Document Type : Research/Original/Regular
Authors
1 Department of Demography, Faculty of Social Sciences, Tehran University, Tehran, Iran.
2 Department of Demography, Faculty of Social Sciences, Tehran university, Tehran, Iran.
Abstract
One of the issues which has drawn attention in these years, is tending to less childbearing. Consequently, the fertility rate decrease in cities is remarkable. The goal of this study is to explore demographic, socio-cultural, and economic factors which are related to "tend to wanting fewer children" in Tehran city. Data were collected by a survey method in fall, 2013. Samples were 406 married women, who were 15-49 years old, and they resided in Tehran city. The factors which have a significant relation with tendency to fewer childbearing have been found. They are demographic factors: older age at first marriage of wives and husbands; social factors: women's education level, norms of having few children, individualism, and inability to create a harmony among housework, parenting, and occupation; and economic factors: lack of sufficient income, job insecurity, the country's economic instability, and inability to provide a residence. Regression analysis shows that in one hand the number of survived children increases the tendency to childbearing, and on the other hand importance to individual freedoms, and independence decrease the tendency to childbearing. In addition, inability to incorporate housework and parenting, and also lack of coordination between parenting and occupation or education decrease the tendency to childbearing, as well. As a result, it can be said that fertility is based on benefits and social costs of childbearing.
Keywords
بررسی عوامل موثر بر گرایش زنان49 -15 ساله ساکن شهر تهران به فرزندآوری کمتر
چکیده
یکی از مسائلی که در این سالها مورد توجه قرار گرفته، گرایش به فرزند آوری کمتر است. کاهش باروری در شهرها قابلتوجه است. هدف تحقیق شناسایی عواملی جمعیتی، فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی مرتبط با «گرایش به خواست فرزندان کمتر» در شهر تهران است. دادههای مورداستفاده در پاییز سال 1392 با روش پیمایش جمعآوری شد، نمونه برابر 406 نفر از زنان دارای همسر 49-15 ساله ساکن شهر تهران است. نتایج نشان میدهند که از بین عوامل جمعیتی، سن بالاتر در اولین ازدواج زنان و شوهران، از بین عوامل اجتماعی، میزان تحصیلات زنان، هنجارهای کمفرزندی، فردگرایی، ناتوانی در ایجاد هماهنگی بین کارهای خانه، بچهداری و اشتغال و همچنین از بین عوامل اقتصادی فقدان درآمد کافی و ناامنی شغلی، اعتقاد به عدم ثبات اقتصادی کشور و ناتوانی تدارک مسکن، با گرایش به فرزندآوری رابطه معناداری دارند. تحلیل رگرسیونی نشان میدهد تعداد فرزندان زنده مانده، گرایش به فرزندآوری را افزایش میدهد و در مقابل، اهمیت دادن به آزادیهای فردی و استقلالطلبی گرایش به فرزندآوری را کاهش میدهد. ناتوانی در تلفیق کارهای خانه و بچهداری و نیز عدم هماهنگی بین بچهداری و اشتغال یا تحصیلات گرایش به فرزندآوری را کاهش میدهد. درنتیجه میتوان گفت که باروری مبتنی بر منفعت و هزینههای اجتماعی فرزندآوری است.
واژگان کلیدی: باروری، تحصیلات، اشتغال، فردگرایی، شهر تهران
دگرگونی ساخت جامعه ایران و رواج شهرنشینی از یکسو و شتاب در پویایی اجتماعی و جغرافیایی، از سوی دیگر تأثیر شگرفی در خانوادههای ایرانی بخشیده و ویژگی این نهاد را از دیدگاه رفتار و اندیشه تغییر داده است (کلانتری و دیگران، 1388: 104-83). انتقال جمعیتی و بهویژه کاهش سریع باروری کل در ایران، منجر به تغییرات بنیادی در ساختار سنی جمعیت شده است. این امر کشور را با چالشهایی چون باروری زیر سطح جانشینی (میزان باروری کل[3] پایینتر از 1/2 فرزند به ازای هر زن)، کاهش جمعیت در سن کار، سالخوردگی و کاهش رشد جمعیت روبرو میکند (رضوی زاده و پیکانی، 1390). در نیمقرن اخیر تغییرات بنیادی در شکل و ویژگیهای خانواده در ایران محسوس بوده است. انتقال از خانواده گسترده به هستهای بارزترین شکل این تغییرات بوده و کاهش اساسی و مستمر مرگومیر شانس دوام و بقای خانواده را افزایش داده و از آن طریق به تثبیت خانوادهای کمک کرده است (تافلر[4]، 1376).
باروری رخداد یک تولد زنده است (اسمیت و دیگران[5]، 2002: 21) و به تعداد بچههای متولدشده توسط زنان اشاره دارد (ویکس[6]، 2002: 157) که بهوسیله عوامل مختلف بیولوژیکی، اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی و فرهنگی تعیین میشود. عوامل بیولوژیک مربوط به توانایی فیزیکی افراد و بقیه عوامل به سود و هزینه بچهها مربوط میشوند (اسمیت و دیگران، 2002: 28). فرزندآوری یکی از مهمترین مؤلفههای علم جمعیت و ازجمله موضوعاتی است که در حوزه مسائل اجتماعی توجه زیادی را به خود مشغول داشته است. تا نیمقرن قبل، امر فرزندآوری در جهان شاکلهی طبیعی داشت و بهطور متوسط، هر خانواده از شش فرزند برخوردار بوده است. در گذار بهسوی مدرنیته، علل و عوامل فردی، فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاستهای بینالمللی، این روند را تغییر داده است؛ بهگونهای که امروز کاهش فرزندآوری در بسیاری از کشورها، بهعنوان یک چالش اجتماعی قلمداد میشود. درحالیکه باروری بالا میتواند با مشکلات اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی خاصی همراه باشد، کاهش زیاد آن نیز مشکلاتی نظیر سالخوردگی جمعیت، زنانه شدن سالمندی، کاهش نیروی جوان و فعال در جامعه را در پی دارد؛ بنابراین «جمعیت بهینه یا مطلوب هر کشور با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی آن در مقطعی خاص از زمان موردتوجه است، لذا هر کشور باید کوشش کند با توجه به امکانات اجتماعی و اقتصادی کوتاهمدت و درازمدت خود، نرخ باروری و رشد جمعیت خود را در سطح متناسب و با تضمین سلامت و رفاه افراد و توسعه اقتصادی کشور برنامهریزی نماید» (زنجانی، 1376: 48).
در تبیین جامعهشناختی، کاهش بیسابقه باروری، به تغییر کارکرد خانواده و فرزندان در جامعه شهری منجر میشود. صنعتی شدن، شهرنشینی و گسترش دستگاههای اداری بهعنوان عوامل مؤثر در دگرگونی جوامع غربی در قرون اخیر مورد توجه قرارگرفتهاند. شهرنشینی با مجموعهای از تقسیمکار در همه بخشهای زندگی و همچنین میزان بالایی از تحرک اجتماعی و مکانی همراه بوده است. این امر بهطور اجتنابناپذیری منجر به رشد دنیاگرایی، عقلگرایی و کاهش نفوذ نیروهای سنتی شده و درنتیجه خانواده نیز همانند سایر نهادها دچار تحول شده است (شیخی، 1380: 34). اینگونه تحولات در نهاد خانواده آسیبهایی منجمله محدود شدن گستره خانواده و روابط خانوادگی، کمرنگ شدن نقشهای برادر و خواهری، پناه بردن فرزندان به گروههای همسالان و همچنین کمرنگ شدن نقشهایی مانند خاله، دایی، عمو، عمه و ... را به همراه دارد. (شیدانی، 1392: 6)
در دهههای اخیر تغییرات گستردهای در رفتار باروری در اکثر مناطق دنیا رخداده است. میزان باروری کل در بسیاری از کشورهای اروپایی در دوره 2008-1998 افزایش یافت. کشورهای دارای میزان باروری کل پایینتر از 3/1 فرزند به ازای هر زن، از 16 کشور در سال 2002 به تنها یک کشور در سال 2008 رسیدند. بااینحال بیش از نیمی از جمعیت جهان در حال حاضر در مناطقی با میزانهای باروری کل زیر حد جایگزینی جمعیت زندگی میکنند (بنگارتز و سابوتکا[7]، 2011: 1). بسیاری از کشورهای درحالتوسعه کاهش زیاد و بسیار سریعی را در باروری خود شاهد بودهاند و تعدادی از کشورهای آسیایی (چین) و امریکای لاتین اکنون در پایان دوره انتقال باروری به سر میبرند و حتی تعداد فرزندان به ازای هر زن در این مناطق به زیر سطح جایگزینی رسیده است (بنگارتز، 2002: 419).
بر طبق تخمینهای اخیر سازمان ملل میزان باروری کل در کشورهای درحالتوسعه، در دهههای 1950 و 1960 حدود 6 تولد به ازای هر زن بوده ولی از آن زمان به بعد رو به کاهش گذاشت و در سالهای 2000-1995 به حدود 1/3 تولد به ازای هر زن رسیده است (بنگارتز، 1999: 3). بر طبق پیشبینیهای سازمان ملل و بر اساس سناریوی متوسط پیشبینی، طی 20 سال آینده، نرخ رشد جمعیت ایران به زیر یک درصد کاهش خواهد یافت. براین اساس، رشد جمعیت طی سالهای آینده با کاهش محسوسی همراه شده و انتظار میرود این رقم در دو دهه آینده همچنان ادامه یابد (سازمان ملل[8]، 2015).
بهطور خاص، در کشور ایران با شروع انقلاب اسلامی و به دنبال تحولات اجتماعی و سیاسی خاص آن دوران برنامههای تنظیم خانواده و کنترل جمعیت دچار وقفه شد و سطح باروری در حدود 1 فرزند افزایش یافت و به 7 فرزند به ازای هر زن در سالهای 60-1355 رسید. پسازاین افزایش، با شروع مجدد برنامههای تنظیم خانواده در سال 1368 کاهش باروری شروع شد و سرعت گرفت. جریان کاهش باروری به شکلی شروع شد که از حدود 7 فرزند به ازای هر زن در سال 1359 به 3/6 در سال 1364 و سپس به 3/4 در سال 1370 رسید و همچنین در سال 1375 این میزان به 7/2 فرزند به ازای هر زن تنزل یافت که نهایتاً این جریان کاهش باروری در سال 1379 به 1/2 فرزند به ازای هر زن رسید (عباسی شوازی و عسگری ندوشن،1384؛ عباسی شوازی و مکدونالد، 2005؛ عباسی شوازی و همکاران، 2009). بر طبق آخرین نتایج منتشرشده از سرشماری سال 1390، نرخ باروری کل در ایران نزدیک به 8/1 فرزند به ازای هر زن برآورد شده است (عباسی شوازی و خواجه صالحی، 1392: 64-45) (ثبت احوال، 1389) که گویای تجربۀ باروری زیر حد جانشینی است و ادامه آن در درازمدت میتواند کاهش جمعیت کشور را در پی داشته باشد.
بر طبق آنچه در بندهای قبل اشاره شد نرخ باروری کل در ایران نزدیک به 8/1 فرزند به ازای هر زن برآورد شده است که میزان باروری کل در استان تهران 4/1 فرزند به ازای هر زن است که پس از استانهای گیلان (2/1) و مازندران (3/1) قرار میگیرد (همان). فلذا پدیدۀ کمفرزندی را در کشور بهوضوح شاهد هستیم و افرادی که در کشور، علیالخصوص استان تهران زندگی میکنند گرایش به فرزندآوری کمتر دارند. عوامل گرایش به کاهش فرزندآوری از پیچیدگی خاصی برخوردار میباشند بهطوریکه میتوانند برحسب ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی افراد و نیز محیطی که در آن زندگی میکنند تغییر کنند. بهعنوانمثال، ممکن است خانوادههای کمدرآمد به دلیل عدم توانایی تأمین مالی فرزندان از به دنیا آوردن فرزندان بیشتر خودداری کرده تا فشار اقتصادی مضاعفی را بر خانواده تحمیل نکنند؛ اما در خانوادههای مرفه و نیز تحصیلکرده ممکن است فرزندآوری را مانعی برای آزادیهای فردی، اشتغال و تحصیلات بدانند و فرزندآوری را محدود کنند (عباسی شوازی و همکاران، 1381: 203-169). حتی ارزشها و هنجارهای حاکم میتوانند تصمیم والدین برای فرزند دار شدن را تحت تأثیر قرار بدهند و مانع یا مشوق فرزندآوری باشند. شهر تهران به دلایلی ازجمله (1) برخورداری از بیشترین جمعیت شهری کشور (5/8 میلیون نفر در سال 1390، معادل 31/11 درصد از جمعیت کشور)؛ (2) تنوع قابلتوجه در ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی به سبب مهاجرپذیری گسترده؛ و (3) برخورداری از یکی از پایینترین سطوح باروری در کل کشور زمینه مناسبی را برای مطالعه عوامل مؤثر بر گرایش به فرزندآوری فراهم میآورد. با انجام تحقیقات دقیق و کاربردی موجبات استفاده مؤثر از این تغییر هرم سنی جمعیت کشور را فراهم کرد و از تبدیل شدن آن به مشکلی بزرگ در آیندهای نزدیک جلوگیری کرد، زیرا اتخاذ سیاستهای تشویقی فرزندآوری و افزایش موالید بدون در نظر گرفتن عواقب آن کارایی نخواهد داشت. میتوان با اینگونه پژوهشها نیازهای برآورده نشده مردم برای تصمیم به کمفرزندی را شناخت تا بتوان با سیاستگذاریهایی همسو با این گرایش به کمفرزندی باروری را در جامعه به حد مطلوب رساند. پس هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل مرتبط با فرزندآوری در سطح پایین در بین زنان شهر تهران است.
همانطور که ذکر گردید باروری یکی از مهمترین مؤلفههای تحولات جمعیتی و از مهمترین شاخصهای جمعیتی است که نقش عمدهای در دگرگونی کمی و حتی کیفی جمعیت هر کشور ایفا میکند. ازاینرو سیاستهای جمعیتی در کشورهای مختلف دنیا، عمدتاً حول محور کاهش یا افزایش باروری اعمال میشود. خانواده یکی از اصلیترین و مؤثرترین نهادهای اجتماعی و اولین هستهی زندگی اجتماعی بشر است. براین اساس، نظریههای مختلفی وجود دارند که علل گرایش خانوادهها به فرزندآوری را تبیین و تحلیل نمودهاند. ازآنجاییکه ما در این پژوهش عوامل مرتبط با فرزندآوری در سطح پایین را بررسی میکنیم توجه صرف به یک رویکرد کافی نخواهد بود و نمیتواند جنبههای مختلف از عواملی که بر گرایش به فرزند آوری کمتر شدهاند را مورد سنجش قرار دهد، فلذا در این تحقیق ما از نظریات مختلفی برای چارچوب نظری خود استفاده کردهایم که درمجموع این نظرات میتواند گرایش به کمفرزندی را تبیین نماید و چارچوب نظری ما را در این تحقیق تشکیل دهد. لازم به ذکر است که برخی نظریات نگاه کلان داشته و باروری را به عوامل سطح کلان مربوط میدانند، ازجمله این نظریات، انتقال جمعیتی و نظریه نهادی است. گروه دیگر نظریات به متغیرهای سطح خرد اشاره داشته و باروری را در سطح خرد خانواده تبیین میکنند. گروه دوم نظریات بیشتر شامل نظریات اقتصادی در رابطه با باروری هستند. در ادامه خلاصهای از نظریات آورده میشود.
طبق نظریه کلاسیک انتقال جمعیتی (مدرنیزاسیون)[9] باروری در کشورهای توسعهیافته به لحاظ هزینه و منافع از اهمیت عمدهای برخوردار است. در این جوامع فرهنگ و تحصیلات هر دو احتمال پذیرش اولیۀ ایدههای جدید را فراهم میآورد، پسازآن امیدها برای مصرف افزایش مییابد و همچنین شأن اجتماعی زنان با اشتغال آنها در بیرون از خانه افزایشیافته و افزایش هزینههای نسبی فرزندان را به همراه دارد. اگر در جامعهای توسعه، نوسازی و ارزشهای مربوط به آن وارد شود، افراد جامعه برای اینکه بخواهند از لذتهای همراه نوسازی مانند اشتغال و تحصیلات بهرهمند شوند یا در این جریان به فردگرایی و استقلالطلبی برسند و همچنین به دلیل اینکه زنان شاغل در بیرون از خانه نمیتوانند باردار شوند و از فرزند خود مراقبت کنند، باروری خود را پایین میآورند و تا حدی مراقبت از فرزندان خود را به اقوام یا مراکز مراقبت از کودکان (نظیر مهدکودکها) میسپارند (کله لند و ویلسون[10]،1987: 30-5). از سوی دیگر بر طبق نظریه گذار دوم جمعیتی[11] به دنبال ایجاد جنبشهای اجتماعی، آگاهی جوامع به دنبال تکنیکهای مدرن در آموزش عمومی و بهبود بهداشت که به جامعهای وارد میشود افزایش مییابد که به دنبال آن منزلت اجتماعی زنان اهمیت پیدا میکند و درنتیجه ازدواج و باروری زودهنگام نیز دچار دگرگونی میشود (لستاق و ون دکا[12]، 1986: 24-9). بهطوریکه جریان فردگرایی باعث تغییر نگرش نقش سنتی زنان بهعنوان مادر و همسر شده و ایدههای جدید در تضاد با باروریهای بالا قرار خواهند گرفت و درنتیجه گرایش به باروری کمتر ایجاد شده و موالید محدود میشوند.
دیگر تئوری که باروری را در سطح کلان تبیین میکند نظریه نهادی باروری[13] است. این تئوری گرایش به فرزندآوری افراد را در رابطه با نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تحلیل میکند؛ یعنی اشکال متعدد انتقال باروری ریشه در ترکیبی از تعامل این نهادها دارد. پس در این رویکرد رفتار باروری بهوسیله جلوههای جمعی یا انتظارات جمعی مشترک تعیین میشود. در نظریه نهادی باروری اهمیت ویژه بافت نهادی عامل اصلی انتقال زودرس جمعیتی است. درصورتیکه ممکن است در جامعه دیگر، بهرغم برنامههای تنظیمشده در جهت حمایت از تسریع فرآیند انتقال جمعیتی، بافت نهادی بهصورت مانعی در برابر آن مقاومت کرده و یا آن را به تأخیر بیندازد (عباسی شوازی و عسگری ندوشن، 1384: 75-25). عمده کاربرد این نظریه را در جامعه میتوان از طریق نقشی که نهادهای سیاسی و اجتماعی مانند دولت در مشوقهای فرزندآوری و مراجع دینی در تعیین شمار فرزندان خانوادهها دارند مشاهده کرد. همچنین در این راستا کلینفورد[14] در نظریۀ فرهنگی و اجتماعی[15] معتقد است که جهتگیری ارزشی فرد بین موقعیت او در ساخت اجتماعی و رفتار باروری مداخله کرده و به عبارتی این جهتگیری نقش نوعی متغیر واسطه را دارد. به نظر او پایگاه اجتماعی فرد ارتباط کمتری با تصمیمات واقعی باروری دارد. بدین ترتیب، موقعیت و پایگاه اجتماعی جهتگیری فرد را شکل میدهد (فرزانه، 1373: 84). اگر باورها و ایدههایی در جامعه مطرح شوند که باروری بالا در مقابل منزلت اجتماعی افراد جامعه قرار بگیرد، افراد آن جامعه باروری خود را محدود خواهند کرد و زمینه برای گرایش به فرزندآوری کمتر در جامعه ایجاد خواهد شد و اگر هنجارهای کمفرزندی در جامعه رواج پیدا کند، کمفرزندی بهمثابه هنجار درآمده و تداوم مییابد (کثیری، 1387 به نقل از بیهند[16] 1988: 276). میتوان هنجارها و ارزشهایی که منجر به تقویت کمفرزندی میشود و شمار تعداد ایدئال فرزند را تعیین میکند، در این دسته قرار داد.
گروه دیگر تئوریها باروری را در سطح خرد تبیین میکنند و به ویژگیهای افراد و خانواده میپردازند. در این حوزه نظریه فیزیولوژیک باروری[17] بیان میدارد که سن بالای زنان در هنگام بارداری نهتنها احتمال بارداری را کاهش میدهد بلکه احتمال بروز مشکلات مادرزادی در فرزند را افزایش میدهد. پس مادرانی که در سنین بالا (حدود 35 سالگی و بالاتر) قصد فرزندآوری دارند، معمولاً به تعداد کمتر فرزند رضایت میدهند تا از ابتلای فرزند خود به اینگونه بیماریها جلوگیری کنند (شیخی، 1380: 159؛ بنگارتز و پاتر[18]، 1983:42) و زنانی که در سن بالا ازدواج کرده باشند یا برای تولد فرزند بعدی سن بالایی داشته باشند تعداد ایدئال فرزند آنها کمتر خواهد بود.
بر اساس نظریه تکوین نگرشها[19]، نگرش افراد تحت تأثیر سه عامل شکل میگیرد: (1) آنچه نیازهای شخصی را برآورده میکند؛ (2) کسب اطلاع درباره موضوع یا شیء یا فردی خاص؛ و (3) تعلق گروهی که ناشی از همبستگی شخص با گروه است. پس هنگامیکه در جامعهای این تفکر رواج مییابد که فرزند زیاد نهتنها نیازهای خانواده را برطرف نمیکند، بلکه مشکلات عدیدهای را نیز به وجود میآورد. بهعبارتدیگر داشتن فرزند کمتر بهعنوان ارزشی اجتماعی پذیرفته میشود که افراد فرزند کمتری خواهند داشت (کریمی، 1384: 235-234).
بر اساس نظریههای اقتصادی[20] رفتار باروری نتیجه انتخاب خانوار است، بنا بر نظر «گری بکر[21]» فرزند بهعنوان یک کالای مصرفی شناخته میشود و تقاضا برای آن همانند تقاضا برای سایر کالاهای مصرفی بادوام است. در صورت اشتغال بیرون از منزل و افزایش دستمزد زنان، تقاضای فرزند کاهش مییابد زیرا هزینۀ داشتن فرزند برای یک زن در بازار کار افزایش خواهد یافت؛ بنابراین افزایش فرصتهای زمانی زنان عامل مهمی در تصمیمگیری خانواده درباره شمار کودکان است و میتواند تأثیر منفی بر باروری داشته باشد (بکر، 1960: 240-209). تئوری مبادله رفتار بشری را حاصل منافع شخصی در نظر میگیرد. در این نظریه افراد، گروههای اجتماعی را فقط به خاطر نفع شخصیشان شکل میدهند؛ یعنی افراد محاسبه گران عقلانی در مورد سود و هزینه هستند (ملتفت، 1381: 23). بهعبارتدیگر، رفتار برحسب پاداش و هزینه، انتخاب میشود. طبق این دیدگاه رابطه بین زن و شوهر یک مبادله محسوب میشود و فرزندآوری نیز بر اساس همین قوانین صورت میپذیرد (اسکیدمور[22]، 1372: 47). در نظریه جریان ثروت کالدول، سطح باروری بالا در زمانهایی اتفاق میافتد (جوامع کشاورزی و سنتی) که فرزندان منبع ثروت والدین هستند و در جوامعی که جریان ثروت از فرزند به والدین بهسوی والدین به فرزندان تغییر میکند، یعنی وقتی والدین منبع ثروت فرزندان هستند، سطح باروری کاهش مییابد. درواقع در جامعهای که فرزند داشتن هزینههایی مثل عدمکفایت درآمد برای معیشت یا مشکلاتی نظیر اشتغال برای افراد ایجاد نماید و به دنبال آن بیثباتی و ناامنی شغلی نیز وجود داشته باشد بدیهی است که داشتن فرزند نهتنها منفعتی به والدین نمیرساند بلکه هزینههای نگهداری فرزند مثل آموزش و مراقبت از کودک را نیز تحمیل میکند. بااینوجود در جوامعی که سیاستهای اقتصادی دولت به نحوی است که وضعیت نابسامان اقتصادی را برای شهروندان به وجود آورده، والدین ترجیح میدهند تا اوضاع را با فرزندآوری بیشتر بر خود و فرزندان سختتر نکنند، پس والدین تصمیم به داشتن فرزند کمتری خواهند گرفت و موالید را محدود میکنند (کالدول[23]، 1976).
پژوهشگرانی بسیاری به تحلیل فرزندآوری در نقاط مختلف جهان پرداختهاند (بهعنوانمثال، سیک لی[24] 2009، داسیلوا[25] 2008، آدسرا[26] 2005، رادرفورد[27] و همکاران 1996، میشتال[28] 2009، بیلاری[29] 2008، آورامو و کلیکوئیت[30] 2006، هیلند[31] و همکاران 2012، مکدونالد[32] 2008، دوربریتز[33] 2008، کهلر[34] و همکاران 2006). برخی از مطالعات به عوامل اجتماعی و فرهنگی پرداخته، ازجمله؛ افزایش ارزش زنان، افزایش سواد زنان و قصد ادامه تحصیل، نفوذ و وجود ارزشهای دیگری مانند فردگرایی و ارزشهای برابری جنسیتی، فقدان روابط مطلوب خانوادگی و بین نسلی و وجود تفاوتهای جنسیتی (سیک لی، 2009؛ هیلند و همکاران، 2012). برخی دیگر مشکلات اقتصادی را مطرح میکنند، ازجمله بیکاری، نگرانی درباره اقتصاد و مسائل سلامت، احتیاج به کار بیرون از منزل، مالیاتهای بالا، زنانه شدن اقتصاد، فقدان احساس آینده روشن برای فرزند، فقدان مسکن مناسب، گرانیهای مسکن و اجاره آن (کهلر و همکاران، 2006)، گری بکر[35] از تئوری پردازان مطرح در این زمینه در مقاله خود به نام «تحلیل اقتصادی باروری» در سال 1960، به تبیین اقتصادی رفتار باروری خانوادهها پرداخته و براین باور است که رفتار باروهای خانوادهها متأثر از رفتار اقتصادی آنهاست (بکر، 1960). لیبنشتاین[36] نیز معتقد است که منفعت اقتصادی فرزندان عاملی است که بر تصمیمگیری والدین در مورد شمار فرزندان تأثیر میگذارد (لستاق و ون دکا، 1986). شماری از مطالعات نیز مسائل نهادی را مسئول باروری پایین زنان میدانند، ازجمله وجود ضعف در مراکز مراقبات از کودکان (آدسرا، 2005؛ بیلاری، 2008)؛ جدایی بین محل زندگی خانواده و فرزندان (رادرفورد و همکاران، 1996؛ بیلاری، 2008)؛ عدم هماهنگی بین کارهای خانه و بچهداری، عدم وجود انعطافپذیری شغلی و مرخصی زایمان (داسیلوا، 2008)، فقدان کمکهزینههای زایمان برای مادران (آورامو، 2006).
مطالعات انجامشده در ایران بیشتر بر الگوها و عوامل مؤثر بر رفتار باروری تأکید دارند و کمتر به عوامل ذهنی منجر به کاهش باروری پرداختهاند. این بررسیها بهطورکلی به این نتایج دستیافتهاند: افزایش فعالیتهای اقتصادی زنان منجر به کاهش باروری میشود و داشتن فرزند بیشتر بهعنوان سرمایه، جای خود را به فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی میدهد که این امر باعث کاهش باروری میشود (موسایی و همکاران، 1389: 68-55)؛ کاهش باروری دلیل گذار از سنت نیست بلکه توسعۀ آموزش بهعنوان عامل تحرک اجتماعی باعث جایگزینی ارزش فرزند با ثروتاندوزی صرف شده است؛ به عبارت دیگری، آموزش عامل مهمی است که نگرش افراد را به سمت داشتن خانوادههای کوچک شکل داده است (عباسی شوازی و عسگری ندوشن، 1384)؛ کمفرزندی بهمثابه یک کنش اجتماعی معنادار است که رواج و شیوع گستردهای دارد و خود بازتاب وضعیت حاکم در حیطۀ فرزندآوری در هر جامعه است (محمودیان و همکاران، 1388)؛ سواد زنان بر آگاهی داشتن آنان از امکانات و وسایل پیشگیری از بارداری و به دنبال آن اشتغال زنان در بیرون از منزل نیز بر تعداد فرزندان دلخواه آنان تأثیری بسزا دارد (افشارپور، 1372)؛ پس از در نظر گرفتن تحصیلات، میزان مرگومیر، اشتغال و غیره، تحصیلات بالاتر منجر و همچنین مرگومیر کمتر باعث پایین آمدن نرخ باروری میشود (محمودی بوریان، 1375)؛ عدم توجه یا کمتوجهی به شرایط اجتماعی، ارزشی و فرهنگی حاکم بر جامعه و موانع اقتصادی تأثیرگذار بر باروری نیز بهعنوان عناصر مهم و مؤثر بر باروری مشخصشدهاند (شیری و بیداریان، 1388). ترابی (1389) نشان داد که در کاهش فرزندآوری زنان، علاوه بر افزایش تحصیلات زنان و کاهش مرگومیر کودکان، گسترش اشتغال به تحصیل کودکان نیز مؤثر است (ترابی، 1389: 32-6).
پژوهشهای انجامگرفته در نقاط مختلف جهان متغیرهایی را که عموماً منجر به گرایش به فرزندآوری کمتر میشوند، موردسنجش قرار داده است. این متغیرها جزو عواملی هستند که همراه با مدرنیته و دگرگونی در ارزشهای سنتی زنان و فرزندان به وجود آمدهاند (مانند افزایش ارزش زنان به دنبال بهبود وضعیت سواد و موقعیتهای اجتماعی، بیکاری، نگرانی درباره وضعیت اقتصادی، گرانی مسکن و اجاره آن، منفعت حاصله از کمفرزندی و ...). این عوامل عمدتاً کمتر به عوامل مختص منطقه جغرافیایی آن کشورها اشاره دارد؛ زیرا عوامل تأثیرگذار بر باروری کمتر ممکن است از کشوری به کشور دیگر و شرایط مختلف اقتصادی و اجتماعی، متفاوت باشد.
اما همانطور که اشاره شد مطالعاتی که در ایران انجامشده بر الگوهای باروری تأکید دارند و تعیینکنندههای بلافصل و زمینهای باروری در زمانی که پژوهش صورت گرفته، در آن مؤثر هستند. لازم به ذکر است پارهای از این عوامل به دنبال ظهور پدیده نوسازی در جامعه و گذار از دوره سنت به مدرنیته شکلگرفتهاند اما در هیچکدام از این پژوهشها بهصورت جامع و کامل عوامل مؤثر بر گرایش به کمفرزندی را بررسی نکرده است. پس میطلبد تا در این پژوهش عوامل زمینهای، اجتماعی – فرهنگی و اقتصادی را مختص به شرایط حاکم در جامعه خودمان بررسی کنیم تا نهایتاً عواملی که باعث شده افراد گرایش به فرزندآوری کمتری داشته باشند شناسایی شود.
با توجه به مبانی نظری و پیشینه تحقیق فرضیات زیر در نظر گرفته میشوند:
- عوامل جمعیتی (سن، سن در اولین ازدواج، تعداد فرزندان و تجربه مرگومیر فرزندان) بر تعداد ایدئال فرزندان تأثیر میگذارد.
- عوامل فرهنگی – اجتماعی سطح تحصیلات زنان، اثرپذیری از رهنمودهای ارائهشده از طرف نهادهای سیاسی و مذهبی، تأثیر ارزشها و هنجارهای اجتماعی تقویتکننده کمفرزندی، فردگرایی و ظهور اندیشههای استقلال فردی و نیازهای نو در بین افراد جامعه، وجود حمایتهای خانوادگی یا بین نسلی، عدم توانایی در ایجاد هماهنگی بین کارهای خانه و فرزندآوری از سوی زنان، عدم توانایی در ایجاد هماهنگی بین کارهای بیرون از خانه (اشتغال و تحصیلات) و بچهداری از سوی زنان، عدم توانایی در ایجاد هماهنگی بین شغل و فرزندآوری از سوی زنان و فقدان یا کمبود مراکز مراقبات کودکان کوچک بر تعداد ایدئال فرزندان تأثیر میگذارد.
- عوامل اقتصادی یعنی هزینههای فرزندآوری (بهداشتی، آموزشی، تفریحی و ...) فقدان درآمد کافی و ناامنی شغلی، وضعیت اقتصادی نامناسب کشور، عدم توانایی تدارک مسکن و سرپناه و تأیید سیاستهای اقتصادی دولت (نظیر یارانهها) بر تعداد ایدئال فرزندان تأثیر میگذارد.
روش تحقیق در این پژوهش پیمایش است و از ابزار پرسشنامه جهت جمعآوری اطلاعات استفاده شد. جامعۀ آماری[37] موردنظر ما مشتمل بر «زنان ازدواجکرده[38] 49-15 ساله دارای همسر» ساکن در مناطق بیستگانۀ شهر تهران است. واحد تحلیل و نمونه ما نیز فرد است. تعداد نمونه موردبررسی با استفاده فرمول کوکران از جامعه آماری 1580470 زن 49 - 15 ساله دارای همسر ساکن شهر تهران، برابر با 352 نفر به دست آمده است؛ که جزئیات آن به شرح زیر است:
n: تعداد نمونه
N: تعداد جامعه اصلی برابر 1580470 نفر، بر اساس سرشماری سال 1390.
d: دقت احتمالی مطلوب که برابر 05/0 است که مربع آن برابر 0025/0 به دست آمد.
t: در علوم اجتماعی سطح اطمینان 95/0 و حدود اطمینان 96/1 است که مربع آن برابر 84/3 است.
P: نسبت وجود صفت آماری (نسبت زنان دارای همسر 49 - 15 ساله که برابر 1580470 نفر، تقسیم بر کل زنان در این بازه سنی که برابر 2535880 نفر است) که در اینجا طبق محاسبات 623/0 آمده است.
1-p: نسبت عدم وجود صفت آماری که برابر 377/0 حساب شده است.
با توجه به این تفاسیر اعداد را در فرمول بالا جای گذاری میکنیم و n در اینجا به دست میآید:
n = 352.28 نفر
جهت دسترسی به نمونهها از روش نمونهگیری تصادفی استفاده شده است که برای کاهش خطا، حجم نمونه به 420 نفر افزایش یافت. بهمنظور دسترسی به نمونهها نیز به مراکز ارائهدهنده خدمات «مادر و کودک» مراجعه شده که این مراکز را طریق آگاهی قبلی آدرس آنها در سراسر شهر تهران که بهصورت تصادفی از کل شهر تهران انتخابشدهاند، برگزیدیم. نهایتاً پس از حذف پرسشنامههای دارای خطا و پر نشده، تحلیل بر روی 406 نفر انجام شد.متغیر وابسته پژوهش «تعداد ایدئال فرزندان» است و متغیرهای مستقل در ابعاد گوناگون عبارتند از:
در بعد جمعیتی از متغیرهای سن، سن در اولین ازدواج، تعداد فرزندان زنده به دنیا آمده و تعداد فرزندان زنده مانده استفاده شده است که این متغیرها با پرسیدن تعداد از پاسخگویان عملیاتی شدهاند. برای اندازهگیری شاخص فرهنگی – اجتماعی از متغیرهای سطح تحصیلات که از طریق ساخت طبقات سطوح تحصیلی بیسواد تا دکترا عملیاتی شده، استفاده شده است؛ متغیر اثرپذیری از نهادهای سیاسی و مذهبی را از طریق ساختن طیف برحسب میزان موافقت و همچنین جمعکردن 2 متغیر اهمیت نظر شخصیتهای سیاسی و شخصیتهای مذهبی عملیاتی کردهایم؛ متغیر اثرپذیری از هنجارها و ارزشهای کمفرزندی بهوسیله جمعکردن 4 متغیر اثرپذیری الگوی باروری از تعداد فرزندان دوست و آشنا، اثرپذیری از تعداد فرزندان اقوام، نگرانی از مورد تمسخر قرار گرفتن در صورت داشتن فرزند زیاد، عقیده به بد بودن داشتن فرزند زیاد ساختهشده و از طریق تشکیل طیف لیکرت برحسب میزان موافقت برای فرزندآوری – از گزینه کاملاً موافق تا کاملاً مخالف - با این گزاره عملیاتی شده است؛ متغیرهای اهمیت آزادیهای فردی، اهمیت در دسترس بودن اقوام و آشنایان، ناتوانی در انجام کارهای خانه و بچهداری، عدم هماهنگی بچهداری با تحصیلات یا اشتغال و نوع شغل، فقدان یا کمبود مراکز نگهداری بچه نیز از طریق ساخت طیف لیکرت برحسب میزان موافقت برای فرزندآوری – از گزینه کاملاً موافق تا کاملاً مخالف - با این گزاره عملیاتی شدهاند؛ برای اندازهگیری شاخص اقتصادی از متغیر هزینههای بالای فرزندآوری که بهوسیله جمعکردن 4 متغیر هزینههای درمانی فرزند، نحوه پوشش خدمات درمانی فرزند، توانایی تأمین هزینههای تحصیلی فرزند و توانایی تأمین هزینههای اوقات فراغت فرزند در تصمیم به فرزندآوری ساختهشده و از طریق تشکیل طیف لیکرت برحسب میزان موافقت برای فرزندآوری – از گزینه کاملاً موافق تا کاملاً مخالف - با این گزاره عملیاتی شده است. همچنین متغیرهای فقدان درآمد کافی، ناامنی شغلی، اهمیت وجود وضعیت مساعد کشور، اهمیت داشتن مسکن مناسب، اهمیت پرداخت یارانههای دولتی هم از طریق ساخت طیف لیکرت برحسب میزان موافقت برای تصمیم به فرزندآوری – از گزینه کاملاً موافق تا کاملاً مخالف - با این گزاره عملیاتی شدهاند. شاخص «اثر راهکارهای افزایش موالید برای حمایت از افزایش فرزندآوری» بهوسیله جمعکردن 5 متغیر افزایش فرزندآوری در قبال وامهای حمایتی، اعطای سکههای طلا، اعطای مبالغ بیعوض، اعطای مرخصی زایمان به زنان و اعطای مرخصی کاری به شوهران برای رسیدگی به اوضاع خانه و همسران خود ساختهشده و از طریق تشکیل طیف لیکرت برحسب میزان موافقت برای تصمیم به فرزندآوری – از گزینه کاملاً موافق تا کاملاً مخالف - با این گزاره عملیاتی شدهاند موردسنجش قرار گرفت. با توجه به سطح سنجش متغیرهای مورداستفاده، برای تحلیل نتایج از تحلیل دومتغیره (ضریب همبستگی) و تحلیل چندمتغیره (رگرسیون) استفاده شده است.
جدول1 توزیع فراوانی متغیرهای مختلف جمعیتی و زمینهای پاسخگویان این پیمایش را نشان میدهد. یافتههای جدول1 نشان میدهد که میانگین سن زنان برابر با 1/33 سال و میانگین سن شوهران 9/37 سال، میانگین سن در اولین ازدواج برای زنان و مردان به ترتیب 4/21 سال و 2/26 سال است. میانگین تعداد فرزندان متولدشده 26/1 فرزند و میانگین تعداد فرزند زنده مانده 21/1 فرزند است. تعداد فرزندان ایدئال پاسخگویان حاکی از این است که افراد بهطور میانگین خواهان داشتن 2 فرزند هستند. همچنین تعداد فرزندان قادر به نگهداری و بزرگ کردن افراد بهطور میانگین به 86/1 فرزند رسیده که 2/0 فرزند از 2 فرزند که میانگین باروری ایدئال بود پایینتر است. از بین پاسخگویان 9/96 درصد زنان شهری و 4/7 درصد آنان روستایی بودند و این میزان برای شوهران 9/86 درصد شهری و 1/13 درصد آنان نیز روستایی بودهاند.ازنظر تحصیلات زنان و تحصیلات شوهران، بیشترین سهم برای زنان و شوهران مقطع دیپلم است (به ترتیب، 6/40 درصد و 9/40 درصد) و مقطع تحصیلی لیسانس و بالاتر (2/40 درصد برای زنان و 8/39 درصد برای مردان) در رتبه بعدی قرار میگیرد.سطح درآمد ماهیانه خانوار در بین زنان حاکی از آن است که 4/37 درصد از آنان دارای درآمد بین 500 هزار تومان تا 1 میلیون تومان و 9/22 درصد از آنان هم دارای درآمد خانوار بین 1 میلیون تومان تا 5/1 میلیون تومان دارند و بقیه سطوح درآمدی سهم کمتری را به خود اختصاص دادهاند.
جدول 1. توزیع پاسخگویان برحسب ویژگیهای زمینهای
متغیر |
درصد |
||
زنان |
شوهران |
||
محل تولد |
شهر روستا جمع |
6/96 4/7 100 |
9/86 1/13 100 |
تحصیلات |
بیسواد ابتدایی راهنمایی دیپلم فوقدیپلم لیسانس و بالاتر جمع |
0/0 0/2 7/4 6/40 6/12 2/40 100 |
5/0 9/3 9/5 9/40 6/8 8/39 100 |
درآمد ماهیانه (به تومان) |
کل خانوار |
||
کمتر از 500 هزار 500 هزار تا 1 میلیون 1 تا 5/1 میلیون 5/1 تا 2 میلیون 2 میلیون و بالاتر جمع |
5/10 4/37 9/22 0/14 8/14 100 |
||
متغیر |
میانگین |
انحراف معیار |
|
سن زنان |
19/33 |
25/7 |
|
سن شوهران |
92/37 |
21/8 |
|
سن زنان در ازدواج اول |
48/21 |
18/4 |
|
سن شوهران در ازدواج اول |
22/26 |
58/4 |
|
تعداد فرزندان زنده متولدشده |
26/1 |
02/1 |
|
تعداد فرزندان زنده مانده |
21/1 |
98/0 |
|
تعداد ایدئال فرزند |
0/2 |
98/0 |
|
تعداد فرزندان قادر به نگهداری و بزرگ کردن |
86/1 |
96/0 |
روابط بین متغیرهای مستقل و وابسته تحقیق در جدول 2 ارائه شده است. طبق این جدول، نتایج حاصل از آزمون معنیداری نشان میدهد که بین تعداد ایدئال فرزند و سن زنان رابطه مثبتی وجود دارد ولی این رابطه به لحاظ آماری معنادار نیست.
یافتههای آزمون نشان میدهد که بین تعداد ایدئال فرزند و سنزنان در اولین ازدواج رابطهای منفی، قوی و معکوس وجود دارد؛ یعنی هر چه سن زنان در اولین ازدواج آنها بیشتر بوده، تعداد فرزندان ایدئال آنها کمتر است.
بین متغیر تعداد ایدئال فرزند و تعداد فرزندان زنده متولدشده زنان ارتباط مثبت، بسیار قوی و مستقیمی وجود دارد؛ یعنی هرچه شمار تعداد فرزندان زنده متولدشده از هر زن بیشتر باشد، تعداد ایدئال فرزند مدنظر آنان نیز بیشتر میشود. از این رابطه چنین نتیجه برمیآید که تعداد فرزندانی که مدنظر زنان قرار دارد از فرزندانی که به دنیا میآورند تبعیت بسیار بالایی دارد.
بین متغیر تعداد ایدئال فرزند و تعداد فرزندان زنده مانده زنان ارتباط مثبت، بسیار قوی و مستقیمی وجود دارد؛ یعنی هرچه شمار تعداد فرزندان زنده مانده از زنان بیشتر باشد، تعداد ایدئال فرزند آنها نیز بیشتر میشود؛ و از این رابطه چنین نتیجه برمیآید که تعداد فرزندان مدنظر زنان از فرزندانی که برایشان باقیمانده است تبعیت بسیار بالایی دارد.
در حوزه متغیرهای اجتماعی و فرهنگی نتایج آزمون معناداری در جدول شماره 2 نشان میدهند که بین تعداد ایدئال فرزند زنان و تحصیلات آنان رابطه منفی، نسبتاً بالا و معکوسی وجود دارد، یعنی با افزایش سطح تحصیلات زنان، گرایش به فرزندآوری آنان نیز رو به کاهش میرود. همچنین بین تعداد ایدئال فرزند خانوادهها و اثرپذیری از نهادهای مذهبی و سیاسی رابطه مثبت و مستقیمی وجود دارد ولی این رابطه بسیار ضعیف است (03/0) و همچنین به لحاظ آماری بین این دو متغیر رابطه معنیداری وجود ندارد.
جدول 2. روابط بین متغیرهای مستقل پژوهش و تعداد ایدئال فرزند
رابطه اصلی |
ضریب همبستگی |
Sig |
سطح معنیداری |
|
عوامل زمینهای |
سن مادران * تعداد ایدئال فرزند |
084/0 |
092/0 |
- |
سن در اولین ازدواج مادران * تعداد ایدئال فرزند |
266/0- |
000/0 |
*** |
|
تعداد فرزندان زنده متولدشده * تعداد ایدئال فرزند |
371/0 |
000/0 |
*** |
|
تعداد فرزندان در قید حیات * تعداد ایدئال فرزند |
360/0 |
000/0 |
*** |
|
سطح تحصیلات بالاتر زنان * تعداد ایدئال فرزند |
217/0- |
000/0 |
*** |
|
عوامل اجتماعی و فرهنگی |
اثرپذیری از رهنمودهای مراجع سیاسی- مذهبی * تعداد ایدئال فرزند |
03/0 |
511/0 |
- |
اثرپذیری از ارزشها و هنجارهای کمفرزندی * تعداد ایدئال فرزند |
124/0- |
013/0 |
* |
|
فردگرایی و استقلالطلبی * تعداد ایدئال فرزند |
260/0- |
000/0 |
*** |
|
وجود حمایتهای خانوادگی * تعداد ایدئال فرزند |
015/0 |
758/0 |
- |
|
عدم توانایی هماهنگی کار در خانه و بچهداری * تعداد ایدئال فرزند |
165/0- |
001/0 |
** |
|
عدم توانایی ایجاد هماهنگی بین بچهداری، اشتغال، تحصیلات * تعداد ایدئال فرزند |
070/0- |
162/0 |
- |
|
عدم وجود هماهنگی بین نوع شغل و بچهداری * تعداد ایدئال فرزند |
163/0- |
001/0 |
*** |
|
فقدان یا کمبود مراکز مراقبات از کودکان * تعداد ایدئال فرزند |
136/0- |
006/0 |
** |
|
عوامل اقتصادی |
هزینههای بالای فرزند * تعداد ایدئال فرزند |
086/0- |
083/0 |
- |
فقدان درآمد کافی و ناامنی شغلی * تعداد ایدئال فرزند |
123/0- |
013/0 |
* |
|
عقیده به نابسامانی وضعیت اقتصادی کشور * تعداد ایدئال فرزند |
098/0- |
048/0 |
* |
|
عدم توانایی تدارک مسکن * تعداد ایدئال فرزند |
095/0- |
05/0 |
* |
|
اهمیت پرداخت یارانههای دولتی * تعداد ایدئال فرزند |
035/0 |
481/0 |
- |
|
سیاست تشویقی موالید |
اثر راهکارهای تشویقی موالید دولت * تعداد ایدئال فرزند |
117/0- |
019/0 |
* |
نتایج نشان میدهند که بین تعداد ایدئال فرزند خانوادهها و اثرپذیری از هنجارها و ارزشهای اجتماعی تقویتکننده کمفرزندی رابطه معکوس، نسبتاً قوی و منفی وجود دارد؛ یعنی با افزایش اثر هنجارهای فوق گرایش به فرزندآوری کاهش مییابد. همچنین بین باروری ایدئال زنان و فردگرایی و اندیشههای استقلالطلبی آنان رابطه معکوس و منفی درعینحال دارای معناداری بسیار بالایی برقرار است؛ یعنی اینکه با افزایش فردگرایی و ظهور اندیشههای استقلال فردی و نیازهای نو در بین زنان، گرایش به فرزندآوری آنان نیز کم شده است.
بین تعداد ایدئال فرزند اظهارشده توسط زنان و اهمیت دسترسی به اقوام و آشنایان رابطه مثبت و مستقیمی وجود دارد، اما این رابطه بسیار ضعیف و در حد صفر است و به لحاظ آماری معنادار نیست؛ و همینطور نتایج نشان میدهند که بین باروری ایدئال و عدم توانایی انجام کارهای خانه، فرزندآوری، تربیت فرزندان رابطه معکوس، نسبتاً قوی و منفی وجود دارد؛ یعنی به دلیل افزایش ناتوانی از انجام کارهای خانه و بچهداری گرایش به فرزندآوری در جامعه فوق کاهشیافته است. همچنین بین تعداد ایدئال فرزند زنان و عدم توانایی در ایجاد هماهنگی بین کارهای بیرون از خانه (اشتغال و تحصیلات) و بچهداری از سوی آنان رابطه منفی و معکوسی وجود دارد.
اطلاعات جدول 2نشان میدهند که بین تعداد ایدئال فرزند زنان و عدم هماهنگی بارداری با نوع شغل آنها رابطه منفی، معکوس و نسبتاً بالایی وجود دارد؛ یعنی اینکه هرچه احساس عدم هماهنگی بارداری با نوع شغل و فعالیتی که زنان انجام میدهند بیشتر شود گرایش به فرزندآوری (تعداد ایدئال فرزند) آنان نیز کاسته میشود. همچنین بین دو متغیر تعداد ایدئال فرزند خانوادهها و احساس کمبود مراکز مراقبات از کودک (مهدکودک) در جامعه موردبررسی رابطهای معکوس، منفی و نسبتاً بالایی وجود دارد، بدین معنا که افزایش احساس کمبود مراکز مراقبات از کودک منجر به افزایش گرایش به خواستن فرزندان کمتر در جامعه از سوی خانوادهها میشود.
در حوزه اقتصادی نتایج آزمون همبستگی در جدول شماره 2 نشان میدهد که بین تعداد ایدئال فرزند خانوادهها و هزینههای بالای فرزندآوری رابطه معکوس و منفی وجود دارد و این رابطه بسیار ضعیف است اما این رابطه به لحاظ آماری معنیدار نیست. همچنین اثر فقدان درآمد کافی و ناامنی شغلی بر تعداد ایدئال فرزند دارای رابطهای معکوس، ضعیف و منفی است؛ یعنی هرچه این عامل افزایش پیدا کند، گرایش به فرزندآوری نیز کاهش مییابد.
همانطور که از اطلاعات جدول شماره 2 مشهود است، بین دو متغیر تعداد ایدئال فرزند و عقیده به نامناسب بودن وضعیت اقتصادی حال کشور (وضعیتی که دارای مقدار زیاد تورم، گرانی و... است) رابطهای معکوس، منفی و بسیار ضعیفی وجود دارد؛ یعنی در بین افراد موردبررسی با شدت گرفتن عقیده به اینکه وضعیت اقتصادی کشور در حالت نابسامانی به سر میبرد گرایش به فرزندآوری آنان کاهش مییابد. همچنین بین دو متغیر تعداد ایدئال فرزند و عدم توانایی تدارک مسکن رابطهای معکوس، منفی و بسیار ضعیفی وجود دارد؛ یعنی با افزایش عدم توانایی تدارک مسکن و سرپناه در جامعه بررسیشده گرایش به فرزندآوری کاهش پیدا میکند. نتایج نشان میدهد که بین دو متغیر اهمیت پرداخت یارانههای دولتی و باروری ایدئال زنان رابطهای مستقیم، مثبت و بسیار ضعیفی وجود دارد؛ اما به لحاظ آماری این رابطه هم معنادار نیست.
در آخرین سطر جدول شماره 2 نتایج آزمون همبستگی اثر نگرش زنان در مورد مشوقهای دولت بر باروری آنها آمده است. نتایج حاکی از این است که بین دو متغیر تعداد ایدئال فرزند خانوادهها و مشوقهای افزایش فرزندآوری از سوی دولت رابطه معکوس، منفی و ضعیفی وجود دارد. به این معنی که مدیریت و تشویقهای دولتی در جهت عکس نگرشهای زنان قرار میگیرد و زنان تصمیمات خودشان را با توجه به مصالح موجود در جامعه تنظیم میکنند.
جهت کنترل روابط چند متغیره مطرحشده در جدول 3به تحلیل رگرسیون چندگانه پرداخته شده است. نتیجه رگرسیون چندگانه در جدول شماره 3 بعد از کنترل عوامل جمعیتی، عوامل فرهنگی اجتماعی و عوامل اقتصادی نشان میدهد که تنها 4 متغیر «تعداد فرزندان زنده مانده» (با سطح خطای 042/0)، «اهمیت آزادیهای فردی و استقلالطلبی» (با سطح خطای 001/0) «ناتوانی از انجام کارهای خانه و بچهداری» (با سطح خطای 025/0) و «عدم هماهنگی بچهداری با کار یا تحصیلات» (با سطح خطای 024/0) به لحاظ آماری معنیدار شدهاند و بقیه متغیرها به دلیل خطای مقادیر t بیش از 05/0 معنیدار نشدهاند.
جدول 3. نتایج تحلیل رگرسیونی عوامل مؤثر بر گرایش به فرزندآوری کمتر
دستهبندی متغیرها |
متغیرها |
مدل |
|||
B |
β |
T |
Sig |
||
مقدار ثابت |
81/3 |
035/7 |
0 |
||
عوامل جمعیتی |
سن زنان |
047/0- |
351/0- |
749/1- |
081/0 |
سن شوهران |
022/0 |
185/0 |
826/0 |
409/0 |
|
سن زنان در اولین ازدواج |
015/0 |
066/0 |
526/0 |
599/0 |
|
سن شوهران در اولین ازدواج |
019/0- |
089/0- |
684/0- |
494/0 |
|
تعداد فرزندان زنده متولدشده |
196/0 |
209/0 |
386/1 |
167/0 |
|
تعداد فرزندان زنده مانده |
305/0 |
312/0 |
043/2 |
042/0 |
|
عوامل فرهنگی اجتماعی |
تحصیلات زن |
018/0- |
027/0- |
393/0- |
694/0 |
تحصیلات شوهر |
005/0- |
009/0- |
150/0- |
881/0 |
|
اثرپذیری رهنمودهای شخصیتهای سیاسی و مذهبی |
042/0 |
077/0 |
612/1 |
108/0 |
|
اثرپذیری از هنجارها و ارزشهای کمفرزندی |
032/0- |
079/0- |
630/1- |
104/0 |
|
اهمیت آزادیهای فردی و نیازهای نو |
196/0- |
196/0- |
490/3- |
001/0 |
|
اهمیت در دسترس بودن اقوام و آشنایان |
036/0- |
035/0- |
738/0- |
461/0 |
|
ناتوانی از انجام کارهای خانه و بچهداری |
137/0- |
131/0- |
254/2- |
025/0 |
|
عدم هماهنگی بچهداری با اشتغال یا تحصیلات زن |
142/0- |
132/0- |
261/2- |
024/0 |
|
عدم هماهنگی بارداری با نوع شغل زن |
035/0- |
032/0- |
571/0- |
568/0 |
|
فقدان یا کمبود مراکز مراقبت از کودکان |
047/0- |
048/0- |
846/0- |
398/0 |
|
عوامل اقتصادی |
هزینههای بالای فرزندآوری |
006/0- |
018/0- |
292/0- |
77/0 |
فقدان درآمد کافی |
138/0- |
111/0- |
486/1- |
138/0 |
|
فقدان شغل ثابت |
005/0 |
005/0 |
063/0 |
95/0 |
|
عقیده به نابسامانی وضعیت اقتصادی کشور |
074/0- |
065/0- |
117/1- |
265/0 |
|
عدم توانایی تدارک مسکن |
048/0 |
038/0 |
617/0 |
538/0 |
|
اهمیت پرداخت یارانههای دولتی |
087/0 |
095/0 |
571/1 |
117/0 |
|
تأیید مشوقها جهت افزایش موالید |
101/0- |
106/0- |
768/1- |
078/0 |
|
ضریب همبستگی R |
563/0 |
||||
ضریب تعیین R2 |
317/0 |
||||
ضریب تعیین تعدیلشده (Adj.R2) |
275/0 |
||||
ضریب F |
54/7 |
نهایتاً میتوان از تحلیل رگرسیونی این نتیجه را گرفت: عواملی که بر گرایش به خواست فرزندان کمتر در بین خانوادهها مؤثر میباشند عبارتاند از: تعداد فرزندان زنده مانده؛ با مقدار بتای 312/0 و سطح خطای برابر 042/0 تأثیر افزایشی بر گرایش به فرزندآوری دارد. اهمیت آزادیهای فردی و استقلالطلبی؛ با مقدار بتای 196/0- و سطح خطای برابر 001/0 تأثیر کاهشی بر گرایش به فرزندآوری دارد و نتیجه آن گرایش به فرزندآوری کمتر است. ناتوانی از انجام کارهای خانه و بچهداری؛ با مقدار بتای 131/0- سطح خطای برابر 025/0 تأثیر کاهشی بر گرایش به فرزندآوری دارد و نتیجه آن گرایش به فرزندآوری کمتر است. عدم هماهنگی بچهداری با کار یا تحصیلات؛ با مقدار بتای 132/0- و سطح خطای 024/0 تأثیر کاهشی بر گرایش به فرزندآوری دارد و نتیجه آن گرایش به فرزندآوری کمتر است.
اثرات مدرنیته در چند دهه اخیر بهقدری سریع اتفاق افتاده که جامعه را دستخوش تغییرات عمده و جدی نموده است. حضور گسترده زنان در جامعه، از حوادث بیسابقه و تاریخی جهان امروز است. این حادثه چنان آثاری برجای گذاشته که امروزه میتوان قرن بیست و یکم را قرن زنان نامید (چیل، 1388). خانواده یکی از بنیانهای اصلی شکلگیری توسعه و تحولات اجتماعی است. با گذر از عصر سنتی به عصر ضمن تغییر از گستره جامعه، خانواده نیز این تحولات اثر پذیرفت. موج اصلی تغییر در رویکرد خانواده در انتقال از دوره گسترده به هستهای دیده شد. همگام با افزایش گرایش به مدرنیته، تغییر در باورها و ارزشهای اجتماعی، نگاه سنتی به فرزند و نقش زنان در جامعه دگرگون گردید. تکفرزندی، بی اشتیاقی و بیانگیزگی زنان برای فرزند دار شدن ازجمله مسائل اجتماعی موردتوجه جمعیت شناسان و جامعه شناسان شده است.
مطالعات نشان میدهد که در ایران مسئله تمایل به فرزندآوری و سیاستهای جمعیتی در دورههای مختلف، نقش فعالی حوزه خانواده ایجاد نموده است، بهطوریکه گرانی، تورم، افزایش انتظارات اجتماعی، بالا رفتن سطح آگاهی اجتماعی و تحولات سیاسی، نقش مؤثری در فرزندآوری داشته است. درواقع امروز زنان به دلایلی که میتواند اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باشد، تمایلی به داشتن فرزند زیاد ندارند. باید گفت که دغدغه مهم در حال حاضر جامعه، تغییر در رفتار باروری است. میزان رفتار باروری یا تمایل به فرزندآوری امری است که عقلانی و تابع مسائل گوناگونی هست. براین اساس نتایج حاصل از بررسی میانگین سن در اولین ازدواج برای زنان و مردان نشان میدهد که ازدواجها در سنین جوانی در جامعۀ موردبررسی اتفاق افتاده است، به این معنی که فرزندان متولدشده و زنده مانده از 2/1 بچه تجاوز نکرده و در رابطه با تعداد ایدئال فرزندان مشخص شد که بهطور میانگین پاسخگویان خواهان 2 فرزند هستند. پس الگوی کمفرزندی در جامعه در حال شیوع است. تفاضل این دو متغیر را میتوان احتمالاً به دلایل زیر تفسیر کرد: اول؛ در جامعه موردبررسی در الگوی باروری خود هنوز به تعداد ایدئال فرزندان نرسیده است، زیرا مسائل و مشکلات زندگی اجازه داشتن فرزند بیشتر را به آنها نمیدهد، دوم؛ این زنان هنوز در سنین باروری هستند و باروری نهایی آنها تکمیلنشده است.
تعداد فرزندانی که زنان قادر به دنیا آوردن و بزرگ کردن هستند بهطور میانگین به 8/1 فرزند رسیده که در اینجا، 2/0 فرزند از 2 فرزند که میانگین تعداد ایدئال فرزند بود پایینتر میآید. در جامعه موردبررسی میانگین فرزندان قادر به نگهداری 8/1 فرزند است که گواهی بر عدم توانایی دنیا آوردن بیشتر از 2 فرزند است. بررسی نشان میدهد که متغیر سن بالا در اولین ازدواج از سوی زنان بر گرایش به کمفرزندی تأثیرگذار بوده است که همسو با نتایج نظریه فیزیولوژیک باروری است. این نظریه تأکید میکند که سن بالای ازدواج باعث گرایش به کمفرزندی میشود و تمایل آنها را فرزندآوری بیشتر با موانعی جدی روبرو میسازد. تأثیر فرزندان زنده متولدشده و فرزندان در قید حیات برافزایش گرایش به فرزندآوری زنان امری تأثیرگذار بوده که نتایج آزمون همبستگی دومتغیره وجود رابطه معنیداری بین آنها را نشان داد. تحصیلات ازجمله متغیرهایی است که در سیاستهای جمعیتی تأثیرگذار است.
افزایش میزان تحصیلات زنان به افزایش تمایل زنان به حضور در بازار کار منجر میشود. حضور بیشتر زنان در بیرون از خانه به کاهش تمایل زنان به فرزندآوری منجر شده و بر کاهش نرخ فرزندآوری در جامعه تأثیرگذار بوده است یعنی با ارتقای سطح سواد، میزان باروری در سنین مذکور در آینده کاهش شدیدی پیدا میکند. ورود زنان به دنیای تحصیلات و به دنبال آن ایجاد انگیزه استقلال مالی از شوهر و ایجاد تغییر در منزلت اجتماعی ازجمله عواملی هستند که در تمایل به فرزندآوری کمتر در زنان تأثیر میگذارد. ارزشها و هنجارهای اجتماعی بهمثابه عنصری تقویت گر در تمایل به فرزندآوری امری قابلتوجه است؛ به این معنی است که کمفرزندی خود بهمثابه قانون و هنجاری پذیرفتهشده بین مردم جای دارد. ارزشها و هنجارهای افراد و خانوادهها در زمینههایی چون باروری، نقش مادری، کار خانگی و مدیریت بدن ازجمله اموریاند که بر روند باروری تأثیرگذارند. فردگرایی یکی از پیامدهای مهم فرایند نوسازی است که با غلبه بر فکر، احساس و رفتار انسان مدرن، هویتی نوین را برای وی رقمزده است. انسان مدرن برخلاف انسان سنتی که به ارزشهای جمعی و مصالح اجتماعی ارزش و ترجیح انحصاری میداد، بیشتر به خود، نیازها و خواستههای خویش و آرمانها و ترجیحات شخصی بها میدهد.
در دنیای مدرن، رضایتمندی و لذتهای فردی، نقش محوری در تعیین روابط، مناسبات و وظایف اجتماعی افراد دارند. در دنیای مدرن، تحت تأثیر وقوع زنجیرهای پایانناپذیر از تحولات همهجانبه، تقریباً همه امور دستخوش تغییر بازتعریف شدهاند. جامعه در دهههای اخیر، در مسیر تحولات فرهنگی و اجتماعی وسیعی قرارگرفته است. این تحولات بهویژه در خانواده مشهود بوده است. از تحولاتی که خانواده از آن مصون نمانده، رشد فردگرایی بوده است. منظور از فردگرایی این است که افراد بهجای اولویت دادن به خواستها و علایق جمعی و سنتی و خانوادگی به ارزشها و خواستهای فردی خود اولویت میدهند. فردگرایی خود، میتواند نتیجۀ توسعۀ خانوادۀ هستهای باشد و نیز میتواند پیامدهایی همچون کاهش مسئولیتپذیری، افزایش سن ازدواج، افزایش طلاق و طبیعتاً کاهش فرزندآوری را داشته باشد. به این معنی که فردگرایی و نیازهای نو بر گرایش به کمفرزندی تأثیر معناداری دارد. پس زنان ترجیح میدهند بجای صرف کردن وقت برای دنیا آوردن فرزند و بزرگ کردن آن به برآورده کردن نیازهای شخصی و استقلالطلبی خودشان بپردازند و به آن ارجحیت بیشتری بدهند. ناتوانی در ایجاد هماهنگی بین کارهای خانه و بچهداری زنان بر گرایش به کمفرزندی تأثیر دارد، به این معنی که فشار کارها در خانه و فرزندآوری و همچنین تربیت فرزندان در تقابل هم منجر به این میشود که زنان فشار وارد بر خود را با داشتن فرزند کمتر جبران نمایند. تحلیل و بررسی آزمون همبستگی حاکی از این است که رابطۀ «تأثیر عدم هماهنگی بین شغل (نوع شغل) بر گرایش به کمفرزندی»؛ پذیرفته شد. به این معنی که زنان شاغل برحسب نوع شغلی که دارند، امکان باردارشدن ندارند زیرا ممکن است در شغل خود نتوانند بهدرستی ایفای نقش بکنند و چهبسا این احتمال وجود دارد که شغل خود را به خاطر باردارشدن از دست بدهند، پس زنان بارداری را تضادی برای اشتغال خود میدانند.
همچنین فقدان یا کمبود مراکز مراقبات از کودکان در جامعه بر گرایش به کمفرزندی تأثیر دارد. زنان شاغل درصورتیکه این مراکز ازنظر مکانی، تناسب هزینه یا کیفیت مطلوب وجود نداشته باشند، ترجیح میدهند تا برای مقابله با این مشکل، فرزندآوری کمتری داشته باشند و باروری خود را محدود نمایند. براین اساس ضعف در حمایتهای اجتماعی از فرزندان و زنان، زمینه بیتفاوتی و بیمیلی نسبت به فرزندآوری است. درآمد و وجود امنیت شغلی ازجمله عناصری است که در سیاستهای جمعیتی مهم تلقی شده و نقش آن پررنگتر است. طبق تئوری انتخاب عقلانی افراد برحسب سود و هزینه به انتخاب خود دست میزنند، در این میان زنان نیز در فرزندآوری تابعی از هزینه و سود مالی رفتار میکنند. رفتارهای زنان درزمینۀ باروری و گرایش به فرزندآوری کمتر تحت تأثیر فقدان درآمد کافی و ناامنی شغلی عمل میکند؛ یعنی لازمۀ تأمین خرج و مخارج فرزند، داشتن درآمد و احساس امنیت شغلی است و درصورتیکه در جامعهای این عوامل تأمین نشود نمیتوان انتظار داشت تا افراد جامعه فرزندی به دنیا بیاورند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که «اثر عقیده به شرایط نابسامانی اقتصادی کشور بر گرایش به کمفرزندی»؛ مؤثر است؛ زیرا افراد احساس خواهند کرد که اگر فرزندی به دنیا بیاورند با شرایط نابسامان اقتصادی حاکم بر جامعه آینده خوبی نخواهد داشت و همچنین زندگی بر خود والدین و احیاناً دیگر فرزندان نیز سختتر میشود.
به نظر میرسد که افراد پاسخگو از قبل دارای مَسکن مناسب بودهاند و برای گرایش به کمفرزندآوری خودشان به داشتن مَسکن چندان اهمیت نمیدهند و همچنین «اهمیت پرداخت یارانههای دولتی بر گرایش به افزایش فرزندآوری»؛ مؤثر نیست. درمجموع، نتایج تحلیل رگرسیونی عوامل مؤثر بر گرایش به فرزندآوری کمتر نیز نشان داد که:
الف) فرد محوری و استقلالطلبی در زندگی جامعۀ موردبررسی بر گرایش به فرزندآوری آنان ارجحیت دارد و عمده دلیل آن در جامعهای مثل ایران میتواند فشارهای وجود فرزند در زندگی و ناتوانی در تأمین نیازهای فرزند باشد که افراد ترجیح میدهند کامیابیهای شخصی در زندگی را با تولد فرزند برهم نزنند.
ب) زنان در ایجاد تعادل بین کارهای خانه و همچنین آموزشوپرورش فرزند خود احساس ناتوانی میکنند که به نظر میرسد چون فشار فعالیتهای بیرون از خانه بر دوش مادران سنگینی میکند و از طرفی در جامعه ما از زن انتظار میرود تا کارهای خانه را بهطور تمام و کمال در کنار بچهداری انجام دهد، پس مطابق «نظریه برابری جنسیتی مکدونالد» بدیهی است که زنان برای ایجاد تعادل بین نقشهای مختلف خود فشارهای وارده را از طریق کمفرزندآوری جبران مینمایند.
ج) زنان جامعه موردبررسی از ناتوانی ایجاد هماهنگی بین نقشهای کاری (تحصیلی) و مادری در قبال فرزندان خود رنج میبرند؛ ازاینرو سعی میکنند برای آزادیهای فردی و استقلالطلبی خود ارجحیت قائل شوند تا بدین نحو حداقل خودشان در زندگی به کامیابی مطلوبی برسند. براین اساس برای افزایش تمایل به فرزندآوری در جامعه پیشنهادهای زیر ارائه میشود:
- برنامهریزی و فرهنگسازی در تسهیل ازدواج، استحکام خانواده و تقویت بینههای اقتصادی خانوادهها.
- تلاش مسئولین و سیاستگذاران برای رفع نیازهای برآورده نشده خانوادهها زیر نظر متخصصان و صاحبنظران این رشته و پرهیز از هرگونه اظهارنظر غیر کارشناسی.
- فراهم آوردن شرایطی برای رفع نیازهای اوقات فراغت و تفریح افراد تا فرزند دار شدن منافاتی با آن نداشته باشد.
- وضع قوانین و سیاستهای حمایتی شغلی از زنانی که قصد دنیا آوردن بچه را دارند تا با فرزندآوری شغل و درآمد خود را از دست ندهند.
- احداث مراکز مراقبت از کودکان (نظیر مهدکودکها) نزدیک محل کار زنان و بهکارگیری مربیان زبده و کارآزموده جهت مراقبت از کودکان مادران شاغل.
- تقویت بنیههای اقتصادی جامعه، ایجاد انگیزه برای تشکیل زندگی از طریق تقویت امنیت شغلی و مالی.
- تشویق و حمایت اجتماعی از زنان برای فرزندآوری با استفاده از نظام بیمه و پاداشهای اجتماعی.
[1] . گروه جمعیت شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، شهر تهران، کشور ایران.
[2] . گروه جمعیت شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، شهر تهران، کشور ایران.
تاریخ دریافت: 31/01/1396 تاریخ پذیرش: 04/09/1396
DOI: 10.22051/jwfs.2017.15078.1437
[3] Total fertility rate (TFR)
[4] Toffler
[5] Smith et al.
[6] Weeks
[7] Bongaarts & sabotka
[8] United Nations
[9] Classical theory of demographic transition
[10] Cleland & Wilson
[11] The second demographic transition theory
[12] Lesthaeghe & van de Kaa
[13] Institutional theory of fertility
[14] Cleanford
[15] Social and cultural theories
[16] Behend
[17] Physiological theory of fertility
[18] Bongaarts & Potter
[19].Development of attitudes theory
[20] Economic theory
[21] Gary Becker
[22] skidmore
[23] Caldwel
[24].Sam sik lee
[25] de silva
[26] Alicia adsera
[27] Retherford
[28] Mishtal
[29] Billari
[30] Avramov & Cliquet
[31] Frank Heiland
[32] Peter McDonald
[33] Dorbritz
[34] Kohler
[35] Becker
[36] Leibenstein
[37] Statistical Society
[38] مفهوم زنان ازدواج کردۀ 49 - 15 ساله به زنانی اطلاق می شود که در سنین باروری قرار دارند و ممکن است فرزند یا فرزندانی به دنیا آورده باشند ، یا اینکه فرزند نداشته و قصد فرزند دار شدن داشته باشند یا نداشته باشند .