Comparison of persistent vulnerables: The role of original family function, neuroticism, and relationship beliefs in divorce applicant couples

Document Type : Research/Original/Regular

Authors

1 Assistant Professor, Department of Psychology, Faculty of Education and Psychology, University of Tabriz, Tabriz, Iran

2 Ph.D in Psychology, Young Researchers and Elite Club, Ardabil Branch, Islamic Azad University, Ardabil, Iran

3 MSc in General Psychology, Department of Psychology, Faculty of Education and Psychology, University of Tabriz, Tabriz, Iran

Abstract

The aim of this research was to compare durable vulnerables. That is, the relationship beliefs of couples; original family function; and neuroticism in divorce among men and women. The statistical population of this study were all men and women divorce applicants in Ardabil. For this reason, in a cross-sectional and retrospective study, 200 men and women were selected (100 men and 100 women). The instruments used were Neuroticism Subscale of NEO- FFI, Family of Origin Scale (FOS) and Relationship Beliefs Inventory (RBI). Structural equation modeling was used for data analysis. The findings show that in the men's group, the pathway of original family function with relationship beliefs (β = -0.21), pathway of the original family with neuroticism (β = -0.29) and neuroticism with relationship beliefs (0.32) = β) are significant. In the female group, the pathway of the original family with neuroticism (β = -0.24) and neuroticism with relationship beliefs (β = 0.29) are significant. Also, the results of the bootstrap test indicate that in both groups, neuroticism has a mediocre role between the original family function and the couples' relationship beliefs. Based on the findings of this research, it may be concluded that the hypothesized model has good fitness in both groups and the original family function and neuroticism are important determinants of couples' relationship beliefs.

Keywords

مقایسه آسیب‌پذیرهای بادوام: باورهای ارتباطی زوجین، عملکرد خانواده اصلی و روان‌رنجورخویی در بین زنان و مردان متقاضی طلاق

­ رسول حشمتی[1]       اصغر پوراسمعیلی[2]           سارا خداپرست کازرونی[3]

 

           چکیده

هدف پژوهش حاضر، مقایسه آسیب‌پذیرهای بادوام: باورهای ارتباطی زوجین، عملکرد خانواده اصلی و روان رنجورخویی در بین زنان و مردان متقاضی طلاق می‌باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زن و مردهای متقاضی طلاق در شهرستان اردبیل بود. بدین منظور در یک تحقیق مقطعی و گذشته‌نگر، از بین این زوجین متقاضی طلاق، تعداد 200 نفر (100 نفر زن و 100 نفر مرد) به روش هدفمند به‌عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و با در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی در تحقیق مشارکت کردند. خرده مقیاس روان رنجورخویی از پرسشنامه شخصیتی NEO-FFI، مقیاس خانواده اصلی و پرسشنامه باورهای ارتباطی جهت سنجش متغیرهای موردنظر به کار گرفته شدند. برای تحلیل داده‌ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته‌ها نشان داد که در گروه مردان مسیر عملکرد خانواده اصلی با باورهای ارتباطی (21/0- =β)، مسیر عملکرد خانواده اصلی با روان رنجورخویی (29/0- =β) و مسیر روان رنجورخویی با باورهای ارتباطی (32/0 = β)، معنادار است. در گروه زنان، مسیر عملکرد خانواده اصلی با روان‌رنجورخویی (24/0- =β) و مسیر روان‌رنجورخویی با باورهای ارتباطی (29/0 = β) معنادار است. همچنین، نتایج آزمون بوت استروپ نشان می‌دهد که در هر دو گروه، روان رنجوری خویی بین عملکرد خانواده اصلی و باروهای ارتباطی زوجین نقش میانجی دارد. بر اساس یافته‌های این تحقیق می‌توان نتیجه گرفت که مدل مفروض در هر دو گروه از برازش مطلوبی برخوردار است و عملکرد خانواده اصلی و روان رنجورخویی تعیین گرهای مهم باورهای ارتباطی زوجین می‌باشد..

 

 

 

 

 

 

 

 

واژگان کلیدی:  طلاق، باورهای ارتباطی زوجین، عملکرد خانواده اصلی، روان‌رنجورخویی

مقدمه

 ازدواج در مقایسه با سایر روابط انسانی بهترین فرصت برای تجربه خوشبختی، حمایت اجتماعی و صمیمیت است و افراد را به‌گونه‌ای به هم پیوند می‌دهد که در روابط دیگر میسر نیست (فاورز[4]،2013)؛ اما در مقابل، طلاق در زمره غم‌انگیزترین پدیده‌های اجتماعی و نیز شایع‌ترین جلوه تعارض شدید است که متأسفانه طبق آمار در کشور ما در حال افزایش است. عوامل متعددی در بروز طلاق مؤثر است که می‌توان به عوامل اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، روان‌شناختی و عوامل تنش‌زای درونی و بیرونی اشاره کرد که دراین‌بین عوامل فردی و روان‌شناختی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند (پرانچر، بیگن، گایروارد، ترامبلی، بوون[5] و همکاران، 2008). زیرا این عوامل با تمام جنبه‌های زندگی افراد مثل آموزش، شغل و عملکردهای بین فردی مرتبط هستند (دوروس، هانزال و سگریان[6]،2011). شواهد طولی و مقطعی بسیار زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد پیامد‌های زناشویی به‌وسیله‌ی آسیب‌پذیری‌های دیرپا- پیش‌زمینه و صفاتی که هر یک از زوجین با خود به ازدواج می‌آورند – پیش‌بینی می‌شود.

آسیب‌پذیری‌های بادوام (دیرپا یا دوران اولیه زندگی)[7] یکی از سه سازه اصلی مدل آسیب‌پذیری- استرس- انطباق (VSA)[8] است که به تفاوت‌های فردی درزمینهٔ آسیب‌شناسی روانی و ویژگی‌های شخصیتی می‌پردازد که ازجمله آن می‌توان به تأثیر بر چگونگی انطباق زوجین نسبت به استرس و نیز چگونگی مدیریت تعارضات و اختلاف‌های زناشویی نام برد (مارشال، جونز و فینبرگ؛ 2012)[9]. این مدل یکی از مهم‌ترین و پر استنادترین مدل‌های پیش‌بینی کننده تغییرات در طول زندگی است که می‌تواند به‌عنوان یک سازه مهم در فهم چگونگی و چرایی دل‌زدگی زناشویی نقش داشته باشد؛ در این مدل مفهومی آسیب‌پذیری شامل ویژگی‌های پایدار هر یک از زوج‌ها چون: شخصیت، باورها و نگرش‌ها در مورد ازدواج، تجارب خانواده اصلی و زمینه‌های اجتماعی می‌باشد (کارنی و برادبری[10]،1995)

آسیب‌پذیری‌های بادوام، قوت و ضعف روابط بین فردی و زناشویی هر زوج را تعیین می‌کند. شواهد طولی و مقطعی بسیار زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد پیامدهای زناشویی به‌وسیله‌ی آسیب‌پذیری‌های بادوام- پیش‌زمینه صفاتی که هر یک از زوجین با خود به ازدواج می‌آورند- پیش‌بینی می‌شود (کارنی و برادبری، 1995). در پژوهش حاضر نیز با در نظر گرفتن تعاریف مفهوم آسیب‌پذیری در مدل VSA و تقسیم‌بندی آن در مطالعه استیت (2011) تنها متغیرهایی به‌عنوان آسیب‌پذیری به‌کاربرده شده‌اند که همبستگی بالایی با وضعیت زناشویی داشته باشند. باورهای ارتباطی[11] زوجین یکی از مؤلفه‌های مهم آسیب‌پذیری‌های بادوام روابط زناشویی است.

باورهای ارتباطی یکی از عواملی است که در کیفیت ارتباط زناشویی نقش مهمی دارد؛ همچنین این باورها عوامل مهمی در تعهد شخصی افراد در باقی ماندن در روابط عاشقانه می‌باشند (اورتوزن، لوتزن، سرنسون و اندرشید[12]، 2010). باورهای ارتباطی ناکارآمد می‌توانند در زندگی زناشویی بسیار مشکل‌ساز باشند؛ باورهای ارتباطی ناکارآمد گرایش‌هایی هستند که باعث می‌شوند فرد در ارتباط با همسر خود در زندگی زناشویی به شیوه‌ای ناکارآمد و غیرمنطقی برخورد کند و باعث بروز مشکلات جدی در ارتباط زوجین با یکدیگر خواهد شد (ادیس و بمارد[13]،2012). در مقابل باورهایی نظیر این باور که همسران تغییرپذیرند، در بیشتر مواقع موجب حفظ ارتباط شده و به تداوم رابطه کمک می‌کند (کارنی و مک نالتی[14]،2001). هاروی[15] (2005) و وینکلر و دورتی[16] (2006) معتقدند که بین سبک‌های ارتباطی و تعارضات زناشویی رابطه وجود دارد و زوجین دارای تعارض زناشویی بیشتر دارای سبک‌های ارتباطی غیرمنطقی‌تر هستند.

   عملکرد خانواده اصلی[17] به توانایی خانواده در انجام وظایفی که بر عهده دارد، ازجمله تأمین نیازهای عاطفی، روانی، فیزیولوژیکی اعضای خانواده اطلاق می‌شود. عملکرد خانواده یکی از شاخص‌های مهم تضمین‌کننده سلامت روانی خانواده و اعضای آن است، هم‌چنین رابطه منفی آنان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل ایجادکننده و نگهدارنده اختلالات روحی و هیجانی افراد مطرح می‌شود. مشکلات ارتباطی افراد بازتاب مسائل خانواده اصلی آن‌ها می‌باشد؛ به عبارتی ما نمی‌توانیم همسرمان را واضح و شفاف ببینیم و تصاویری را بر او فرافکنی می‌کنیم؛ بنابراین تعامل بین این فرافکنی‌های متقابل موجب مشکلات زوج‌ها می‌شود، زیرا زن و شوهر در مورد مسائل واقعی خود بحث نمی‌کنند بلکه در مورد فرافکنی‌ها و تصاویر ذهنی مرتبط با روابط قبلی به بحث می‌پردازند (هاروی،2005). تحقیقات نشان داده است در خانواده‌هایی که ارتباط میان اعضا و تعاملات داخل خانواده بر اساس نزدیکی و صمیمیت و تفاهم بین افراد استوار است، همه اعضا نسبتاً علیه فشارهای زندگی مقاوم و مصون هستند (فتاح زاده،1388).

روان رنجورخویی یکی از عامل‌های الگوی پنج عاملی شخصیت است؛ این عامل یکی از ویژگی‌هایی است که ثبات هیجانی بالا و اضطراب پایین در یک‌سوی پیوستار و بی‌ثباتی هیجانی و اضطراب بالا در سوی دیگر آن قرار دارد. افراد با نمره بالا در روان رنجورخویی دارای هیجانات غیرمنطقی بیشتر و کم‌توانی در مهار رفتارهای برانگیختگی‎وار و ضعف در کنار آمدن با مشکلات هستند. افرادی که نمره آن‌ها در روان رنجورخویی پایین است، با برخورداری از ثبات هیجانی معمولاً آرام و معتدل هستند و قادرند با موقعیت‌های تنیدگی زا بدون اضطراب مقابله کنند (لانس بری، مافیت، گیبسون، دروست و ایستونسون[18]،2007). برخی تحقیقات داخلی نشان می‌دهد که زنان نسبت به مردان نمرات بالاتری در روان رنجورخویی و نیز نمرات پایین‌تری در رضایت زناشویی دارند و نیز عامل شخصیتی روان رنجورخویی با رضایت زناشویی، رابطه منفی دارند (راستی،1383؛ عطاری،1385). شاهمرادی، فاتحی زاده و احمدی (1390) نیز نشان دادند که زوج‌های عادی و متقاضی طلاق در روان رنجورخویی و در تمام 9 خرده مقیاس فهرست نشانه‌های روانی (SCL-90) با یکدیگر تفاوت معناداری دارند. مالوف، تورستینسون، اسکات، بولر و روک (2010) در طول تحقیقات خود دریافتند که ویژگی‌های شخصیتی مانند روان رنجورخویی پایین، ارتباط معناداری با سطوح رضایت زناشویی و به‌تبع آن ثبات زناشویی دارند. نتایج پژوهش حسینی نسب، بدری و قایمیان (1388) نیز نشان داد که بین روان رنجورخویی و سازگاری زناشویی همبستگی منفی معنادار به دست آمد. در پژوهش لیندستروم[19] (2013) که به بررسی رابطه بین روان‌رنجورخویی با نحوه تعامل و رضایت زناشویی زوجین با دوره‌ای از جدایی در زندگی مشترک (1055 زوج) و بدون جدایی (2527 زوج) پرداختند به این یافته رسیدند که میزان روان‌رنجورخویی در زوجین با دوره‌ای از جدایی، بیشتر از بدون جدایی بود و همچنین بین روان‌رنجورخویی با تعامل مثبت زوجین و رضایت از روابط در هر دو گروه رابطه منفی پیدا شد.

با وجود تحقیقات گسترده‌ای که نقش سازه‌های مرتبط با آسیب‌پذیری‌های بادوام را در دل‌زدگی و رضایت زناشویی انجام داده‌اند، تحقیقی وجود ندارد که تفاوت‌های جنسیتی را در این عوامل مهم و تأثیرگذار بر روابط زناشویی مورد مطالعه قرار دهد؛ بنابراین، تفاوت دو گروه جنسی زن و مرد در سازه‌های مرتبط آسیب‌پذیری‌های بادوام به‌خصوص باورهای ارتباطی زوجین، عملکرد خانواده اصلی و روان‌رنجورخویی در بین زنان و مردان متقاضی طلاق روشن و مشخص نیست. براین اساس، تحقیق حاضر به دنبال بررسی مقایسه‌ای آسیب‌پذیرهای بادوام در روابط زناشویی یعنی باورهای ارتباطی زوجین، عملکرد خانواده اصلی و روان رنجورخویی در بین زنان و مردان متقاضی طلاق در شهرستان اردبیل می‌باشد.

 

جامعه، نمونه و روش نمونه‌گیری

روش پژوهش حاضر مقطعی و گذشته‌نگر می‌باشد. جامعه آماری مورد مطالعه تمامی افرادی است که در فاصله 6 ماهه (اول دی‌ماه 93 تا آخر خرداد 94) به مراجع قضایی (اعم از دادگاه‌ها و شورای حل اختلاف) دادگستری شهرستان اردبیل برای موضوع طلاق مراجعه کرده بودند. نمونه‌گیری به‌صورت هدفمند از بین افرادی انتخاب شد که حداقل تحصیلات آن‌ها نه کلاس بوده (به‌منظور توانایی خواندن و درک پرسشنامه‌های خود گزارش‌دهی) و یک سال از دوره عقد یا ازدواج آن‌ها گذشته بود (با توجه به اینکه پرسشنامه رویدادهای استرس‌زا برای یک سال بعد از زندگی زناشویی می‌تواند کارآیی داشته باشد). از بین زوج‌های مراجعه‌کننده تعداد 200 نفر (100 زن و 100 مرد) که حاضر به همکاری شدند، از طریق روش نمونه‌گیری هدفمند برای نمونه این پژوهش انتخاب شدند. جهت رعایت منشور اخلاقی پژوهش، تنها از زوجینی استفاده شد که خود داوطلب و مایل به شرکت در پژوهش بودند.

برای تلخیص و توصیف شاخصه‌های جمعیت شناختی از شاخص‌های آماری فراوانی و درصد و برای تحلیل و پاسخ به فرضیه‌های پژوهش از آزمون همبستگی گشتاوری پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزارهای SPSS 22 و Amos پردازش شدند.

 

ابزار جمع‌آوری اطلاعات

خرده مقیاس روان‌رنجورخویی از پرسشنامه شخصیتی NEO-FFI

 پرسشنامه شخصیتی NEO-FFI فرم کوتاه پرسشنامه NEO است که در سال 1985 توسط مک‌کری و کاستا[20] تهیه شده است که دارای 60 سؤال است و پنج عامل شخصیتی روان‌رنجورخویی، انعطاف‌پذیری، برون‌گرایی، سازگاری و وجدانی بودن را می‌سنجد. ضرایب پایایی با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای بعد روان‌رنجورخویی در پژوهش شارون[21] (2002)، 86/0 و در پژوهش واین[22] (2003)، 74/0 گزارش شد (به نقل از عبدالله‌زاده، 1386). در مطالعه گروسی (1380)، ضریب پایایی با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای بعد روان‌رنجورخویی 83/0 گزارش شده و در پژوهش شولی‌بندر، بشلیده، هاشمی و ارشدی (1390) آلفای کرونباخ و تصنیف برای تعیین پایایی این خرده مقیاس به ترتیب 82/0 و 85/0 محاسبه گردید.. در تحقیق حاضر آلفای کرونباخ این پرسشنامه برابر 79/0 محاسبه شد.

 

مقیاس خانواده اصلی[23] (FOS)

این پرسشنامه توسط هاوشتات، اندرسون، پیرسی و کوچرانوفاین[24] در سال ۱۹۸۵ تهیه شد که یک ابزار ۴۰ سؤالی است و برای سنجیدن ادراک و استنباط فرد از میزان سلامت خانواده اصلی‌اش تدوین ‌شده است. مقیاس خانواده اصلی بر استقلال و صمیمیت به‌عنوان دو مفهوم کلی در حیات یک خانواده سالم تمرکز دارد و هر یک از ۴۰ پرسش آن بر اساس یک مقیاس پنج‌درجه‌ای (از یک تا پنج) درجه‌بندی‌شده است. حداقل نمره «40» و حداکثر «200» است که نمرات بالاتر نشانه سلامت بیشتر خانواده اصلی است. پایایی پرسشنامه توسط سازندگان آن بر اساس آلفای کرونباخ 75/0 گزارش‌شده است و پایایی آن از طریق باز آزمایی دوهفته‌ای در بعد استقلال و صمیمیت به ترتیب 77/0 و 73/0 برآورد شد (ثنائی، علاقبند، فلاحتی، هومن، 1387). در ایران، ضرایب آلفای به‌دست‌آمده در پژوهش جاسبی (1384) برای کل مقیاس 94/0 و برای ابعاد استقلال و صمیمیت به ترتیب 90/0 و 89/0 بوده است، همچنین روایی این مقیاس مورد تأیید چند تن از استادان مشاوره کشور قرارگرفته است (جاسبی، 1384). در تحقیق حاضر آلفای کرونباخ این پرسشنامه برابر 84/0 محاسبه شد.

پرسشنامه باورهای ارتباطی[25] (RBT)

 این پرسشنامه به‌منظور اندازه‌گیری باورهای غیرمنطقی در زندگی زناشویی توسط ایدلسن و اپستین[26] (1982) ساخته‌شده و توسط مظاهری و پور اعتماد (1380) با روش ترجمه و ترجمه مجدد به فارسی برگردانده، مورداستفاده قرار گرفت. این آزمون دارای 40 سؤال است که در طیف لیکرت به‌صورت 6 گزینه‌ای از 0 (کاملاً غلط) تا 5 (کاملاً درست) پاسخ داده می‌شود. پنج خرده آزمون این سیاهه عبارت‌اند از: باور به تخریب‌کنندگی مخالفت، توقع‌ ذهن‌خوانی، کمال‌گرایی جنسی، باور به تفاوت‌های جنسیتی و باور به عدم‌تغییر همسر. همسانی درونی این پرسشنامه در پژوهش‌های متفاوت موردبررسی قرارگرفته است. الیری[27] (1987) همسانی درونی این پرسشنامه را 72/0 تا 81/0 گزارش کرده و نشان داد که هر 5 خرده مقیاس این پرسشنامه با مقیاس‌های سازگاری زناشویی رابطه معنی‌داری دارند. جیمز، هانسلی و همسورس[28] (2002) برای 5 خرده مقیاس این پرسشنامه آلفای 58/0 تا 83/0 را گزارش کرده‌اند؛ و در ایران حیدری، مظاهری و پوراعتماد (1384) همسانی درونی را برای خرده مقیاس‌ها از 47/0 تا 70/0 به دست آوردند. در تحقیق حاضر آلفای کرونباخ این پرسشنامه برابر 77/0 محاسبه شد.


 

یافته‌ها

جدول 1- خصوصیات جمعیت شناختی شرکت‌کنندگان

شاخص

 

فراوانی

درصد

تحصیلات

زیر دیپلم

68

7/34

دیپلم و فوق‌دیپلم

74

7/37

لیسانس

40

4/20

فوق‌لیسانس و بالاتر

14

2/7

تعداد فرزندان

بدون فرزند

121

1/61

1 فرزند

45

7/22

2 فرزند

27

6/13

3 فرزند

5

5/2

مدت‌زمان زندگی مشترک

زیر 5 سال

122

3/61

5- 10 سال

43

6/21

بیشتر از 10 سال

35

1/17

سن ازدواج مردان

زیر 18 سال

5

5

18 تا 25 سال

53

53

25 تا 30 سال

42

42

سن ازدواج زنان

زیر 18 سال

50

50

18 تا 25 سال

41

41

25 تا 30 سال

9

9

 

یافته‌های مربوط به مشخصات جمعیت شناختی زوجین متقاضی طلاق در جدول شماره 1 خلاصه شده است.

در جدول 2 نتایج همبستگی بین متغیرهای پژوهشی (نورزگرایی، عملکرد خانواده اصلی، باورهای ارتباطی) و میانگین و انحراف استاندارد شرکت‌کنندگان در متغیرهای پژوهشی اصلی و زیرمقیاس‎ها ارائه شده است. نتایج ماتریس همبستگی نشان می‌دهد که روان‌رنجورخویی با عملکرد خانواده اصلی و زیرمقیاس‎های آن رابطه منفی معنادار و با باورهای ارتباطی کل و زیر مقیاس‌های آن رابطه مثبت معنادار دارد.

   

جدول 2- ماتریس همبستگی متغیرهای نورزگرایی، عملکرد خانواده اصلی، باورهای ارتباطی

9

8

7

6

5

4

3

2

1

متغیر

 

 

 

 

 

 

 

 

1

1. روان رنجورخویی

 

 

 

 

 

 

 

1

**35/0-

2. عملکرد خانواده اصلی

 

 

 

 

 

 

1

**83/0

**36/0-

3. استقلال

 

 

 

 

 

1

**78/0

**94/0

**38/0-

4. صمیمیت

 

 

 

 

1

**29/0-

**24/0-

**27/0-

**34/0

5. باورهای ارتباطی کل

 

 

 

1

**58/0

**36/0-

**25/0-

**20/0-

**33/0

6. تخریب مخالفت

 

 

1

**26/0

**51/0

**27/0-

**36/0-

**22/0-

**21/0

7. ذهن‌خوانی

 

1

**25/0

**31/0

**55/0

**22/0-

**42/0-

**33/0-

**18/0

8. تغییرناپذیری همسر

1

05/0

**27/0

**33/0

**58/0

**21/0-

**26/0-

**28/0-

**36/0

9. تفاوت‌های جنسیتی

21/19

97/19

48/22

84/19

29/81

18/71

53/69

14/71

94/29

میانگین

98/4

85/5

11/5

20/5

22/14

02/11

53/10

36/20

18/7

انحراف استاندارد

01/0 >p**

در ادامه به منظور بررسی مقایسه‌ی متغیرهای پژوهشی و نوع ارتباط آن‌ها در دو گروه زن و مرد از روش تحلیل مسیر استفاده شد و در این راستا دو مدل جداگانه برای بررسی وضعیت این دو گروه ارائه شد.

جدول 2 مقایسه شاخص‌های برازش مدل پیشنهادی و مدل اصلاح‌شده را در دو گروه نشان می‌دهد. با توجه به نتایج مندرج در جدول 2، در مدل پیشنهادی روابط متغیرها در گروه مردان، مدل پیشنهادی دارای برازش مورد تائید بوده و نیاز به اصلاح ندارد؛ اما در مدل پیشنهادی برای گروه زنان هرچند که سه شاخص کای اسکوئر بهنجار شده[29] (CMIN/DF)، نیکویی برازش انطباقی[30] (AGFI) و شاخص برازش مقتصد هنجار شده[31] (PNFI) برازش مدل را مورد تائید قرار می‌دهند، اما بااین‌وجود شاخص‌های دیگر ازجمله شاخص نیکویی برازش[32] (GFI)، شاخص برازش افزایش[33] (IFI)، شاخص برازندگی توکر- لویس[34] (TLI)، شاخص برازش مقایسه‌ای[35] (CFI) و ریشه میانگین مربعات خطای برآورد[36] (RMSEA) عدم برازش مدل پیشنهادی را تائید می‌کنند و نیاز به اصلاح مدل را نشان می‌دهند. ازاین‌رو به‌منظور بهبود مدل ارائه‌شده اولیه، دو اصلاحِ 1( همبسته کردن مسیر متغیرها و 2) همبسته کردن مسیر خطاها که بین متغیرهای اصلی این خطاها همبستگی بالایی وجود داشت، از بین گزینه‌های پیشنهادی نرم‌افزار AMOS انتخاب و همبسته شدند. بعد از اِعمال دو اصلاح ذکرشده، مدل مجدداً مورد آزمون قرار گرفت و همان‌طور که در جدول 2 ارائه شده است، تمامی شاخص‌های برازش مدل اصلاح‌شده برازش مدل اصلاحی را تائید کردند.

جدول 3- مقایسه شاخص‌های برازندگی مدل‌های پیشنهادی و اصلاح‌شده

شاخص‌

CMIN/DF

GFI

AGFI

IFI

TLI

CFI

PNFI

RMSEA

بازه‌ قابل‌قبول

1 تا 5

<90/0

<80/0

<90/0

<90/0

<90/0

>50/0

>08/0

مدل پیشنهادی اولیه گروه مردان

وضعیت برازش

80/1

برازش

95/0

برازش

83/0

برازش

93/0

برازش

92/0

برازش

90/0

برازش

64/0

عدم برازش

07/0

برازش

مدل پیشنهادی اولیه گروه زنان

48/2

88/0

84/0

88/0

85/0

87/0

63/0

085/0

وضعیت برازش

برازش

عدم برازش

برازش

عدم برازش

عدم برازش

عدم برازش

عدم برازش

عدم برازش

مدل اصلاح‌شده نهایی گروه مردان

85/1

91/0

85/0

93/0

93/0

94/0

51/0

065/0

وضعیت برازش

برازش

برازش

برازش

برازش

برازش

برازش

برازش

برازش

مدل اصلاح‌شده نهایی گروه زنان

70/1

93/0

92/0

93/0

96/0

95/0

49/0

053/0

وضعیت برازش

برازش

برازش

برازش

برازش

برازش

برازش

برازش

برازش

به‌منظور آزمون رابطه عملکرد خانواده اصلی و باورهای ارتباطی با واسطه‌گری روان‌رنجورخویی در گروه مردان، از روش تحلیل مسیر استفاده شد. ضرایب استاندارد مسیرهای مستقیم در شکل 1 حاکی از آن است که مسیر عملکرد خانواده اصلی با باورهای ارتباطی (21/0- =β)، مسیر عملکرد خانواده اصلی با روان رنجورخویی (29/0- =β) و مسیر روان رنجورخویی با باورهای ارتباطی (32/0 = β)، در سطح آماری 01/0p< معنادار است.

71/0**0

72/0**

 

عملکرد خانواده اصلی

استقلال

صمیمیت

83/0**

**94/0

21/0-**

70/0**

تفاوت های جنسیتی

تغییرناپذیری همسر

ذهن خوانی

تخریب مخالفت

75/0**

32/0**

29/0-**

روان رنجورخویی

باورهای ارتباطی

 

 

 

 

 

شکل 1- مدل نهایی گروه مردان به همراه ضرایب استاندارد مسیرها

 

به‌منظور آزمون رابطه عملکرد خانواده اصلی و باورهای ارتباطی با واسطه‌گری روان‌رنجورخویی در گروه زنان، از روش تحلیل مسیر استفاده شد. ضرایب استاندارد مسیرهای مستقیم در شکل 2 حاکی از آن است که مسیر عملکرد خانواده اصلی با باورهای ارتباطی (11/0- =β) در سطح آماری 50/0p> قرار داشته و معنادار نیست. مسیر عملکرد خانواده اصلی با روان‌رنجورخویی (24/0- =β) و مسیر روان‌رنجورخویی با باورهای ارتباطی (29/0 = β)، در سطح آماری 01/0p< معنادار است.

78/0**

استقلال

صمیمیت

88/0**

76/0**

تفاوت های جنسیتی

تغییرناپذیری همسر

ذهن خوانی

78/0**

75/0**

 

تخریب مخالفت

عملکرد خانواده اصلی

روان رنجورخویی

24/0- **

 

11/0-

29/0**

75/0**

 

باورهای ارتباطی

 

 

 

 

 

 

شکل 2- مدل نهایی گروه زنان به همراه ضرایب استاندارد مسیرها

 

در ادامه به‌منظور بررسی معناداری روابط واسطه‌ای روان رنجورخویی با عملکرد خانواده اصلی و باورهای ارتباطی در گروه مردان و زنان از آزمون بوت استراپ نرم‌افزار AMOS استفاده ‌شد که نتایج آن در جدول 4 ارائه‌شده است. نتایج مندرج در جدول 4 نشان می‌دهد که حد پایین و حد بالای مسیرهای غیرمستقیم عملکرد خانواده اصلی به باورهای ارتباطی از طریق روان‌رنجورخویی در گروه مردان و زنان، صفر را در برنمی‌گیرند و این حاکی از معنادار بودن این مسیر غیرمستقیم است. به این صورت که در مسیر عملکرد خانواده اصلی به باورهای ارتباطی از طریق روان‌رنجورخوی در زنان به دلیل عدم وجود رابطه مستقیم معنادار بین عملکرد خانواده اصلی و باورهای ارتباطی زنان، واسطه‌گری روان رجورخویی کلی[37] است و در مسیر عملکرد خانواده اصلی به باورهای ارتباطی از طریق روان‌رنجورخوی در مردان به دلیل وجود رابطه مستقیم معنادار بین عملکرد خانواده اصلی و باورهای ارتباطی مردان، واسطه‌گری روان رنجورخویی جزئی[38] می‌باشد.

جدول 4- نتایج آزمون بوت استراپ برای مسیرهای غیرمستقیم

گروه‌ها

متغیر پیش‌بین

متغیر میانجی

متغیر ملاک

نمونه‌گیری مجدد

حد پایین

حد بالا

فاصله اطمینان

گروه زنان

عملکرد خانواده اصلی

روان رنجورخویی

باورهای ارتباطی

1000

096/0

193/0

95/0

گروه مردان

عملکرد خانواده اصلی

روان رنجورخویی

باورهای ارتباطی

1000

104/0

182/0

95/0

 

بحث و نتیجه‌گیری

یافته‌های پژوهش نشان داد که مسیر مستقیم رابطه بین عملکرد خانواده اصلی با باورهای ارتباطی در گروه مردان معنی‌دار است. این یافته با مطالعات والرشتاین و بلکسلی (1989)، باربر و بوهلر (1996)، میورارو و ترلیوس (2012) و فرح‌بخش (1390) همسو می‌باشد. درواقع تجربه افراد در خانواده اصلی، شکل‌دهنده رفتارها و نیز روابط بین فردی است. الگوهای ارتباطی در خانواده اصلی مانند چگونگی تعامل بین اعضای خانواده برای رسیدن به عقاید مشترک و چگونگی تصمیم‌گیری توسط اعضای خانواده بر سازگاری فرزندان در روابط آینده و موقعیت‌های دیگر بیرون از خانواده اصلی اثرگذار است. بر اساس نظریه عقلانی- عاطفی- رفتاری الیس، باورهای ارتباطی غیرمنطقی اساس بیولوژیکی قوی‌تری دارند که داشتن این باورهای غیرمنطقی به مشکلات روانی بیشتر و اختلال در روابط زناشویی منجر می‌شود درحالی‌که باورهای منطقی نقش ویژه‌ای در موفقیت افراد دارد (یانگ و لانگ،2007؛ حشمتی و قربانی، 2016). به اعتقاد الیس (2001) هیچ رویدادی ذاتاً نمی‌تواند در انسان آشفتگی روانی ایجاد کند، زیرا تمام محرک‌ها و رویدادها در ذهن معنا و تفسیر می‌شوند و براین اساس سازش نایافتگی‌ها و مشکلات هیجانی ناشی از نحوه‌ی تعبیر، تفسیر و پردازش اطلاعات حاصل از محرک‌ها و رویدادهایی هستند که افکار و باورهای غیرمنطقی در زیربنای آن‌ها قرار دارند. نتایج مطالعات برنشتاین و برنشتاین (1989) نشان داد که بسیاری از همسران در برقراری و حفظ روابط دوستانه و صمیمی با یکدیگر دچار مشکل هستند، چون انتظار دارند از ازدواج به گونه کلی و از همسران به گونه اختصاصی منافعی به دست آورند. از سوی دیگر بین 85 تا 91 درصد از افرادی که در آستانه طلاق قرار دارند، در ابتدای روابط زناشویی عقاید مثبت و پیش‌بینی‌های غیرواقع بینانه و غیرمنطقی از رابطه زناشویی داشته و براین باور بوده‌اند که احتمال طلاق آن‌ها صفر است (مینوت و دیگران،2010). تحقیق حاضر نشان داد که این باورها در مردان متقاضی طلاق تحت تأثیر عملکرد خانواده اصلی قرار دارد. این در حالی است که عملکرد خانواده اصلی تأثیری در باورهای ارتباطی زنان متقاضی طلاق ندارد. بر اساس این یافته می‌توان گفت که باورهای ارتباطی ناکارآمد که منجر به درخواست طلاق می‌شود در مردان بیشتر از زنان تحت تأثیر عملکرد خانواده اصلی قرار دارد؛ بنابراین، می‌توان گفت که الگوهای ارتباطی بدوی بین پدر و مادر در مردان متقاضی طلاق نقش مهم‌تری در شکل‌گیری باورهای مربوط به روابط زناشویی دارد. به نظر می‌رسد مردانی که تصمیم به طلاق می‌گیرند. در مقایسه با مردانی که تصمیم به طلاق ندارند نسبت به عملکرد خانواده اصلی آسیب‌پذیری بیشتری دارند.

نتایج آزمون بوت استراپ نشان داد که مسیر غیرمستقیم عملکرد خانواده اصلی به باورهای ارتباطی از طریق روان‌رنجورخویی در گروه مردان و زنان معنی‌دار است. این یافته با نتایج عطاری و همکاران (1385)؛ کارنی و برادبوری (1995)؛ راسل و ویلز (1994)؛ دونلن، کانگر و بریانت[39] (2000) همسو می‌باشد. روان رنجورخویی به‌عنوان بعدی منفی در ابعاد شخصیت و تأثیر منفی آن در سازگاری افراد به‌خصوص در مسائل زناشویی بیشتر مورد تأکید بوده است. نمره بالا در روان رنجورخویی با بی‌ثباتی عاطفی و عواطف منفی مثل ترس، غم، دستپاچگی، عصبانیت، احساس گناه و نفرت همراه است و کسانی که در این حیطه نمرات بالایی کسب می‌کنند، تمایل بیشتری به تکانش گری و آسیب‌پذیری دارند. در موقعیت‌های تنیدگی زا آمادگی این افراد برای بروز اضطراب بیشتر است و عمدتاً از روش‌های متمرکز بر هیجان استفاده می‌کنند. این ویژگی‌ها ممکن است روابط زناشویی را تحت‌الشعاع قرار داده و در اکثر اوقات موجب نارضایتی زن و شوهر از طرف مقابل شود (کوردک[40]،2005). درواقع ویژگی شخصیتی روان رنجورخویی می‌تواند باورهای ارتباطی غیرمنطقی افراد را پیش‌بینی کند. به معنای دیگر اینکه افراد روان رنجورخو از باورهای غیرمنطقی بیشتری برخوردار هستند. اما درنهایت باوجود تبیین‌های نظری زیست‌شناختی، روان‌شناختی و اجتماعی برای نقش تفاوت‌های جنسیتی در تجربه عواطف مثبت و منفی، سازوکار اصلی این رابطه همچنان ناآشکار به نظر می‌رسد (نالن-هوکسیما[41]، 2005؛ بیرامی و همکاران، 2012). یافته تحقیق حاضر نشان می‌دهد که روان رنجور خویی در گروه مردان متقاضی طلاق می‌تواند به شکل جزئی رابطه بین عملکرد خانواده اصلی و باورهای ارتباطی اصلی را تبیین کند. چون اثر مستقیم رابطه بین عملکرد خانواده اصلی با باورهای ارتباطی زوجین معنی‌دار است، بنابراین، اثر میانجی روان رنجورخویی جزئی است نه کامل. بدین معنا که روان رنجورخوئی نمی‌تواند کل اثر رابطه بین عملکرد خانواده اصلی و باورهای ارتباطی مردان متقاضی طلاق را در خود جذب کرد و کل رابطه آن‌ها را تبیین کند. اثر غیرمستقیم رابطه عملکرد خانواده اصلی از طریق روان رنجورخویی بر باورهای ارتباطی مردان برابر با 09/0 است که کمتر از اثر مستقیم رابطه بین عملکرد خانواده اصلی به باورهای ارتباطی زوجین یعنی 21/0- می‌باشد که نشان از نقش کلید عملکرد خانواده اصلی در شکل‌دهی به باورهای ناکارآمد زناشویی در مردان است. بر اساس این یافته می‌توان گفت که مردان آسیب‌پذیری بیشتری در باورهای ارتباطی ریشه گرفته از عملکرد خانواده اصلی دارند. به نظر می‌رسد که این باورهای ریشه‌دار در مردان تغییرناپذیرتر از زنان می‌باشد. این موضوع باعث می‌شود که در شرایط بحرانی زندگی مثل تقاضای طلاق، مردان انعطاف‌ناپذیرتر از زنان برخورد کنند. این انعطاف‌ناپذیری می‌توان جلوی تولید راهکارهای خلاقانه برای حل تعارضات زناشویی را بگیرد و مردان را در شرایط بغرنج‌تری قرار دهد به‌نحوی‌که طلاق را تنها راهکار ممکن ببیند. تغییرناپذیری مردان در باورهای زناشویی نسبت به زنان می‌تواند میزان آسیب‌پذیری را در این افراد افزایش دهد. باور تغییرناپذیری همسر به این موضوع اشاره دارد که فرد معتقد است علت وجود مشکلات رفتاری در افراد امری ذاتی است. لذا هرگونه تلاش برای تغییر دیدگاه‌ها و رفتارهای طرف مقابل بی‌فایده است. به همین دلیل فرد هیچ‌گونه تلاشی برای تغییر وضع موجود از خود نشان نمی‌دهد. این امر می‌تواند باعث از دست دادن تفکر حل مسئله شده، مشکلات روزبه‌روز عمیق‌تر و پیچیده‌تر شود. اکثر افراد بدون داشتن اطلاعات کافی و بدون برخورداری از آموزش‌های لازم درزمینهٔ رفتار انسان و تحول شخصیت، این باور سنتی را با خود حمل می‌کنند که ویژگی‌های رفتاری افراد به‌صورت ژنتیکی و پایدار است؛ بنابراین حتی اگر خود فرد هم بخواهد بازهم قادر به تغییر خصوصیات رفتاری خود نخواهد بود. چنین برداشتی از ازدواج و رفتار آدمی گزاره‌های درونی و خودگویی‎های کلامی را به‌گونه‌ای ناسازگار و ناکنش ور تنظیم می‌کند (اپستین و همکاران،2005؛ قمری گیوی و همکاران، 2010). در تبیین این یافته می‌توان دیدگاه تکاملی را نیز در نظر گرفت. به نظر می‌رسد مردان طی تکامل برای حفظ خانواده در برابر مخاطرات مجبور بودند که شرایط سختی را تحمل کنند و برای حل‌وفصل این مشکلات قوانین سخت و تغییرناپذیری را وضع کنند. این موضوع در مفاهیم روانکاوی نیز مورد تائید قرار گرفته است، چنانچه در روانکاوی پدر مظهر سوپرایگو و قانون است. اعضای خانواده از قوانین پدر تبعیت می‌کردند و این قوانین بودند که هم در شکل‌گیری خانواده و هم در محافظت آن از خطرات نقش اساسی داشتند. بدون وجود مرزهای مشخص و عدم پایبندی به اصول از پیش تعیین‌شده خانواده با خطر بزرگ ازهم‌پاشیدگی روبرو بوده است. بر همین اساس، به خاطر کارآمدی این قوانین در محافظت از خانواده، پدر و مرد آن‌ها را عامل اصلی تحکیم خانواده تلقی کرده و به آن‌ها باور عمیق پیداکرده‌اند و چنین باور عمیقی را نیز از سایر اعضای خانواده انتظار داشتند. به نظر می‌رسد وجود چنین فرایندی در تکامل خانواده بوده که سبب شده مردان باورهای تغییرناپذیری داشته باشند؛ یعنی فرایندی که زمانی عامل اصلی تشکیل و حفظ خانواده بوده، حال دست و پاگیر شده و از تولید راهکارهای خلاق برای حل مشکلات روابط زناشویی جلوگیری می‌کند.

همچنین بر اساس یافته تحقیق حاضر می‌توان گفت که روان رنجور خویی در گروه زنان متقاضی طلاق می‌تواند به شکل کلی رابطه بین عملکرد خانواده اصلی و باورهای ارتباطی اصلی را تبیین کند. چون اثر مستقیم رابطه بین عملکرد خانواده اصلی با باورهای ارتباطی زوجین معنی‌دار نیست، بنابراین، اثر مستقیم روان رنجورخویی به شکل کلی است نه جزئی. بدین معنا که روان رنجورخوئی خود به‌تنهایی می‌تواند کل اثر رابطه بین عملکرد خانواده اصلی و باورهای ارتباطی زنان متقاضی طلاق را در خود جذب کرد و کل رابطه آن‌ها را تبیین کند. اثر غیرمستقیم رابطه عملکرد خانواده اصلی از طریق روان رنجورخویی بر باورهای ارتباطی زنان برابر با 07/0 است که نشان از نقش کلید روان رنجورخویی در شکل‌دهی به باورهای ناکارآمد زناشویی در زنان دارد. بر اساس یافته مربوط به تحقیق حاضر می‌توان گفت که نقش کلیدی خصیصه‌ی نوروتیک در زنان می‌تواند زمینه‌ساز اختلافات زناشویی شده و به‌تبع آن تقاضای طلاق را در این گروه افزایش دهد و از جهتی دیگر وجود تنش‌های ناشی از روابط زناشویی در این گروه منجر به افزایش تجربه هیجان‌های منفی گردد. تجربه هیجانی‌های منفی می‌تواند منجر به افزایش دل‌زدگی زناشویی شده و روزبه‌روز بر فاصله عاطفی زن و شوهر بیفزاید که آن نیز به‌نوبه بر باورهای ارتباطی زوجین اثر می‌گذارد. سطوح بالای عملکرد ناکارآمد خانواده از طریق روان رنجورخویی بر باورهای ارتباطی مردان و زنان تأثیر می‌گذارد؛ بنابراین روان رنجورخویی منجر به آسیب‌پذیری بیشتری زنان متقاضی طلاق نسبت به باورهای ارتباطی می‌گردد و این آسیب‌پذیری زمینه تقاضای طلاق را در این افراد افزایش می‌دهد. این موضوع با مدل آسیب‌پذیری- استرس- انطباق (VSA)نیز منطبق است که به تفاوت‌های فردی درزمینهٔ آسیب‌شناسی روانی و ویژگی‌های شخصیتی می‌پردازد.

به‌طورکلی، بر اساس یافته‌های مربوط به تحقیق حاضر و نتایج مدل یابی معادلات ساختاری مدل مفروض در دو گروه زنان و مردان متقاضی طلاق می‌توان گفت که هر دو مدل آزمون شده از برازش مطلوبی برخوردار است. بااین‌حال، در گروه مردان عملکرد خانواده اصلی نقش پررنگ‌تری دارد چراکه می‌تواند به‌تنهایی و بدون در نظر گرفتن نقش روان رنجورخویی، باورهای ارتباطی را پیش‌بینی کند. این در حالی است که در گروه زنان عملکرد خانواده اصلی نمی‌تواند بر باورهای ارتباطی آن‌ها تأثیر بگذارد بلکه می‌تواند از طریق روان رنجورخویی اثری غیرمستقیم بر باورهای ارتباطی داشته باشد. بر اساس این یافته‌ها می‌توان نتیجه گرفت که عملکرد خانواده اصلی و روان رنجورخویی تعیین گرهای مهم باورهای ارتباطی زنان و مردان متقاضی طلاق هستند؛ بنابراین، لازم است که در مداخلات پیشگیرانه، آموزشی و درمانی باورهای ناکارآمد ارتباطی زن و شوهر بر نقش کلیدی عملکرد خانواده اصلی و روان رنجورخویی تأکید گردد.

 از محدودیت‌های پژوهش حاضر این است که این تحقیق در فاصله زمانی کوتاه‌مدت اجرا شده است که این امر می‌تواند به تصمیم‌گیری در خصوص نتایج در شرایط زمانی بلندمدت تأثیر بگذارد. محدودیت دیگر این است که در پژوهش حاضر به دلیل اینکه جامعه آماری این پژوهش افراد متقاضی طلاق بودند، در تعمیم‌یافته‌ها به سایر افراد جامعه باید به خاص بودن نمونه توجه شود. ازاین‌رو پیشنهاد می‌شود برای نمونه‌هایی با حجم بیشتر و در جوامع مختلف بافرهنگ‌های متفاوت‌تر این پژوهش توسط پژوهشگران دیگر تکرار شود تا قابلیت تعمیم نتایج بیشتر شود. با توجه به اینکه این پژوهش در شهرستان اردبیل انجام گرفت و با توجه به اینکه مسائل فرهنگی در زندگی زناشویی افراد تأثیر دارد، پیشنهاد می‌شود این پژوهش در شهرها، قومیت‌ها و فرهنگ‌های متفاوت تکرار شود.

 

 



[1] استادیار گروه روان شناسی، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران Psy.heshmati@gmail.com

[2]  دکتری تخصصی روان شناسی، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل، اردبیل، ایران

[3] نویسنده مسئول: کارشناسی ارشد روان شناسی عمومی، ، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران

تاریخ دریافت: 14/12/95                                                                                   تاریخ پذیرش: 8/10/97

DOI: 10.22051/jwfs.2019.14474.1391

[4]1.Fowers 

[5]2.Provencher, Begin, Girouard, Tremblay &Boivin

[6]3.Dorros, Hanzal&Segrina

[7]. Enduring vulnerabilities

[8]. The Vulnerability-Stress-Adaptation model

[9]6.Amy D. Marshall, Damon E. Jones, & Mark E. Feinberg

[10]. Karney & Bradbury                

[11]. Relationship Beliefs             

[12]2.Ewertzon, Lutzen, Srensson&Andershid

[13]3.Addis &Bemard

[14]4.Karney &MCnulty

[15]5.Harway          

[16] .Winkler, I., & Doherty, W. J.

[17]8.Original Family Function      

[18]Lounsbury, Moffitt, Gibson, Drost& Stevenson            

[19]1.Lindstrom

[20]2.McCrae, &  Costa

[21]3.Sharon

[22]4.Vine

[23]1.Family of origin Scale

[24]2.Hovestadt, Anderson, Piercy, Cochran,& Fine

[25]3. Relationship Beliefs Inventory

[26]4.Eidelson, & Epstein

[27]5.O,leary

[28]6.James, Huntly, &Hemsworth

[29]. normed chi-square index

[30]. adjusted goodness-of-fix index

[31]. parsimonious normed fit index

[32]. goodness-of-fit index

[33]. incremental fit index

[34]. Tucker-Lewis index

[35]. comparative fit index

[36]. root mean squared error of approximation

[37]. fully

[38]. partially

[39]2.Donnellan, Conger & Bryant

[40]1.Kurdek             

[41]2.Nolen- Hoeksema

  1.  

    1. Abdollahzadeh, A. (2010). Comparison between personality factors, problem solving styles and the degree of stress experienced among people with substance abuse and normal people. MA. Thesis, University of Tabriz. (Text in pertain)
    2. Bahari, S. (2007). Study of marital satisfaction of student marriages and its effective factors. Modern Thought in Education, 4(8), 27-40. (Text in pertain)
    3. Jasbi, M. (2005). Relationship between the level of original family health and the marital satisfaction of female teachers in Karaj City. MA Thesis,University of Khatam. (Text in pertain)
    4. Hosseini Nasab, D. Badri, R., Ghaemian Oskoei, A. (2008). Relationship between Personality Characteristics and Interpersonal Conflict Resolution Styles with Marital Adjustment of Married Students of Tabriz Azad University. Journal of Educational Administration Research, 4(2), 105-130. (Text in pertain)

     

    1. Heidari, M., Mazaheri, M., Pouretemad, H. (2005). Relationship beliefs and  positive feelings towards the spouse. Journal of Family Research, 1(2), 121-130. (Text in pertain)
    2. Rasti, A. (2003). Comparison of personality traits and marital satisfaction based on big five model. MA Thesis, University of  Shahid Beheshti , Tehran. (Text in pertain)
    3. Sholibandari Rigizadeh, S., Beshalideh, K., Hashemi Sheikhshabani, S., Arshadi, N. (2009). Investigating the relationship between neuroticism, work-family conflict, role rosiness, procedural justice, distributive justice and job control with burnout in employees of Ahvaz gas company. Journal of Psychological Achievements, 1(4), 47-72. (Text in pertain)

     

    1. Zare, B., Safyari Jafarabad, H. (2015).The Study of Marital Satisfaction and its Determinants on Married Women and Men in Tehran City. Journal of Women's Studies Sociological and Psychological, 13 (1), 111-140. (Text in pertain)
    2. Sanaei, B., Alagband, S., Falahati, S., Hooman, A. (2008). Family and marriage assessment scales. Tehran: Besat Publishing Institute.

     

    1. Shahmoradi, S., Fatehizadeh, M., Ahmadi, A. (2011). Prediction of marital conflict through the personality, psychological and demographic characteristics of spouses. Knowledge & Research in Applied Psychology, 12(1). 34-44. (Text in pertain) 
    2. Shahrestani, M., Doostkam, M., Rahbardar, H., Mashhadi, A. (2011). Prediction of marital satisfaction based on communication beliefs and marital intimacy in females applying for divorce and normal female in Mashhad, Journal of Women and Culture, 4(14), 19-41. (Text in pertain)
    3. Fattahzadeh, A. (2011). Comparison of quality of life and family functioning in happy and disappointed staff of Shazand refinery in Arak. MA Thesis, Arak Azad University, Arak. (Text in pertain)
    4. Garoosi Farshi, (2001). New Approaches to Personality Evaluation. Tabriz, Jame-e-Pajooh. (Text in pertain)

     

    1. Naderi, F., Eftekhar, Z., Mollazadeh, S. (2011). Relationship between personality traits and spouse’s intimate relationships with marital burnout in Ahwaz male addicted husbands.  Journal of Modern findings in psychology, 4(11). 61-78. (Text in pertain)

     

    1. Addis, J. &Benard, M. E. (2002). Marital adjustment and irrational beliefs. Journal of rational emotive and cognitive behavioral therapy, 20 (1), 3-13.
    2. Amy D. Marshall, Damon E. Jones, & Mark E. Feinberg. (2012). Enduring Vulnerabilities, Relationship Attributions and couple conflict: An  integrative model of the occurrence and frecuency of intimate partner violence. Journal of family psychology, 25(5):709-718
    3. Bayrami, M., Abad, T. H. N., Ghoradel, J. A., Daneshfar, S., Heshmati, R., & Moslemifar, M. (2012). The role of positive and negative affectivity, optimism, pessimism, and information processing styles in student psychological adjustment. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 46, 306-310.
    4. Dattilio, F. M., Epstein, N. (2005). The restructuring of family schemas: A cognitive behavioral perspective. Journal of Marital and Family Therapy, 31, 15-30.
    5. Donnellan, M. B., Conger, R. D., & Bryant, C. M. (2005). Erratum to the big five and enduring marriages. Journal of Research in Personality, 39, 1, 206-207.
    6. Dorros, S., Hanzal, A., & Segrina, C. (2011). The big five personality traits and percpections of touch to intimate and non intimate body regions. Journal of Research in personality, 42, 1067-1073.
    7. Edelson, R. S ., Epestein, N.o. (1982). Cognition and relationship maladjustment development of a measure of dysfunctional relationship believs, Journal of conseling and clinical psychology. 50, 715-720.
    8. Ellis, A. (2003). The nature of disturbed marital interaction. Journal of Rational- Emotive & Cognitive Behavior Therapy, 21, 147-153.
    9. Epstein, Norman B, Chen, Fuguo, Beyder- Kamjou, Irina & Jan. (2005). Relationship standards and marital satisfaction in Chinese and Americans couples. Journal of Marital and Family Therapy.
    10. Ewertzon, M., Lutzen, K., Svensson, E., &Andershed, B. (2010). Family members involvement in psychiatric care: Experiences of the health care professionals approach and feeling of alienation. Journal of Psychiatric and Mental Health Nursing, 17, 422-432.
    11. Fowers, B. (2013). The limits of a technical concept of a good marriage: Exploring the role of virtue in communication skills. Journal of Marital and Family Therapy, 27, 327-340.
    12. Ghamari Givi, H., Moulavi, P., & Heshmati, R. (2010). Exploration of the factor structure of positive and negative syndrome scale in schizophernia spectrum disorder. Journal of Clinical Psychology, 2(2), 1-10.
    13. Harway, M. (2005). Handbook of couple therapy. John Wiley & Sons..
    14. HESHMATI, R., & GHORBANI, F. (2016). THE EFFECT OF MINDFULNESS-BASED STRESS REDUCTION (MBSR) PROGRAM ONPHYSICAL FUNCTIONING AND HEALTH RELATED QUALITY OF LIFE (HRQOL) IN PEOPLE WITH CORONARY ARTERY DISEASE (CAD). IRANIAN JOURNAL OF CARDIOVASCULAR NURSING, 5(3), 16-25.
    15. James,S., Huntly, J., Hemsworth, D. (2002). Factor structure of relationship belief inventory. Cognitive Therapy and Research, 26, 729-755.
    16. Karney, B. &Mcnulty, J. (2001). Cognition and the development of close relationship. Interpersonal processes. Newyork: Wiley.
    17. Karney, B. R. & Bradbury, T. (1995). The longitudinal course of marital quality and stability: A review of theory, method, and research. Psychological Bulletin, 118, 3-34.
    18. Kurdek, L. (2005). Gender and marital satisfaction earlyin marriage: A growth carve approach. Journal of marital and family therapy, 67, 68- 84.
    19. Lindstrom, R, A. (2013). Cyclicality and the relationship between neuroticism,communication, and relationship satisfaction in cohabiting couples.  a thesis submitted in partial fulfillment of the requirements for the degree.
    20. Lounsbury, J. W., Moffitt, L., Gibson, L. W., Drost, A. W., & Stevenson, M. W. (2007). An investigation of personality traits in relation to the job and career satisfaction of information technology professionals. Journal of Information Technology, 22, 174- 183.
    21. Malouff, J. M., Thorsteinsson, E. B., Schutte, N. S., Bhullar, N., & Rooke, S. E. (2010). The five-factor model of personality and relationship satisfaction of intimate partners: A meta-analysis. Journal of Research in Personality, 44(1), 124-127..
    22. Nickl, T. K. (2006). The relationship between irrational beliefs and marital satisfaction. Submitted in partial fulfillment of the requirements for the degree of doctor of philosophy in educational psychology, northen: Arizona.
    23. Nolen- Hoeksema, S. (2005). Gender differences in depression. In: Gotlib, I. H., Hammen, C. L. (Eds). Handbook of Depression. New York: Guilford Press.
    24. O'Leary, K. D. (2013). Assessment of marital discord (psychology revivals): An integration for research and clinical practice. Routledge.
    25. Pascal, A., Christine, A., & Jean, L. (2008). Development and validation of cognitive inventory of subjective distress. International Journal of Geriatric Psychiatry, 23, 1175- 1182.
    26. Provencher, V. C., Begin, M. P. G., Girouard, A., Trembley, S., Boivin, S., & Lemieux, S. (2008). Personality traits in overweight and obese women: Associations with BMI and eating behaviors. Eating Behaviors, 9, 3, 294-302.
    27. Russell, R. J., & Wells, P. A. (1991). Personality similarity and quality of marriage. Personality and Individual Differences, 12(5), 407-412.
    28. Stakret, R. &Bursik, K. (2012). Why am I unsatisfied? Adult attachment style, genered irrational relationship beliefs and young adult romantic relationship satisfaction. personality and individual differences, 34, 8, 1419.
    29. Stith,S.M., Amanor-Boadu,Y., Miller, M.S., Menhusen, E., Morgan,C., Few-Demo, A. (2011). Vulnerabilities, Stressors, and Adaptations in Situationally Violent Relationships. Family Relations.  60:73–89.
    30. Vaijayanthimala, K., Bharati&Bharati, P. (2004). Socio- Economic heterogomy and marital satisfaction. Journal of Human Ecology, 15, 1, 9-11.
    31. Wendorf, Craiga, Lucas, Todd, Imamoglu, Olcay, Weisfeld, Carol &Weisfeld. (2011). Satisfaction across three cultures: does the number of children have an impact after accounting for other marital demographics? Journal of Cross- Cultural Psychology, 42, 3, 340- 354.
    32. Winkler, I., & Doherty, W. J. (1983). Communication styles and marital satisfaction in Israeil and American couples. Family Process, 22(2), 221-228.
    33. Woods, P. (2009). Irrationally profiles for beliefs that disturbs. Family institute for Rational- Emotive therapy.
    34. Zhang, L. (2006). Thinking styles and the big five personality traits revisited. Personality and Individual Differences, 40, 1177-1187.

    29.     Hovestadt, A. J., Anderson, W. T., Piercy, F. P., Cochran, S. W., & Fine, M. (1985). A family-of-origin scale. Journal of Marital and Family Therapy, 11, 287-297.