Document Type : Research/Original/Regular
Authors
1 associate professor of sociology, university of tehran
2 instroctor of sociology, payam noor university
3 teacher of sociology, education
Abstract
Dress as a natural and universal phenomenon, although in the pre-modern period was not a social concern, has undergone many changes in the post-modern period and has become a social problem. Accordingly, the sociological study of university student dress is the main purpose of this research. The theoretical framework of this research is based on the theories of Giddens, Goffman and Veblen, and the theories of social pathology. The statistical population of this research consists of students from different universities of Dehloran city with a population of 2524. The sample size is 320. The method of random sampling was used and the correlation test, regression analysis and path analysis were used to test the hypothesis. Findings show that there is a significant relationship between the independent variables including internal values, religious beliefs, media, relationship disruption in family, social commitment, reference groups and girls’ dress (dependent variable). Also, there was no significant relationship between socio-economic variables and education level with girls’ dress. In regression analysis, variables of religious beliefs (0.26%), social control (0.21%) and media (0.18%) had the highest effect coefficient of standardized regression on dependent variables, respectively. In the path analysis, variables such as religious beliefs and social control had direct and indirect effects, and the variance of relationship disruption in the family had only indirect effects.
Keywords
مطالعه جامعهشناختی پوشش دانشجویان دختر؛
عوامل عینی و ذهنی
عبدالحسین کلانتری[1] فرزانه همتیراد[2] حسن مؤمنی[3]
چکیده
پوشش بهعنوان پدیدهای فطری و جهانشمول، اگرچه در دوران پیشامدرن مسئلهای اجتماعی نبود، اما در عصر پسامدرن دستخوش تغییرات بسیار زیادی شده و تبدیل به مسئلهای اجتماعی شده است. براین اساس، مطالعه جامعهشناختی پوشش دانشجویان، هدف اصلی تحقیق حاضر است. چارچوب نظری این تحقیق بر اساس آراء و نظریات گیدنز، گافمن و وبلن و نظریات آسیبشناسی اجتماعی استوار است. جامعۀ آماری این تحقیق شامل دانشجویان دانشگاههای مختلف شهرستان دهلران با جامعه آماری 2524 نفر است و حجم نمونه نیز 320 نفر تعیین شده است. روش نمونهگیری تصادفی است و برای بررسی فرضیات از آزمون همبستگی، تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر استفاده شده است. یافتهها نشان دادند که بین متغیرهای مستقل «ارزشهای درونی شده»، «باورهای مذهبی»، «رسانهها»، «گسیختگی روابط در خانواده»، «تعهد اجتماعی»، «گروههای مرجع» با پوشش دانشجویان (متغیر وابسته) رابطه معناداری وجود دارد. همچنین متغیرهای پایگاه اجتماعی- اقتصادی و سطح تحصیلات با پوشش زنان رابطۀ معناداری ندارند. در تحلیل رگرسیون متغیرهای باورهای مذهبی (26/0)، کنترل اجتماعی (21/0) و رسانهها (18/0) به ترتیب بیشترین ضریب تأثیر رگرسیونی استانداردشده را بر متغیر وابسته داشتند. در تحلیل مسیر نیز متغیرهایی چون باورهای مذهبی و کنترل اجتماعی دارای تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم بودند و متغیر گسیختگی روابط در خانواده تنها دارای اثر غیرمستقیم میباشد.
واژگان کلیدی: مسئله اجتماعی، حجاب، زنان، دانشجویان
مقدمه و بیان مسأله
پوشش در هر دورهای از تاریخ بشر اشکال و جلوههای متفاوتی به خود گرفته است. زمانی پوشش تنها ابزار انسان در مقابل سرما و گرما و محیط بود، اما با گذشت زمان غنای این ابزار تنوع یافته و دستخوش تغییرات زیادی مثل زیبایی، تمایز طبقاتی و هویتی، تاثیرگزاردن بر دیگران و ... شده است (قنبری، 1385). در ایران، حجاب و پوشش کامل زنان نیز یکی از هنجارهای کهن و از سنتهای ملی و دینی بودهاست. این هنجار در منطقدین، طیف گستردهای از رفتارهای مختلف از پوشش کامل اندام بهاستثنایمواضع خاص، شیوۀ گفتار، نوع نگاه، چگونگی راه رفتن، استفاده از زیورآلات، آرایش کردن و غیره را در بر گرفته است. در منطق جامعهشناسی نیز کنشی است که در بطن جامعه شکل گرفته و نقشهای متنوعی به خود میگیرد. تمایز طبقاتی، ابراز نوعی منش و علاقه زیباشناختی ازجمله این نقشها بشمار میروند؛ بنابراین در منطق دینی و جامعهشناختی میتوان شاهد نقشهایی متفاوت بود.
موضوع پوشش زنان در جامعه ما همواره از موضوعاتی بوده که توسط کنشگران مختلف نظیر متخصصان دینی، حکومت، جامعهشناسان و متولیان فرهنگی از مناظر مختلف به آن واکنش نشان دادهاند. تلقی بیحجابی بهعنوان امری نابهنجار و نامطلوب نشانگر این است که ذهنیت فرهنگی و دینی ما برای بیحجابی، آثار و تبعات نامطلوبی قائل است و به تعبیر دیگر، آن را علت برخی پدیدههای نامطلوب دیگر در جامعه میانگارد (صفار دستگردی،1389: 2). این ضرورت ازیکطرف و نیز هرگونه اختلال در حجاب و طرز پوشش، مغایر با ارزشهای محوری جامعۀ مذهبی است و موجب جریحهدار شدن وجدان جمعی جامعه میگردد، لذا بهعنوان یک مسئله اجتماعی، ضرورت دارد که مورد شناخت علمی قرار گیرد؛ زیرا توجه نکردن به آثار و کارکردهای فردی و اجتماعی حجاب و پیامدهای منفی آن، نقش بسیار مهمی در سرپیچی از آن دارد.
رعایت حجاب در کشور ما بهعنوان امری ارزشی و اعتقادی همواره یکی از مسائل عرصه زنان بوده است. منتسکیو[4] نیز معتقد است که «تمام ملل جهان در این عقیده مشترکاند که زنها باید حجب و حیا داشته باشند تا بتوانند در مقابل هواهای نفسانی خودداری کنند». علتش این است که قوانین طبیعت اینطور حکم کرده است و لازم دانسته زنها محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمایند (منتسکیو،1362: 442).
از نگاه جامعهشناسی، مسئله اجتماعی[5] وضعیت اظهارشدهای است که با ارزشهای شمار زیادی از مردم مغایرت دارد و معتقدند باید برای تغییر آن وضعیت اقدام کرد (سروستانی، 1386: 12). موضوع حجابزنان و ناهنجاری در پوشش نیز «وضعیت اظهارشدهای» است؛ یعنی وضعیتی که وجود دارد و مردم در مورد آن صحبت میکنند، رسانههای جمعی دربارۀ آن بحث میکنند و نخبگان سیاسی و اجتماعی نیز آن را مورد تحلیل و تأمل قرار میدهند (دانیلین، 1388). نتایج پارهای تحقیقات و پیمایشها حاکی از کمرنگ شدن پوشش مناسب و حجاب در جامعه است. بنا بر برخی تحقیقات (رضایی، 1382) حدود بیش از 50 درصد زنانی تهران از پوششی نامطلوب و غیر اسلامی و ضد هنجارهای قانونی برخوردار بودهاند. مرکز افکارسنجی وابسته به جهاد دانشگاهی نیز از کاهش 15 درصد افراد با برخورد با بیحجابان خبر داده است. طبق این تحقیق حدود 50 درصد پاسخگویان معتقد بودهاند که حجاب امری در حوزه شخصی است (مرکز افکارسنجی، 1393). در نظرسنجی دیگری تنها 34 درصد مردم تهران با الزام به حجاب موافق بودهاند (موج سوم ارزشها و نگرشها، 1394).
مؤمنی و کلانتری (1396) در مقالهای یا عنوان «بدحجابی واکنش سوژه به تأیید اجتماعی»، با نگاه غیرایدئولوژیکی به حجاب به این نتیجه اشاره کردهاند که سیمای بدحجابی تابع تأیید و پذیرش دیگران مذکر است؛ یعنی امر «بدحجابی قصدمندی» درواقع در جهت تأیید اجتماعی و جذب دیگران مذکر صورت میگیرد. متانی (1396) در تحقیقی به بررسی نقشرسانههایجمعی درگسترشفرهنگحجابوعفافزنان پرداخته است. یافتههای این پژوهشنشاندادکه رسانههای جمعی میتوانند بهواسطه اطلاعرسانی و نیز آموزشهای سازنده، ترویج مدلها و الگوهای مناسب پوشش، ارزش نهادن به مسئله حجاب، همگنسازی و جریانسازی افکار عمومی و جامعهپذیری و فرهنگپذیری در گسترش فرهنگ عفاف و حجاب مؤثر واقع شوند. سهرابزاده و همکاران (1395) در تحقیقی با عنوان جامعهشناسی پوشش تأثیر جهانیشدن بر پوشش زنان در کشورهای اسلامی بر اساس نظریات و تعاریف جهانیشدن، در پایان مقاله خود نتیجه میگیرند که در عصر کنونی که فرهنگها تحت تأثیر فرایند جهانیشدن هستند حجاب نیز مانند بسیاری موارد دیگر دستخوش تغییر شده و دیگر معنا و اهمیت دیرینه و اصیل خود را ندارد. خوشخویی و همکاران (1392) در پژوهشی به بررسی وسایل ارتباطجمعی و گرایش به حجاب پرداختهاند. نتیجه این تحقیق حاکی از این است که میزان گرایش به حجاب دانشجویان را میتوان از روی میزان استفاده از اینترنت، موبایل و ماهواره پیشبینی کرد. به عبارتی بین این دو رابطه منفی وجود دارد. مولایی و همکاران (1393) در تحقیق خود با عنوان «بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر گرایش به حجاب» به این نتیجه اشاره میکنند که بین استفاده از رسانههای خارجی و اعتقادهای دینی و گرایش به حجاب رابطه معناداری وجود دارد.
صالحآبادی (1392) در پژوهش خود به بررسی نقش اعتماد و حجاب پرداخته است. نتیجه نهایی تحقیق مذکور این است که بین میزان اعتماد به صداوسیما و مسئولین دولتی، میزان اعتماد عمومی و میزان اعتماد به خانواده از یکسو و میزان حجاب از سوی دیگر، رابطه معناداری وجود دارد. بیشتر افرادی که به مسئولین دولتی و صداوسیما اعتماد کم دارند، از اعتماد عمومی کمی برخوردارند و همچنین به خانواده خود، کمتر اعتماد دارند، بدحجاب هستند و کسانی که در این مؤلفهها میزان بیشتری از اعتماد را دارند محجبه هستند. پاشا زایدی[6] (2015) در تحقیقی به بررسی تأثیرات حجاب[7] و مذهب در درک و تصور جذابیت زنان مسلمان در دو کشور امارات متحده عربی و ایالاتمتحده امریکا پرداخته است. نتایج این تحقیق حاکی از این است که در دو کشور مطالعه شده اگرچه مذهب بهطور مستقل تأثیری بر درک از حجاب ندارد، اما عامل کنترلکننده وضعیت پوشش زنان است. فدیل[8] (2011) در تحقیقی در رابطه با پوشش زنان مسلمان، اشاره کرده است که پوشش بهعنوان یک مناسک و رفتار مذهبی برای آنان است. این عمل در ارتباط با تعهد مذهبی است. ناوارو[9] (2010) در تحقیقی که در مورد اسلام هراسی انجام داده است، به این یافته اشاره میکند که ساختار رسانههای غربی بهسوی سست کردن و از بین بردن فرهنگ و ایمان زنان مسلمان جهتگیری شده است و درنتیجه پوشش آنان بهسوی سبک غربی هدایت شده است. بلدز و همکاران[10] (2010) در تحقیقی در مورد حجاب زنان به این نتیجه اشاره میکنند که زنان برخوردار از حجاب، وقتی مصاحبهکنندگان حرمت آنان و نوع حجاب و پوشش خود را مراعات میکردند سطح ارزشهای مذهبی بالاتری نشان میدادند. لذا رعایت حجاب برای آنان امری مهم بوده و این دست زنان، نسبت به زنان کمتر عفیف از کنشهایی محافظانهتر نسبت به پوشش برخوردار بودهاند. موساپ[11] (2009) در تحقیق خود نتیجه میگیرد که قدرت مذهب و ارزشهای زنان میتواند بهعنوان سپری در مقابل رسانههای غربی و نوع تصویر ایده آلی که از بدن تصور میکنند عمل نماید. در تحقیقی دیگر که به روش کیفی توسط محفوظ[12] (2008) در میشیگان و بحرین انجام شده است، محقق نتیجه میگیرد که تفاوتهای زیادی در تفسیر حجاب بین زنان مسلمان و غیرمسلمان وجود دارد. در بحرین حجاب بهعنوان بخشی ضروری از هنجارهاست که به دختران در کوچکی آموزش داده میشود تا در بزرگسالی ایفای نقش کنند.
دانشگاهها بهعنوان مرکز فرهنگسازی و محل تبادل اندیشهها در ایجاد و گسترش فرهنگ حجاب نقش بسیار مهمی را بر عهده دارند. موضوع پوشش نیز یکی از عناصر عینی فرهنگ محسوب میشود که دانشجویان در این راستا نقش مهمی دارند. جامعه نیز بهدرستی از دانشگاه بهعنوان مکانی فرهنگساز و مروج فرهنگ ارزشی کشور، انتظار دارد تا نقش ویژه خود را در تدوین و تنظیم فرهنگ دینی و ملی، در حوزههای علمی، سیاسی، اقتصادی و غیره بهدرستی ایفا کند؛ تا با برنامهریزی درست و اجرای بهموقع این برنامهها از سوی مسئولان فرهنگی کشور و بویژه مسئولان دانشگاهها، در مسیر انتقال صحیح فرهنگ حجاب به جامعه، گام برداشته و به ارتقای علمی و عقلی وضعیت حجاب در جامعه سروسامانی دهد. با این اوصاف، هدف اصلی مقاله حاضر مطالعه جامعهشناختی پوشش دانشجویان و مطالعه برخی عوامل مؤثر در آن است.
ملاحظات نظری پژوهش: گیدنز[13] معتقد است خودآرایی و تزئین خویشتن با پویایی شخصیت مرتبط است. پوشاک ابزار مهمی برای پنهان یا آشکارسازی وجوه مختلف زندگی شخصی فرد است. همچنین نوعی وسیله خودنمایی نیز محسوب میشود؛ چراکه لباس و پوشش شخص، آداب و اصول رایج را به هویت شخصی پیوند میزند (گیدنز، 1386:178). اروینگ گافمن[14] نیز صاحبنظر دیگری است که بین «خود اجتماعی» و یا «هویت اجتماعی» با «خود واقعی» تفاوت قائل است. گافمن بیان میکند افراد در هنگام کنش متقابل میکوشند جنبههایی از خود را به نمایش بگذارند که مورد تأیید و پذیرش دیگران قرار گیرد (ریتزر، 1384). گافمن در شرح نظریه نمایشی خود به بدن نیز اشاره میکند. از دید وی عاملان بدنی یا جسمی سعی دارند نظر دیگران را به خود جلب نمایند. کنشگران با توسل به همه روشهای علامتدهی اجتماعی تلاش دارند دیگران را به خود جذب نمایند (لوپز و اسکات، 1385: 156). گافمن معتقد است انسانها در جهت نمایش گذاردن بدن خود برای تأثیرگذاری بر دیگران هستند. چراکه توجه به بدن در سطح جهانی و در جوامع گوناگون، به شکل ارزش و هنجاری مرتبط با آن در حال گسترش است. درواقع امر، مجموع آرای گافمن در خصوص بدن و پوشش و لباس که اصلیترین نماد هویتدهنده به بدن است؛ قرابت نزدیکی با مفهوم متداول وی یعنی «مدیریت تأثیرگذاری» دارد. کنشگران و عاملان همواره خود را آنگونه که جمع میپذیرد، به نمایش میگذارند و از سوی دیگر، با توجه به همان ارزشهای اجتماعی و ابزارهای موجود، سعی میکنند تا با تمرکز و مراقبت بر بدن خود، بر دیگران تأثیر بگذارند (خواجهنوری، 1391).
وبلن[15] صاحبنظر دیگری است که به موضوع پرداخته است. وبلن معتقد است قاعده مصرف کالا بهصورت تظاهری برای جلوه دادن لباس، خود را به طرز بارزی نشان میدهد. مزیت هزینه لباس این است که لباس کالایی در معرض دید همگان است. درمجموع، وبلن به این اشاره میکند که صرف هزینه گزاف برای نمایش خود، امری بسیار زیاد مقبول و پذیرفتنی است (وبلن، 2005). اگرچه تفاوتهایی میان آراء و نظریات گیدنز، گافمن و وبلن وجود دارد، اما میتوان گفت هر سه صاحبنظر کوشیدهاند لباس و پوشش را فراتر از صرف ظاهر لباس متوجه تمایز هویت افراد نمایند. گیدنز لباس را به شخصیت مرتبط میداند، گافمن آن را در راستای مدیریت تأثیرگذاری که همان جستجوی نوعی هویت است و در آخر وبلن با عمق بیشتری لباس و پوشش را از مظاهر نوعی سبک زندگی میداند. دورکیم[16] نیز معتقد بود، انسانها موجوداتی با آرزوهای نامحدود و سیریناپذیرند و این سیریناپذیری طبیعی آنها را تنها میتوان با نظارتهای خارجی؛ یعنی با نظارتهای اجتماعی مهار کرد. چندانکه هر فردی در محدودۀ خودش کموبیش تشخیص میدهد که تا چه حدی میتواند به بلندپروازیهایش میدان دهد. به اینسان، هدف و سرانجامی بر سوداهای فرد نهاده میشود. ولی هرگاه شیرازه تنظیمهای اجتماعی ازهمگسیخته شوند، نفوذ نظارتکنندۀ جامعه، بر گرایشهای فردی، دیگر کاراییاش را از دست خواهد داد، افراد جامعه به حال خودشان واگذار خواهند شد و هرکس تنها هدفهای شخصی خودش را دنبال میکند. دورکیم چنین وضعی را بیهنجاری میخواند. درواقع این اصطلاح به بیضابطگی نسبی در کل جامعه یا در برخی از گروههای ترکیبکنندۀ آن راجع است (کوزر، 1383: 91-192). همچنین بر اساس این تئوری بین فردگرایی و افزایش جرم یا کجرفتاری رابطهای وجود دارد؛ یعنی اگر همبستگی اجتماعی در اثر ازهمگسیختگی و انفکاک بین اعضاء خانواده ضعیف شود و اعضاء خانواده، خوب جامعهپذیر نشده باشند، درنتیجه نمیتوانند قواعد و قوانین و آدابورسوم و ارزشهای اجتماعی جامعه را درونی نمایند؛ لذا نمیتوانند خود را همراه و همساز با اعتقادات و اخلاقیات و عقاید و قواعد پذیرفتهشده جامعه بنمایند و احتمال اینکه دچار کجرفتاری اجتماعی شوند بسیار است. رهیافت کنترل نیز ناظر براین است که وقتی بر افراد کنترل نیست، بیشتر احتمال انحراف وجود دارد. تز اصلی این رهیافت این است که انحراف نتیجه کنترلهای بیاثر است (نبوی،57:1374). نظریهپردازان این رهیافت بیشتر به کنترل غیررسمی توجه دارند. ازاینرو، کنترل اجتماعی، سازوکارهایی است که جامعه بهوسیلۀ آنها تسلط خود را بر افراد اعمال میکند و آنها را وامیدارد که با ارزشها و هنجارهای جامعه همنوا شوند (کوزر و روزنبرگ،107:1385). نظریهپردازان کنترل معتقدند که افراد بدین دلیل از قانون اطاعت میکنند که نیروهای درونی و بیرونی، رفتار و نفسانیات را کنترل میکنند (سیگل، 1987:207). بنا بر نظریه کنترل، میتوان گفت نوع پوشش زنان تابع نیروهای درونی و یا بیرونی است. براین اساس چنانچه زنان در عرصه بیرونی فشاری را احساس نکنند، در این شرایط هنجارهای جامعه چندان برای آنها مهم شمرده نمیشوند. همانگونه که دورکیم نیز اشاره میکند اساس کنترل اجتماعی در لحاظ کردن تکالیف اخلاقی از سوی فرد است. براین اساس اگر زنان نسبت به تکالیف اخلاقی خود بیتفاوت باشند، انتظار تبعیت از هنجارهای پوشش، چندان موضوعیت نخواهد داشت.
فرضیات پژوهش تحقیق حاضر نیز عبارتاند از:
1) بین ارزشهای درونی شده و پوشش دانشجویان رابطه وجود دارد.
2) بین تحصیلات والدین و پوشش دانشجویان رابطه وجود دارد.
3) بین گروههای مرجع و پوشش دانشجویان رابطه وجود دارد.
4) بین تعهد اجتماعی و پوشش دانشجویان رابطه وجود دارد.
5) بین رسانهها و پوشش دانشجویان رابطه وجود دارد.
6) بین گسیختگی روابط در خانواده و پوشش دانشجویان رابطه وجود دارد.
7) بین کنترل اجتماعی و پوشش دانشجویان رابطه وجود دارد.
8) بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی و پوشش دانشجویان رابطه وجود دارد.
9) بین باورهای مذهبی و پوشش دانشجویان رابطه وجود دارد.
نمودار 1: مدل مفهومی تحقیق
گروههای مرجع |
پوشش |
گسیختگی روابط |
تحصیلات |
ارزشهای درونی شده
|
رسانهها
|
باورهای مذهبی
|
تعهد اجتماعی |
کنترل اجتماعی |
پایگاه اجتماعی و اقتصادی |
روش تحقیق
روش مورداستفاده در این تحقیق، کمی است و چون دادههای موردنیاز در یک مقطع زمانی خاص و مشخص گردآوری میشوند از نوع پیمایش مقطعی میباشد و با در نظر گرفتن متغیرهای پژوهش، پرسشنامه مناسبترین ابزار است. پیمایش شیوهای از بررسی است که گردآوری مجموعهای ساختمند یا منظم از دادهها است، که عمدتاً بر اساس پرسشنامه است (دواس، 130:1386). در این پژوهش، برای سنجش متغیرها و گردآوری دادهها و اطلاعات لازم از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده و گویههای آن بر اساس مبانی نظری و تعاریف مفهومی تدوین شده است. در این تحقیق با عنایت به موضوع و سؤالات مطرحشده، واحد تحلیل «فرد» است و نتایج آن نیز به جامعه آماری تعمیم خواهد یافت. جامعۀ آماری این تحقیق، تعداد 2524 نفر دانشجویان دختر دانشگاه پیام نور، دانشگاه آزاد و علمی- کاربردی شهرستان دهلران است و حجم نمونه نیز با محاسبه فرمول کوکران 320 نفر تعیین شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزارSPSS استفاده شده است و در بخش استنباطی از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل چند متغیره (رگرسیونهای چندگانه) و تحلیل مسیر استفاده و سعی شده است با انجام تحلیل مسیر مشخص شود که کدامیک از متغیرهای مستقل، مستقیماً و کدامیک بهطور غیرمستقیم در متغیر وابسته یعنی؛ پوشش زنان مؤثر است. میانگین آلفای کرونباخ متغیرهای تحقیق نیز 89/0 است. تعریف عملیاتی متغیرهای تحقیق نیز در قالب جدول (1) آمده است.
جدول 1: تعریف عملیاتی متغیرهای تحقیق
متغیر وابسته (پوشش) |
گویهها |
1- میزان آرایش غلیظ و محرک نما 2- وضعیت نازک بودن لباس 3- وضعیت و نمای موی سر پوشیدن دامن بسیار کوتاه نمایاندن برجستگیهای بدن لباسهای زننده و پوشش زننده وضعیت جسمانیِ متشکل از لباسهای چسبان/ تنگ/ کوتاه / آرایش غلیظ. |
متغیرهای مستقل |
|
ارزشهای درونی شده |
میزان ارزش حجاب در نزد والدین و فرد میزان بهکارگیری حجاب از روی اختیار میزان اهمیت و اولویت حجاب برای فرد میزان رضایت درونی از وضعیت پوشش خود |
گروههای مرجع |
تقلید و الگو از پوشش مادر الگو از پوشش خواهر الگو از پوشش دوستان صمیمی مانند همکلاسیها الگو از پوشش هنرمندان محبوب الگو از پوشش ائمه معصومین |
تعهد اجتماعی |
میزان توجه به سنتهای دینی میزان دوست داشتن فرهنگ کشور میزان وفاداری به سنتهای خانواده میزان تعهد خود به سرنوشت کشور میزان رعایت مسئولیت اجتماعی خود در شهر |
رسانهها |
میزان تأثیرپذیری از مدل پوشش در تلویزیون و ماهواره میزان میل به استقبال از پوشش اسلامی توسط رسانهها میزان توجه به برنامههای رسانهای مرتبط با پوشش اسلامی میزان زیر ذرهبین قرار دادن نوع پوشش ارائهشده در رسانه ملی توسط مخاطب |
گسیختگی در خانواده |
میزان صمیمت بین والدین میزان صمیمیت فرزندان با اولیاء حالت برخورد با مشاجرات بین اولیاء در درون خانواده میزان بهکارگیری خشونت در خانواده میزان توجه عاطفی و درک مشکلات همدیگر در درون خانواده میزان ازخودگذشتگی در اعضای خانواده |
کنترل اجتماعی |
میزان واکنش خانواده به پوشش فرزندان میزان امرونهی «دیگران مهم» در پوشش شخص میزان سرزنش پوشش نامطلوب در دانشگاه توسط اساتید میزان تبعیت از پوشش مطلوب ناشی از فرار از تنبیه میزان ترس فرد از پوشش نامطلوب |
باورهای مذهبی |
میزان اعتقاد به خداوند یگانه میزان اعتقاد به پیامبر و امامان معصوم میزان اعتقاد به معاد و نبوت میزان اعتقاد به حلال و حرام میزان اولویت و ارجحیت دستورات دینی و هنجارهای دینی |
یافتههای توصیفی
در بین نمونه انتخابی 24 نفر معادل (5/7) زیر 20 سال، 216 نفر بین 20 تا 25 سال، معادل (5/67) و 80 نفر بین 25-30 سال، معادل (25/0) هستند. همچنین در بین نمونه انتخابی 112 نفر دانشجوی کاردانی، معادل (35/0)، 157 نفر دانشجوی لیسانس معادل (50/0) و 49 نفر دانشجوی فوقلیسانس معادل (15/0) میباشند.
یافتههای استنباطی
بر اساس جدول (2) همبستگی بین پایگاه اقتصادی- اجتماعی و پوشش دانشجویان با توجه به سطح معناداری بهدستآمده (778/) که بزرگتر از 05/0 است، معنادار نیست؛ بنابراین رابطه معناداری بین دو متغیر مشاهده نمیشود و فرضیه اول تأیید نمیشود. بین سطح تحصیلات والدین و پوشش دانشجویان با توجه به سطح معناداری بهدستآمده (115/0) رابطه معناداری بین دو متغیر مشاهده نشد. درنتیجه فرض دوم نیز تأیید نمیشود. بین ارزشهای درونی شده و پوشش زنان با توجه به سطح معناداری بهدستآمده (000/0) و ضریب همبستگی 53/0 حداقل در سطح 95 درصد اطمینان بین دو متغیر رابطه همبستگی مستقیم و مثبتی وجود دارد. بین تعهد اجتماعی و پوشش دانشجویان با توجه به سطح معناداری بهدستآمده (000/0) و ضریب همبستگی 51/0 حداقل در سطح 95 درصد اطمینان نیز همبستگی مستقیم و مثبت وجود دارد. یعنی مستحکمتر شدن تعهد اجتماعی در بین زنان باعث میشود پوشش و حجاب خود را بیشتر رعایت نمایند. در بین متغیرهای مستقل، باورهای مذهبی بیشترین همبستگی را با متغیر وابسته نشان میدهد. با توجه به این رابطه با در نظر گرفتن سطح معناداری (003/0) و ضریب همبستگی 63/0 قابلمشاهده است. کنترل اجتماعی و پوشش نیز فرضیه دیگری بود که در سطح معناداری (001/0) و ضریب همبستگی 59/0 تأیید شد. بین گسیختگی روابط در خانواده و پوشش دانشجویان با توجه به سطح معناداری بهدستآمده (003/0) و ضریب همبستگی 33/0- رابطه معناداری بین دو متغیر حاصل شد و همبستگی معکوس و منفی بین آنها برقرار است؛ به عبارتی هرچه گسیختگی در روابط خانواده بیشتر وجود داشته باشد، پوشش دانشجویان کمتر خواهد بود. بین گروههای مرجع و پوشش دانشجویان با توجه به سطح معناداری بهدستآمده (000/0) و ضریب همبستگی 22/0 رابطه معناداری بین دو متغیر حاصل شد و همبستگی مستقیم و مثبتی بین آنها برقرار است. بین اثرگذاری رسانهها و پوشش دانشجویان همبستگی مستقیم و مثبتی وجود دارد. این همبستگی با توجه به سطح معناداری (000/0) و ضریب 55/0 مستقیم و مثبت است.
جدول 2: همبستگی متغیرهای موردمطالعه با پوشش دانشجویان
ردیف |
متغیر |
ضریب همبستگی(r) |
سطح معناداری(Sig) |
1 |
پایگاه اقتصادی اجتماعی |
11/0 |
778/0 |
2 |
سطح تحصیلات والدین |
18/0 |
115/0 |
3 |
ارزشهای درونی شده |
53/0 |
001/0 |
4 |
تعهد اجتماعی |
51/0 |
000/0 |
5 |
باورهای مذهبی |
63/0 |
003/0 |
6 |
کنترل اجتماعی |
59/0 |
001/0 |
7 |
گسیختگی روابط خانوادگی |
33/0- |
003/0 |
8 |
گروههای مرجع |
22/0 |
000/0 |
9 |
رسانهها |
55/0 |
000/0 |
نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چند متغیره
بر اساس نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون جدول (4) متغیرهای باورهای مذهبی با ضریب تأثیر (بتا) (26/0)، کنترل اجتماعی با (21/0) رسانهها با ضریب تأثیر (18/0) و ارزشهای درونی شده با ضریب تأثیر (16/0) به ترتیب بیشترین ضریب تأثیر رگرسیون استانداردشده را بر متغیر وابسته یعنی پوشش دانشجویان داشتند.
بر اساس جدول (3)، همبستگی نسبتاً بالایی بین مجموعه متغیرهای مستقل و وابسته (64/0) =r وجود دارد. ضریب تعیین نیز (41/0)=R2 بهدستآمده است که بدین معنا است که مجموعه متغیرهای مستقل توانستهاند به میزان (41/0) از متغیر وابسته را تبیین نمایند. ضمن آنکه مقدار آزمون(08/6)= F است که گویای مناسب بودن مدل و تبیین متغیر وابسته توسط مجموعه متغیرهای مستقل است.
جدول 3: نتایج حاصل از تحلیل رگرسیونی عوامل مؤثر بر پوشش زنان
ردیف |
نام متغیر |
B |
SEB |
Beta |
T |
P |
1 |
پوشش = Y |
- |
- |
- |
- |
- |
2 |
Constant عدد ثابت= |
26/1 |
401/0 |
- |
13/3 |
01/0 |
3 |
باورهای مذهبی |
04/0 |
04/0 |
26/0 |
95/4 |
05/0 |
4 |
کنترل اجتماعی |
12/0 |
02/0 |
21/0 |
32/0 |
05/0 |
5 |
رسانهها |
14/0 |
13/0 |
18/0 |
9/3 |
05/0 |
6 |
ارزشهای درونی شده |
016/0 |
01/0 |
16/0 |
12/3 |
05/0 |
7 |
تعهد اجتماعی |
10/0 |
01/0 |
12/0 |
02/3 |
05/0 |
8 |
گروههای مرجع |
11/ |
02/0 |
9/0 |
01/3 |
05/0 |
9 |
سطح تحصیلات والدین |
03/ |
01/0 |
03/0 |
03/3 |
05/0 |
10 |
گسیختگی روابط در خانواده |
13/0 |
11/0 |
15/0 |
03/3 |
05/0 |
01/0 P ≤ 8/6 F= 41/0 =R2 64/0 R= |
Y= متغیر وابسته
B= ضریب تأثیر رگرسیونی استاندارد نشده
Beta= ضریب تأثیر رگرسیونی استانداردشده
= SEB ضریب اشتباه برآورد
t= تأثیر بین حضور هر متغیر مستقل در مدل
p= سطح معنیدار تأثیر نسبی حضور هر متغیر مستقل در مدل
تحلیل مسیر
یکی از کاربردهای سودمند روش تحلیل مسیر آزمودن مدل تحلیلی تحقیق است. تکنیک تحلیل مسیر، روشی است که برای تعیین اثر مستقیم و غیرمستقیم و بیاثری، بین متغیرهای موجود در نظام علّی مورد استفاده قرار میگیرد. با توجه به جدول شماره (4) متغیرهای کنترل اجتماعی و گسیختگی روابط در خانواده دارای هم اثر مستقیم و هم غیرمستقیم بر متغیر وابسته هستند. متغیرهای ارزشهای درونی شده، رسانهها، گروههای مرجع و باورهای مذهبی تنها دارای اثر مستقیم و متغیرهای سطح تحصیلات والدین و تعهد اجتماعی تنها دارای اثر غیرمستقیم بر متغیر وابسته هستند.
جدول 4: نتایج حاصل از تحلیل مسیر عوامل مؤثر بر پوشش زنان
متغیرها |
مستقیم |
غیرمستقیم |
کل |
|
1 |
ارزشهای درونی شده |
16/0 |
|
16/0 |
2 |
تعهد اجتماعی |
|
12/0 |
12/0 |
3 |
رسانهها |
18/0 |
- |
18/0 |
4 |
کنترل اجتماعی |
21/0 |
04/0 |
25/0 |
5 |
سطح تحصیلاتوالدین |
- |
03/0 |
03/0 |
6 |
گروههای مرجع |
9/0 |
|
9/0 |
7 |
باورهای مذهبی |
26/0 |
- |
26/0 |
8 |
گسیختگی روابط در خانواده |
15/0 |
04/0 |
19/0 |
4/ |
03/ |
پوشش زنان |
تعهد اجتماعی |
تحصیلات |
گروههای مرجع
|
ارزشهای درونی شده
|
رسانهها
|
باورهای مذهبی
|
گسیختگی روابط در خانواده
|
کنترل اجتماعی
|
9/ |
16/ |
26/0 |
21/ |
12/ |
18/ |
15/ |
نمودار 2. مدل نهایی تحقیق
بحث و نتیجهگیری
هدف این تحقیق مطالعه جامعهشناختی عواملی بود که میتواند در پوشش دانشجویان تأثیرگذار باشند. از میان فرضیات تدوینشده، باورهای مذهبی بیشترین ضریب همبستگی (63/0) را با متغیر وابسته دارد. دلیل آن این است که اصولاً در یک جامعه مذهبی مانند ایران، زنان از دیرباز با مناسک مذهبی ارتباط تنگاتنگ داشته و الگوی خود را مستقیم از مذهب گرفته و نوعی هویت مذهبی در آنها عجین شده است. در تاریخ گذشته ایران نیز، تلاشهای رضاخان برای کشف حجاب و توسل به زور نیز نتوانست ایمان و اعتقاد زنان مسلمان ایران را خدشهدار سازد؛ بنابراین باورها و اعتقادات نهادین مذهبی علیرغم فشارهای بیرونی نمیتواند بر پوشش زنان تأثیر چندانی داشته باشد. تحقیقات قومنگاری در رابطه با پوشش و حجاب نیز بر این امر صحه میگذارد که پوشش نوعی اظهار هویت زن مسلمان است (هاپکینز و گرین وود[17]، 2013).
کنترل اجتماعی نیز در پوشش دانشجویان همبستگی (59/0) مستقیم و زیادی را نشان داد. یعنی هرچه دانشجویان کنترل اجتماعی بیشتری بر خود احساس کنند، بیشتر مراقب پوشش خود هستند و بدین ترتیب این فرضیه نیز تأیید شد. هیرشی معتقد بود که جامعه یا گروهی که در میان اعضای آن وابستگیهای متقابل و قوی وجود داشته باشد، بیش از جامعه یا گروهی قادر به اعمال کنترل بر اعضای خود خواهد بود که اعضای آن وابستگی محکمی باهم نداشته باشند. این یافته با پژوهش احمدی و همکاران (1389) که نتیجه گرفتند میزان کنترل والدین در حجاب دختران مؤثر است همسو است.
سومین متغیر، رسانههاست که همبستگی زیادی با پوشش دانشجویان دارد و به این دلیل است که امروزه رسانهها تا حد زیادی بر نحوۀ زندگی و انتخاب پوشش مردم مؤثر هستند که با تبلیغ مدهای متنوع در بیشتر موارد نگرش زنان خاصه دانشجویان در انتخاب نوع پوشش را به خود جلب میکنند. میتوان گفت با توجه به قدرت اثرگذاری رسانهها در ذائقه افراد، رسانه سهم بالایی در نوع انتخاب پوشش افراد دارد و در مواردی حتی مدل و نوع لباس زنان را به آنها تحمیل میکند. این یافته با نتایج پژوهش خوشخویی و همکاران (1392)، شارعپور و همکاران (1392)، مولایی (1393)، خوشخویی و همکاران (1393) و خراسانی (1386) همسو است.
متغیر بعدی، رابطه مستقیم ارزشهای درونی شده با متغیر وابسته میباشد. بلومر معتقد است که انسان در کنش پیوسته با جامعه یکی شده و در جامعه ذوب میشود. بنابراین وقتی ارزشها در افراد بهصورت کامل درونی شوند؛ میتوان از آن بهعنوان عنصری مؤثر در راستای جامعهپذیری افراد استفاده کرد. بنابراین میتوان گفت هرچقدر ارزشها در افراد درونیتر شوند میزان رعایت هنجارها زیادتر است.
گسیختگی روابط در خانواده نیز متغیر دیگری بود که به میزان (33/0-) همبستگی منفی و معکوسی را با متغیر وابسته نشان داد. به عبارتی هر چه روابط در خانواده بهسوی گسیختگی و نابسامانی پیش رود، میزان رعایت حجاب و پوشش کمتر میشود. این یافته با پژوهش علوی و حجتی (1386) با عنوان عوامل مؤثر بر بدحجابی دختران دانشگاه شهید باهنر کرمان که یکی از عوامل تبیینکننده بدحجابی را اختلاف بین والدین و آشفتگی روابط در خانواده ذکر کردهاند همسو است. ازآنجاییکه خانواده در ایران از قداست و جایگاه والایی در نزد افراد برخورداراست، هرگونه روابط سرد و ناعاطفی بر اعضا تأثیرگذار است و افراد را بهسوی بدحجابی و پوشش نامناسب سوق میدهد و درنهایت عدم مرجعیت والدین برای نوع انتخاب پوشش و چگونگی رفتار و معاشرتهای فرزندانشان، بر پوشش نامناسب آنان مؤثر است. این منجر به این میشود که فرزندان با پناه آوردن به تکیهگاهی بهجز والدین الگوپذیری کنند.
متغیر بعدی یعنی گروههای مرجع نیز رابطه مستقیم و معناداری با متغیر وابسته دارد. به نظر میآید که گروههای مرجع مانند گروه دوستان، چهرههای مهم برای فرد مانند اساتید و ... نیز میتواند الگویی در پوشش و حجاب افراد به شمار آید. در این میان همسالان و دوستان نقش بهمراتب مهمتری دارند. در تحقیق حسینی دوست (1380) نیز این فرضیه تأیید شده است.
سطح تحصیلات والدین بهتنهایی بر حجاب و پوشش دانشجویان تأثیر معناداری ندارد. این متغیر در تحقیقات مختلف به نتایج یکسانی منتج نشده است. به نظر میآید این متغیر در کنار عوامل دیگری میتواند بر حجاب و پوشش دانشجویان اثرگذار باشد.
پایگاه اقتصادی- اجتماعی نیز در این تحقیق رابطه معناداری با پوشش نشان نداد. در این مورد باید گفت اولاً نتایج این متغیر در تحقیقات مختلف یکسان نیست. در برخی دارای رابطه و در برخی عدم رابطه مشاهده شده است. برای مثال به ترتیب در تحقیق مؤمنی و همکاران (1390) و شارعپور و همکاران (1392) عدم رابطه و دارای رابطه بوده است. برای قضاوت بهتر این یافته نیاز به تحقیقات گستردهتری است.
پیشنهادها:
[1] . دانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، ایمیل: abkalantari@ut.ac.ir
[2] . مربی، گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور، صندوق پستی: 3697-19395، تهران، ایران. ایمیل: f_hematy@pnu.ac.ir
2. کارشناس ارشد علوم اجتماعی از دانشگاه تهران، نویسنده مسئول، ایمیل: hasan1841@gmail.com
تاریخ دریافت: 27/1/97 تاریخ پذیرش:29/5/97
DOI: 10.22051/jwfs.2019.19970.1727
[4]. Montesquieu
[5]. Social problem
[6]. Pasha-Zaidi
[7]. hijab
[8]. Fadil
[9]. Navarro
[10]. Blaydes
[11]. Mussap
[12]. Mahfoodh
[13]. Giddens
[14]. Gufman
[15]. Veblen
[16]. Emile Durkheim
[17]. Hopkins & Greenwood