیده بشوند. اما‌ این مسیر انتقام نگرفتن نه‌تنها موجب بخشش نمی‌شود بلکه شاید آسیب را نیز بیشتر کند، اما زمانی که انتقام­نگرفتن تصمیم آگاهانه فرد آسیب‌دیده می‌شود، آنگاه امر بخشش تجلی می‌یابد.

 برای مضمون اصلی التیام هیجانی دو مضمون فرعی کاهش درد و رنج و کاهش خشم استخراج شد. اشنایدر و همکاران (2008) برای تعریف بخشش عنوان  می‌کنند که: «زوج متعهد شوند که اجازه ندهند تا خشم یا آسیب وارد آمده، افکار و رفتارهای آن‌ها درقبال همسرشان را مدیریت کند و یا بر زندگی آن‌ها مسلط شود». همچنین ریپلی و ورثینگتون، بخشش را به‌‌عنوان تغییر هیجانات منفی مانند نفرت، تلخی، کینه، عداوت، خشم و ترس با هیجانات متمایل به‌هیجانات مثبت نظیر عشق، همدلی، شفقت یا همدردی تعریف می‌کنند (ریپلی و ورثینگتون[3]، 2002). مالکوم و گرینبرگ[4] (2000) الگویی از بخشش را بیان کردند که ناشی از درمان متمرکز بر هیجان آن‌ها بود. آن­ها 5 مؤلفه لازم را برای وقوع بخشش شناسایی کردند. نخستین  مؤلفه عبارت از: پذیرش آگاهی از هیجان­های شدید مانند خشم و غم و اندوه است. در واقع می‌‌توان آثار کاهش هیجانات منفی را محور تعریف بخشودگی از منظر آثار در نظر گرفت. در مطالعه دوم نیز مضمون اصلی التیام هیجانی مفهوم‌پردازی شده‌است. در‌ این مطالعه‌ این نیز رهایی از خشم را دربردارد که در مطالعه نخست عیناً استخراج شده‌است. در مطالعه دوم‌ این موضوع به‌‌ این طریق بسط­داده­شده­است که‌ این زخم وارد شده هموار اثر خود را برجای می‌‌گذارد اما نمی‌توان با رنج دائمی‌ این اتفاق به‌بخشودگی رسید. برای رسیدن به ‌بخشش با وجود باقی ماندن جای زخم خیانت باید از درد و رنج آن عبور کرد.

 برای مضمون اصلی نسبی‌نگری چهار مضمون فرعی شامل دیدگاه نسبی در مورد اعتماد، خودآگاهی و مسئولیت‌پذیری، سودمند بودن بخشش و پذیرش خیانت استخراج شد. در مطالعه دوم ذیل مضمون تصمیم‌گیری در مورد بخشش، مضمون ارزیابی بخشش را مشاهده می‌کنیم و همچنین ذیل مضمون بازنگری خیانت، پذیرش خیانت و درنظرگرفتن سهم خود را داریم که با مضامین نسبی‌نگری از بخشش در مطالعه نخست هم‌راستا هستند. نکته قابل‌توجه در مورد ‌ این مضمون ‌ این است که تبیین هر فرد آسیب‌دیده از خیانت برای خودش می‌تواند اثر التیام بخشی و نیل به‌بخشش داشته باشد. لزوماً یک تبیین مشترک برای بخشش نمی‌تواند فرد آسیب‌دیده از خیانت را به‌‌سوی بخشش سوق دهد. اسکوئرز[5] (2014) نیز در رساله دکتری خود با عنوان «حرکت فراتر از بی‌تعهدی: چگونه معنابخشی و قدرت منجر به ‌بخشودگی خیانت می‌شوند».  به‌‌تفصیل در مورد اثرات معنادهی به‌بخشش در‌ایجاد بخشودگی پیامد خیانت بحث­ ­رده­است.

درمورد مضامین فرعی نسبی‌نگری باید گفت که نسبی بودن بخشش، به‌معنای نگاه خاکستری به‌بخشش است. یعنی بخشش فعلی مطلق نیست و لازمه بخشش همین درنظرگرفتن آن به‌‌عنوان امری نسبی است. درصورت نگاه صفر و یکی به‌بخشش، امکان بخشیدن از فرد آسیب‌دیده سلب می‌شود و یا بخشش به‌‌صورت زودهنگام و غیرواقعی اتفاق می‌افتد. سودمندبودن بخشش، مفهوم دیگری در نسبی‌نگری بخشش است. زمانی که فرد آسیب‌دیده امر بخشش را امری سودمند می‌داند و یا آن روی سکه، نبخشیدن را امری بی‌فایده می‌داند. ‌ اینکه بخشیدن در نظر فرد آسیب‌دیده امری سودمند و ارزشمند باشد، معنای بخشش را متبلور می‌سازد. به‌تعبیری معنای بخشش می‌تواند تغییر نگرش بی‌ارزش بودن بخشش به ‌ارزشمندی بخشش باشد. خودآگاهی و مسئولیت‌پذیری به‌‌ این مفهوم اشاره دارد که آسیب وارد شده به‌دلیل رفتاری همسر به‌‌عنوان فردی خارج از درون فرد آسیب‌دیده است؛ اما آسیب در درون فرد آسیب‌دیده تجربه ‌می‌شود، درنتیجه درمان نیز به‌عهده فرد آسیب‌دیده است. درنهایت همچون فرآیند اختلال اضطراب پس از سانحه (داتیلیو، 2007) خیانت نیز برای فرد آسیب‌دیده در ابتدا امری قابل‌درک نیست، اما بخشش زمانی پدیدار می‌شود که‌ این موضوع غیرقابل‌قبول و غیرقابل‌درک به‌‌عنوان یک اتفاق بسیار دردناک درک شود. در هر دو مطالعه منظور از پذیرش خیانت، تأییدکردن، درست پنداشتن و قبول‌ کردن رفتار خیانت دررابطه زناشویی نیست. بلکه منظور دیدن خیانت به‌‌عنوان اتفاقی دردناک اما امکان‌پذیر است. همچنین  می‌توان اگر به‌مصلحت باشد‌ این اتفاق بسیار دردناک را بخشید و درنهایت برای مضمون اصلی اشتیاق به‌فراموشی، دو مضمون فرعی مشغولیت شناختی و فراموش‌نشدنی، استخراج شد. در مطالعه دوم نیز ذیل مضمون تصمیم‌گیری در مورد بخشش‌ این مضمون فراموش‌نشدنی استخراج شد. به‌نظر می‌رسد فرد آسیب‌دیده اشتیاق به‌فراموش‌کردن دارد که به‌وضعیت قبل از خیانت در رابطه زناشویی خود بازگردد، اما‌ این امر تلخی است که هیچ‌گاه موضوع خیانت قابل فراموش‌شدن نیست. به‌همین­سبب مشغولیت­شناختی منجر به‌بخشش نمی‌شود و حتی ممکن است‌ این موضوع را به‌تأخیربیندازد. اشنایدر و همکاران (2008) نیز در مرحله بخشش به‌درمانگران پیشنهاد می‌کنند که در مورد معنای بخشش صحبت شود و تأکید شود که بخشش به‌معنای فراموشی نیست، اما زمانی می‌توان به‌سمت بخشش حرکت کرد که بپذیریم ‌ این موضوع دردناک فراموش‌نشدنی است. درنتیجه متعاقباً بخشش نیز به‌معنای بازگشت به‌وضعیت پیش از افشای خیانت نخواهدبود. بخشش روایت جدیدی از زندگی است که زخم‌خورده است؛ اما قرار نیست با یک زخم درحال خون­ریزی به‌مسیر خود ادامه دهد. ‌ این زخم  باید درمان شود؛ ولی پس از درمان نیز همواره جای ‌ این زخم روی صورت ‌ این رابطه باقی می‌ماند. در جمع‌بندی دو مطالعه بررسی شده در‌ این مقاله باید گفت که تمامی مضامین استخراج شده در هر دو مطالعه به‌‌صورت طبقه‌بندی متفاوتی از مضامین دیده می‌شوند، اما تأکید بر‌ این مسئله حائز اهمیت است که کارشناسان حوزه زوج‌درمانی که در‌ این زمینه نظر خبرگانی خود را بیان می‌کردند، درواقع خوانش ذهن خود از تجربه ‌فرآیند تسهیل بخشش در درمان افراد آسیب‌دیده از خیانت را بیان می‌کردند. ‌ این امر به‌‌ویژه تحت‌تأثیر دانش و آموخته‌های‌ این خبرگان هم به‌فهم و درک مضامین مستخرج از تجربه ‌زیسته افراد آسیب‌دیده از خیانت بسیار نزدیک می‌شد و هم از سوی ادبیات بسیار علمی داشت که از تجربه ‌زیسته مراجعینشان متفاوت بود. درواقع درنظرگرفتن ‌ این مسئله قابل‌توجه است که افراد کارشناس لزوماً در مورد تجربه ‌خود از بخشش خیانت صحبت نمی‌کنند. به‌همین سبب متفق‌القول چه کارشناسان و چه افراد آسیب‌دیده معنای بخشش را در تبیین و فهم هر فرد در مواجهه با آسیب بزرگ و دردناک خیانت جستجو می‌کنند. با وجود تلاش پژوهشگران برای ارائه یافته‌هایی معتبر‌ این پژوهش نیز بری از محدودیت‌های پژوهشی نیست. مهم‌ترین محدودیت پژوهش حاضر‌ این بود که با وجود تلاش‌های بسیار زیاد پژوهشگر، مشارکت‌کننده مردی که تجربه ‌بخشش خیانت جنسی همسرش را داشته باشد در بین مشارکت‌کنندگان وجود نداشت. در تبیین‌ این موضوع باید گفت براساس پیشینه پژوهشی نیز بخشش خیانت عاطفی برای زنان و بخشش خیانت جنسی برای مردان دشوارتر است. به‌همین دلیل احتمالاً رویکردهای اجتنابی آقایان آسیب‌دیده از خیانت جنسی همسرشان، مانع تمایل آن­ها به‌مشارکت در‌ این پژوهش خواهد بود. تنها یک مشارکت‌کننده آقا در‌ این پژوهش تجربه ‌خیانت جنسی همسر خود را داشت که از رابطه نیز جدا شده بود در مورد بخشودگی هم در مسیر بخشش بود.

دو محدودیت دیگر نیز که به‌‌عنوان محدودیت‌های پژوهشگر تعبیر می‌شود و جزو محدودیت‌های پژوهش نیست، شامل مورد نخست عدم توازن جنسیت مشارکت‌کنندگان در پژوهش و مورد دوم انحصار مشارکت‌کنندگان به‌افراد آسیب‌دیده و کارشناسان حوزه زوج‌درمانی است. د زمینه مورد نخست پژوهشگران می‌توانند برای اطمینان بیشتر از عدم نقش جنسیت در پژوهش با جستجوی بیشتر در پیداکردن مشارکت‌کنندگان آقا‌ این موضوع را بر طرف کنند. در‌ این پژوهش به‌دلیل اشباع داده‌ها و محدودیت‌های زمانی از‌ این موضوع گذر شده‌است. در زمینه مورد دوم نیز سایر افرادی که در‌ این مسئله می‌توانند تجارب شخصی داشته‌باشند، به‌‌صورت ویژه همسران خاطی از دسته مشارکت‌کنندگانی هستند که می‌توانند اطلاعات دقیق و عمیقی را در‌ این زمینه ارائه­دهند. ازآنجایی‌که  مصاحبه ‌، اشباع داده‌ها و کدگذاری  مصاحبه ‌و استخراج مضامین‌ این گروه از افراد به‌‌اندازه اجرای همین پژوهش گزارش شده زمان بر بود در پی محدودیت‌های پژوهشگر از‌ این موضوع  نیز صرف‌نظر شد.

در مورد پیشنهادها هم می‌توان به‌موارد اشاره­شده در محدودیت‌ها توجه کرد و در پژوهش‌های آتی از نظر افراد خاطی در رابطه زوجی و فرزندان آسیب‌دیده از خیانت والدینشان نیز بهره برد. همچنین با وجود مشارکت بیشتر خانم‌ها در پژوهش‌های علوم اجتماعی، می‌توان با استفاده از صرف وقت بیشتر توازن جنسیتی را در‌ این زمینه برقرارکرد. در نتیجه به ‌بررسی تفاوت‌های جنستی در موضوعات مرتبط با بخشودگی در قالب پژوهش‌های کمی و کیفی پرداخت.

 

[1]. Thompson, L. Y.

[2]. Snyder, D. K. , Baucom, D. H. , & Gordon, K. C.

[3]. Ripley, J. , & Worthington, E. L.

[4]. Malcom, W. M. , & Greenberg, L. S.

[5]. Squires, E. C.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

Definition of marital infidelity forgiveness: A qualitative study

نویسندگان [English]

  • Mahmoud Khazaei 1
  • Shahriyar Shahidi 2
  • Fereshteh Mootabi 3
  • Mohammad Ali Mazaheri 2
  • Leyli Panaghi 4

1 Department of Clinical and Health Psychology, Faculty of Education and Psychology, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran

2 Department of Clinical and Health Psychology, Faculty of Education and Psychology, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran

3 Department of Basic Research, Family Research Institute, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran

4 Department of Family Health, Family Research Institute, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran

چکیده [English]

The majority of experts agree on what forgiveness is not. Nonetheless, there are numerous diverse definitions of forgiveness. This research consisted of two studies: 1) a qualitative analysis of forgiveness of marital infidelity from the perspective of lived experience persons who have been betrayed, and 2) a qualitative investigation of the infidelity from the perspective of couples therapy experts. In both studies, the current research approach was thematic analysis from the category of qualitative research methods. Six major themes, including the definition of forgiveness, were identified in the first study: "passing on," "letting go," "not seeking revenge," "emotional healing," "personal explanation of forgiveness," and "desire to forgive." In the second study, the meaning of forgiveness was examined from the perspective of specialists based on their theoretical and clinical expertise, as well as their individual views and attitudes as experts. This study identified three major themes entitled emotional healing, cognitive revision of emotion, and the decision to forgive. In summarizing the two research presented in this article, it should be noted that the themes collected from both investigations can be categorized differently.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Keywords: Forgiveness
  • Marital infidelity
  • Defining Forgiveness
منابع
بازرگان، عباس. (1394). مقدمه‌ای بر روش‌های پژوهش کیفی و آمیخته: رویکردهای متدنخست در علوم رفتاری. انتشارات دیدار. تهران.
ربانی گلپایگانی, ‌علی. (1381). هرمنوتیک فلسفی در اندیشه گادامر. قبسات. 23 (7). 24-39. [لینک]
رفیعی، علیرضا ، کلانتری، مهرداد ، نشاط دوست،حمید طاهر و عریضی، حمیدرضا. (1396). برساخت‌های شخصی فهم همسران خیانت دیده از بخشایش همسر. خانواده‌پژوهی، 13(49), 131-152. [لینک]
  مرسلی زهرا، موتابی فرشته، صادقی منصوره‌السادات. (1397). تجربه ‌بخشودگی در زنان دچار خیانت زناشویی. فصلنامه علمی‌پژوهشی علوم روان‌شناختی، ۱۷ (۷۰):۶۹۴-۶۸۳. [لینک]
References
Abrahamson, I. , Hussain, R. , Kahn, A. , & Schofield, M. J. (2012). What helps couples rebuild the relationship after infidelity? Journal of Family Issues, 33(11), 1494-1519. https://doi. org/10. 1177/0192513X11424257. [link]
Apostolou, M. , Aristidou, A. , & Eraclide, C. (Accepted/In press). Reactions to and Forgiveness of Infidelity: Exploring Severity, Length of Relationship, Sex, and Previous Experience Effects. Adaptive Human Behavior and Physiology. https://doi. org/10. 1007/s40750-019-00119-y [link]
Bagarozzi, D. A. , Sr. (2008). Understanding and treating marital infidelity: A multidimensional model. The American Journal of Family Therapy, 36(1), 1-17. https://doi. org/10. 1080/01926180601186900 [link]
Blow, A. J. , & Hartnett, K. (2005). Infidelity in committed relationships I: A methodological review. Journal of marital and family therapy, 31(2), 183-216. https://doi. org/10. 1111/j. 1752-0606. 2005. tb01555. x [link]
Blow, A. J. , & Hartnett, K. (2005b). Infidelity in committed relationships II: A substantive review. Journal of Marital and Family Therapy, 31(2), 217-233. doi:10. 1111/j. 1752-0606. 2005. tb01556. x [link]
Braithwaite, S. R. , Selby, E. A. , & Fincham, F. D. (2011). Forgiveness and relationship satisfaction: Mediating mechanisms. Journal of Family Psychology, 25(4), 551–559. DOI: http://dx. doi. org/10. 1037/a0024526 [link]
Braun, V. , & Clarke, V. (2006). Using thematic analysis in psychology. Qualitative research in psychology, 3(2), 77-101. ‏ DOI: 10. 1191/1478088706qp063oa. [link]
Brown, E. M. (2001). Patterns of infidelity and their treatment (2nd ed. ). Philadelphia, PA: Brunner Routledge. https://doi. org/10. 4324/9780203782743. [link]
Brown, E. M. (2013). Patterns of infidelity and their treatment. Routledge. ‏ https://doi. org/10. 4324/9780203782743 [link]
Bryman, A. (2007). Barriers to integrating quantitative and qualitative research. Journal of mixed methods research, 1(1), 8-22. ‏ https://doi. org/10. 1177/2345678906290531. [link].
Campbell, A. M. (2009). How selected personality factors affect the relationships between marital satisfaction, sexual satisfaction, and infidelity. ‏ Louisiana Tech University ProQuest Dissertations Publishing. [link]
Corbin, J. , & Morse, J. M. (2003). The unstructured interactive interview: Issues of reciprocity and risks when dealing with sensitive topics. Qualitative inquiry, 9(3), 335-354. DOI: https://doi. org/10. 1177/1077800403009003001 [link]
Emmons, R. A. (2000). Personality and forgiveness. In M. E. McCullough. Pargament, & C. E. Thoresen (Eds. ), Forgiveness: Theory, research, and practice (pp. 156–175). New York: Guilford. [link]
Enright, R. D. , & Fitzgibbons, R. P. (2000). Helping clients forgive: An empirical guide for resolving [link]
Garrard, E. , & McNaughton, D. (2014). Forgiveness. Routledge. ‏ https://doi. org/10. 4324/9781315710228 [link]
Gordon, K. C. , Baucom, D. H. , & Snyder, D. K. (2004). An integrative intervention for promoting recovery from extramarital affair. Journal of Marital and Family Therapy,30(2), 213-231. https://doi. org/10. 1111/j. 1752-0606. 2004. tb01235. x. [link]
Gordon, K. C. , Hughes, F. M. , Tomcik, N. D. , Dixon, L. J. , & Litzinger, S. C. (2009). Widening spheres of impact: The role of forgiveness in marital and family functioning. Journal of Family Psychology, 23(1), 1–13. DOI: http://dx. doi. org/10. 1037/a0014354. [link]
Hunt, M. (1969). The affair. New York: World Publishing. [link]
Kajornboon, A. B. (2005). Using interviews as research instruments. E-journal for Research Teachers, 2(1), 1-9. [link]
Lipman, M. (1982). Philosophy for children. Thinking: The Journal of Philosophy for Children, 3(3/4), 35-44. ‏ [link]
Lusterman, D. D. (1998). Infidelity: A survivor guide. Oakland: New Harbinger Publications. [link]
Maio, G. R. , Thomas, G. , Fincham, F. D. , & Carnelley, K. B. (2008). Unraveling the role of forgiveness in family relationships. Journal of Personality and Social Psychology, 94(2), 307–319. DOI: http://dx. doi. org/10. 1037/0022-3514. 94. 2. 307. [link]
Malcom, W. M. , & Greenberg, L. S. (2000). Forgiveness as a process of change in individual psychotherapy. In M. E. McCullough, K. I. Pargament, & C. E. Thoresen (Eds. ), Forgiveness: Theory, research, and practice (pp. 179–202). The Guilford Press. [link]
Mapfumo, J. (2016). Unfaithfulness among married couples. IOSR Journal of Humanities and Social Science (IOSR-JHSS), 21(5), 110-122. doi:10. 9790/0837-210503110122. [link]
McCullough, M. E. , Fincham, F. D. , & Tsang, J. A. (2003). Forgiveness, forbearance, and time: the temporal unfolding of transgression-related interpersonal motivations. Journal of personality and social psychology, 84(3), 540. DOI: http://dx. doi. org/10. 1037/0022-3514. 84. 3. 540. [link]
McNulty, J. K. (2008). Forgiveness in marriage: Putting the benefits into context. Journal of Family Psychology, 22(1), 171–175. DOI: http://dx. doi. org/10. 1037/0893-3200. 22. 1. 171, [link]
Means, J. R. , Wilson, G. L. , Sturm, C. and Biron J. E. (1990) Humility as psychotherapeutic formulation. Counseling Psychology Quarterly, 3: 211–215. https://doi. org/10. 1080/09515079008254249. [link]
Meldrim, H. L. (2005). The impact of infidelity on the offended spouse: A study of gender differences and coping strategies in a religious population. Syracuse University. ‏ [link]
Miles, M. B. , Huberman, A. M. , & Saldana, J. (2014). Qualitative data analysis: A methods sourcebook. ‏ [link]
Morsali Z, Mootabi F, Sadeghi M S. (2018). The experience of forgiveness in betrayed women. Journal of Psychological Sciences. 17(70) 683-694. DOI: ‎ 20. 1001. 1. 17357462. 1397. 17. 70. 6. 8 (text in persian)[link]
Olmstead, S. B. , Blick, R. W. , & Mills, L. I. (2009). Helping couples work toward the forgiveness of marital infidelity: Therapists' perspectives. The American Journal of Family Therapy, 37(1), 48-66. [link].
Onaylı, S. (2019). Emotional reactions to infidelity: Examining the roles of self-compassion, forgiveness, rumination and cognitive appraisal. [link]
Piercy, F. P. , Hertlein, K. M. , & Wetchler, J. L. (2005). Handbook of the clinical treatment of infidelity (Vol. 4, No. 2-3). Psychology Press. ‏ https://doi. org/10. 4324/9780203051429 [link]
Rafeie, A, R. , Kalantari, M. , Neshat Doost, H. , Oreyzi, H, R. (2017). Personal Constructs of Betrayed Spouses’ Understanding of Forgiveness. Journal of Family Research. 13(1): 131-152. (text in persian)
Ripley, J. , & Worthington, E. L. (2002). Hope-focused and forgiveness-based group interventions to promote marriage enrichment. Journal of Counseling and Development,80, 452–464. https://doi. org/10. 1002/j. 1556-6678. 2002. tb00212. x [link]
Rye, M. S. , Loiacono, D. M. , Folck, C. D. , Olszewski, B. T. , Heim, T. A. , & Madia, B. P. (2001). Evaluation of the psychometric properties of two forgiveness scales. Current Psychology, 20(3), 260-277. [link]
Simpson, E. S. C. , & Weiner, J. A. (Eds. ) (1989). The Oxford Encyclopaedic English Dictionary. Oxford: Clarendon Press. [link]
Snyder, D. K. , Baucom, D. H. , & Gordon, K. C. (2007). Getting Past the Affair: A program tohelp you cope, heal, and move on - together or apart. New York: Guilford. [link]
Snyder, D. K. , Baucom, D. H. , & Gordon, K. C. (2008). An integrative approach to treating infidelity. The Family Journal, 16(4), 300-307. https://doi. org/10. 1177/1066480708323200 [link]
Squires, E. C. (2014). Moving beyond betrayal: How meaning-making and power promote forgiveness following infidelity (Doctoral dissertation, Carleton University) [link]
Thompson, L. Y. , Snyder, C. R. , Hoffman, L. , Michael, S. T. , Rasmussen, H. N. , Billings, L. S. , ... & Roberts, D. E. (2005). Dispositional forgiveness of self, others, and situations. Journal of personality, 73(2), 313-360. ‏ [link]
Wilson, K. , Mattingly, B. A. , Clark, E. M. , Weidler, D. J. , & Bequette, A. W. (2011). The gray area: Exploring attitudes toward infidelity and the development of the Perceptions of Dating Infidelity Scale. The Journal of social psychology, 151(1), 63-86. ‏ [link]
Worthington Jr, E. L. (2006). Forgiveness and reconciliation: Theory and application. Routledge. https://doi. org/10. 4324/9780203942734. [link]