Document Type : Research/Original/Regular
Authors
1 Professor at Payam Noor University, Department of psychology
2 Corresponding author, PhD student in General Psychology at Payam Noor University; member of counseling center of Alzahra University, Tehran, IRAN. Email: Ashraf.mehmannavazan@gmail.com
Abstract
This research aimed at exploring the effectiveness of encouragement training on promotion of general self-efficacy and resiliency of household-headed women. Research method was semi-experimental and in the form of pretest and post-test with control group. Samples containing 28 household-headed women were selected by voluntary sampling and they were assigned randomly in two experimental and control groups. The experimental group received 10 sessions of 120 minutes training, whereas the control group didn't receive any training. Both groups were evaluated by the General self-Efficacy Scale (Sherer, 1982) and Resiliency scale (Conner & Davidson, 2003) before and after the training intervention. Results showed that a significant difference between experimental and control group, and this difference was in advantage of the trained group; encouragement training significantly increased the general self-efficacy and resilience of household-headed females in experimental group. Encouragement training can promote the general self-efficacy and resiliency of the female-headed household.
Keywords
مقدمه
تغییرات ایجاد شده در جوامع در دهههای اخیر باعث تغییر ساختار خانواده، پذیرش مسئولیت بیشتر و استرس بیشتر برای اداره زندگی توسط برخی زنان شده است که سرپرستی خانوار را برعهده دارند. با عنایت به اینکه در کشورما تامین معیشت خانواده برعهده مرد می باشد، زنان در موارد خاصی مانند فوت یا شهادت سرپرست، ازکارافتادگی، غیبت موقت یا دائم وی از قبیل حبس یا متواری بودن، وقوع طلاق و حتی اعتیاد و بیکاری مرد، مسئولیت سنگین اداره امورخانواده را برعهده می گیرند و از سوی دیگر جامعه ما به دلیل تغییرات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در معرض حوادثی چون جنگ و بلایای طبیعی بوده و همچنین آمار رو به تزاید طلاق مواجه بوده که طبیعتاً تعداد زیادی افراد بیسرپرست بر جای میگذارد (تقیزاده، آرتیدار، 1386)، و سرپرستی خانواده بر عهده زنان این خانوادهها گذاشته میشود. انتقال ناگهانی سرپرستی از شوهر به زن، باعث بوجود آمدن رشتهای از ناامنیها و وظایف مضاعف شامل از دست دادن درآمد، تربیت فرزندان و ایفای نقش دوگانه (پدر و مادر) برای زنان میشود. در نتیجه اثر معکوس بر سلامت جسم، روان و رضایت از زندگی زنان گذاشته و مسائل روان شناختی تازهای به بار می آورد (هربست[1]، 2010 ). چیسمن، فرگوسن و کوهن[2](2011)، معتقدند مشکلات عاطفی روانی زنان سرپرست خانوار، منجر به آسیبهای روحی مانند اختلال استرس پس از حادثه، اضطراب و افسردگی میشود. گروه عمدهای از این زنان با فقر، ناتوانی و بیقدرتی در زمینه اداره امور اقتصادی خانواده مواجه هستند به طوری که کارآمدی و سلامت روان آنها را مختل کرده و زمینه ابتلا به افسردگی و سایر اختلالات را فراهم میسازد (مایر و سولیوان[3]، 2010). لذا، این زنان نیازمند سازگاری مجدد هستند (کوینی[4]، 2003). و با توجه به چالشهای زیاد، لزوم توانمندسازی روانی آنان در کنار سایر جنبههای توانمندسازی اجتماعی و اقتصادی افراد حائز اهمیت میباشد. ارتقای سلامت روان مستلزم آموزش روش دستیابی به سبک زندگی سالم، رفتارهای مقابلهای سازگارانه و نیز کمک به افراد در معرض خطر برای پرهیز از رفتارهای پرخطر است (جین- لیوپس، اندروسن[5]، 2006). از سویی توانایی سازگاری افراد در رویارویی با تنیدگی، مشکلات زندگی شخصی و معضلات اجتماعی برابر نیست (انگرمایر، کلیان، ویلیام، ویتماند[6]، 2006). در محیط اجتماعی مشابه، برخی اشخاص توانایی مقابله با مشکلات و موقعیتهای چالش برانگیز را خیلی سریع از دست میدهند و دچار افسردگی، اضطراب، رفتارهای ضداجتماعی می شوند، درحالیکه عدهای دیگر به راحتی قادرند از پس این موقعیتها برآیند و بدون عارضه خاصی مشکل را برطرف کرده یا آن را پشت سر بگذارند (اینگرام، میراندا، سگال[7]، 1998). هراندازه چنین ظرفیتی بالاتر یا بیشتر باشد به همان اندازه شخص قادر خواهد بود سلامت روانی و اجتماعی خود را در سطح بهتری نگه دارد و به شیوه مثبت، سازگارانه و کارآمد به حل و فصل مشکلات خویش بپردازد (گراس، مونوز، 1995). نکته قابل توجه این است که زنان سرپرست خانوار در طی مسیر مواجهه با چالشهای زندگی نیازمند دلگرمسازی هم از سوی خویش و هم از سوی دیگران هستند، و چنانچه از آن برخوردار نباشند با نوعی احساس کهتری و بیکفایتی مواجه میشوند (ایوانز، 2005). دلگرمسازی[8] یکی از مفاهیم اساسی روانشناسی آدلری است (کارنزوکارنز[9]، 1998). و آدلر آن را یکی از چهار نیاز انسان که شامل نیاز به ارزشمندی، احساس قابلیت، نیاز به تعلق و دلگرمسازی است معرفی میکند (جعفری شیرازی، 1391). درمانگر آدلری مراجع را به عنوان فردی دلسرد و نه به عنوان بیمار میبیند (کنز[10]، 2001 ). به همین دلیل، آدلرگرایان به دنبال درمان چیزی نیستند، بلکه به بیان دقیقتر، درمان را نوعی فرایند "دلگرمسازی" میدانند (واتس[11]، 2008). دلگرمسازی، اعتماد شخص و احساس ادراک فرد از خود را نیرو میبخشد و در نتیجه کلیدی برای رشد و پرورش شخصی است و مفهومی کلیدی در ارتقاء و فعالسازی "علاقه اجتماعی[12]" در افراد است (ایوانز، 2005). نویسندگان متعددی شیوههای مراوده دلگرمسازی مانند گوش دادن و درک کردن، غیرقضاوتی بودن، با دیگران صبوربودن، القاء ایمان و اطمینان به شخص و تواناییهایش، تصدیق عمل، تمرکز بر تلاش یا پیشرفت و تمرکز بر تواناییها و داشتهها را توصیف کردهاند (چستون[13]، 2000). همچنین دلگرمسازی ابعادی دارد که نگرش و دید مثبت به خود، حس تعلق و جرات ناکامل بودن از ابعاد بسیار مهم آن هستند (داگلی، کامفل، کولیک و داگلی[14]، 1999). و بازخورد مثبتی است که اصولاً به جای نتیجه، برتلاش یا بهبود و پیشرفت متمرکز است و شناخت، پذیرش و انتقال ایمان به فرد برای این حقیقت محض است که وجود دارد و برای اینکه انسان کاملی باشد مجبور نیست بهترین باشد، و فارغ از نتایجی که به دست می آورد احساس ارزشمندی می کند (ایوانز، 2005). کارنز و کارنز (1998)، بیان میکنند که در دیدگاه آدلر، دلگرمسازی، اظهار نظری است که پذیرش را نشان میدهد، بر همکاری ارج مینهد، فرد را به ارزیابی عملکرد خود وا میدارد و ایمان و اعتقاد را القاء میکند. به طورکلی، دلگرمسازی، همة آن چیزی است که از یک فرد، انسان دیگری با این مشخصات میسازد: احساس بهتر، کارکردهای موثرتر، غلبه موثرتر با مشکلات، اعتماد به نفس بالاتر، داشتن رغبت بیشتر برای مشارکت در امر سلامت دیگران و به طورکلی جامعه. فرد احساس میکند به قدر کافی انسان خوبی است و توسط دیگران پذیرفته شده است و همواره احساس میکند که "من میتوانم" (شوناکر[15]، 1991، به نقل از راثرت و رید، 2001).
از سوی دیگر، در میان نظریههای روانشناختی متعدد که طی سالها سعی کردهاند تا رفتار انسان و فرایندهای رشدی را تبیین کنند، بندورا[16]، نقش "خودکارآمدی"[17] را در رفتار آدمی برجسته کرد و منظور او از خودکارآمدی، احساس شایستگی، کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است (شولتز و شولتز[18]، 1998، (ترجمه سیدمحمدی، 1386). افرادی که دارای احساس خودکارآمدی واضح، خوب تعریف شده، هماهنگ و تقریباً با ثبات هستند از سلامت روان بیشتری برخوردارند. این افراد به دیدگاهی روشن در مورد خود رسیدهاند و کمتر تحت تاثیر وقایع روزانه و ارزیابیهای این وقایع قرار میگیرند (زارع، عبداللهزاده، 1391). به طورکلی، خودکارآمدی، عقیده "میتوانم" یا "نمیتوانم" فرد است (سیگل و مک کویچ[19]، 2007). درطی دستیابی به خودکارآمدی و احساس شایستگی و کفایت و قابلیت کنار آمدن با مشکلات زندگی، نیاز به دلگرمسازی وجوددارد، و همانطورکه ایوانز (2005)، اشاره میکند برخی از مردم درطی زندگی خود، دلگرمسازی کمتری دریافت میکنند و ممکن است با نوعی احساس کهتری و بی کفایتی مواجه شوند در حالی که افراد دلگرم، دیدی مثبت و واقعگرایانه به خود و دیگران دارند، نسبت به تجربه کردن باز و گشوده هستند. واس[20] (2013)، نیز اشاره میکند که ترغیب اجتماعی، به دلگرمی و عدم دلگرمی ارتباط پیدا میکند، و میتواند تاثیر نیرومندی داشته باشد، بیشتر افراد لحظاتی را به یاد میآورند که دیگران از طریق دلگرمی دادن موجب افزایش اعتماد به نفس آنان شدهاند و این ترغیب موجب رشد خودکارآمدی افراد میگردد و برعکس دلسردی نیز کاهش خودکارآمدی را در پی دارد. یکی از روشهای افزایش دلگرمی، روش آموزشی دلگرمسازی تئو و آنتینیو شوناکر است. آنها این برنامه آموزشی را بر اساس روانشناسی فرد نگر آدلر در سال 1980، تهیه کردند و مفهوم دلگرمسازی را پرورش دادند و آن را از یک مفهوم تئوریک به صورت روش علمی و قابل اجرا در آوردند (باهلمن و دینتر[21]، 2001). و در این آموزش، هدف، دلگرمسازی خود و دیگران است و در ابتدا عمدتاً به دلگرمسازی خویشتن و سپس دلگرمسازی دیگران تاکید میشود (صداقتپور، 1387). و از آنجایی که با آموزش دلگرمسازی، مهارتهای ارتباطی افراد با یکدیگر قویتر خواهد شد (سلیمی بجستانی و عسلی طالکویی، 1392)، بر خودکارآمدی افراد نیز تاثیر میگذارد. علیزاده، نصیریفرد، کرمی (1389)، دریافتند که آموزش دلگرمسازی شوناکر بر خودکارآمدی گروه آزمایش به طور معنی داری موثر میباشد. ابوالقاسمی، فلاحی، بابایی و حجت، 1391)، نیز دریافتند که آموزش دلگرمسازی و آموزش مهارتهای زندگی هر دو بر خودکارآمدی همسران افراد معتاد به طور معنیداری موثر میباشند. صالحی، کارشکی و آهنچیان (1392)، در بررسی خودکارآمدی دانشجویان در پژوهش، دریافتند که عواملی همچون دلگرمسازی، تجارب دانشجویان رابطه مثبت معنیدار با خودکارآمدی آنان دارد و آن را پیشبینی میکند. مک کیب [22] (2013)، نیز در انجام فعالیتهای ورزشی بزرگسالان دریافت که دلگرمسازی و خودکارآمدی متغیرهای پیشبین میباشند.
یکی دیگر از متغیرهای قابل توجه در چگونگی رویارویی با چالش های زندگی خصوصا در زندگی زنان سرپرست خانوار مفهوم تابآوری[23] است که در آموزش دلگرمسازی شوناکر نیز، تحت عنوان نقش خود در موقعیتهای دشوار (سلیمی بجستانی، عسلی طالکویی، 1392)، مورد بحث و آموزش قرار میگیرد. تابآوری یک تمایل[24] فردی جهت کنار آمدن[25] با استرس و شرایط بسیار سخت میباشد، این کنارآمدن نتیجه توانایی "برگشت به عقب"[26] یعنی حالت کنشی عادی و نرمال قبلی است. و یا اینکه اثرات منفی بروز نمیکند (ماستن[27]، 2001). امروزه پرورش تابآوری و افزایش آن در بین جوانان و بزرگسالان مورد توجه زیادی است، تابآوری مفهومی است که تمرکز ما را از شکست خوردن در شرایط سخت به سوی رشد ویژگیهای فردی و اجتماعی سوق میدهد (لی بن برگ و آنگار،[28] 2008). گارمزی و ماستن[29] (1991)، تابآوری را به عنوان یک فرایند، قدرت و یا نتیجه موفقیت آمیز با شرایط تهدیدآمیز تعریف میکنند. به عبارت دیگر، تابآوری یک سازگاری مثبت در پاسخ به شرایط تهدیدآمیز شدید میباشد (والر، [30]2001). تابآوری ریشه در برخی از نظریههای روانشناسی دارد که از آن جمله در نظریه آدلر و همکارا، درایکورس[31] (کارنز و کارنز، 1998، میلیرن و بارت-کروس، 2002، والش، 2006، ایوانز، 2007؛ به نقل از کوری، 2005، (ترجمه سید محمدی، 1385)، تحت عنوان مفاهیمی مانند علاقه اجتماعی، اشتباه های اساسی، شجاعت ناکامل بودن و دلگرمسازی میباشد. در دیدگاه روانشناسان آدلرگرا و پیروان او، دلسرد سازی از عوامل مخل تابآوری و ایجاد کننده رفتارهای نادرست در افراد است (علیزاده، نصیریفرد، کرمی، 1389)، و از عوامل موثر بر تابآوری، دلگرمسازی است. افراد دلگرم احساس تعلق بیشتری میکنند و در مواجهه با چالشهای زندگی، توانمندی و تحمل بیشتری دارند و در برابر استرسها و مشکلات، بیشتر تاب میآورند (ایوانز، 2005). استنسما، هیجر و استالن[32](2007)، دریافتند که در آموزش تابآوری استفاده از دلگرمسازی، جستجوی حمایت اجتماعی، افکار مثبت، کنار آمدن مؤثر مانند راهبردهای فعال، در بین افراد افزایش و راهبردهای کنار آمدن منفی کاهش می یابد. شوناکر (1980 به نقل از باهلمن و دینتر، 2001)، در بررسی تاثیرگذاری دلگرمسازی برروی افراد، دریافت که آزمودنیها با دید مثبت تر با مشکلات روبرو میشوند و رفتار آنها دوستانهتر میباشد و باهلمن و دینتر (2001)، نیز در پژوهش خود دریافتند که دلگرمسازی باعث افزایش اطمینان به خود و ایجاد احساس مثبت در فرد نسبت به خود میشود و موجب میشود که افراد در مواجهه با مشکلات به طرز مؤثرتر و فعالتری عمل کنند، شکایتهای جسمانی و روانی مرتبط با تنشها در آنان کاهش یابد، خوشبینانهتر رفتار کنند و نگرش مثبتتری داشته باشند، مهارتهای اجتماعی آنان افزایش و استرس شان در موقعیتهای اجتماعی کاهش یابد. سلیمی بجستانی (1388)، در پژوهش خود دریافت که مداخلاتی که بر مبنای مشاوره آدلری صورت گرفته است باعث افزایش تابآوری در دانشجویان شده است. در نگاهی به پیشینه پژوهش میتوان اثربخشی آموزش دلگرمسازی را مشاهده نمود ولی به طور مستقیم پژوهشی که به مطالعه اثربخشی این آموزش بر تابآوری پرداخته باشد مشاهده نگردید و متغیرهای حاضر در این پژوهش نیز با نمونه زنان سرپرست خانوار یافت نشد.
لذا از یک سو با توجه به پیشینه نظری و پژوهشی در زمینه دلگرمسازی و اثرات مثبت آن بر توانمندیهای روانشناختی، و از سوی دیگر اهمیت توانمند سازی روانی و رفتاری زنان سرپرست خانوار، مطالعه اثربخشی این آموزش، بر خودکارآمدی عمومی و تابآوری این گروه از زنان ضروری به نظر میرسد که در این تحقیق به آن پرداخته خواهد شد. و ممکن است از طریق مدل مداخلهای بتوان به ارتقاء خودکارآمدی و تابآوری آنان که نهایتاً به توانمند شدن آنان در مواجهه با چالشهای پیش روی می انجامد دست یافت. لذا هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش دلگرمسازی بر ارتقاء خودکارآمدی عمومی و تابآوری دربین زنان سرپرست خانوار گروه نمونه میباشد.
فرضیههای تحقیق:
روش پژوهش
جامعه، نمونه و روش نمونهگیری
پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان سرپرست خانوار تحت پوشش مرکز خیریه صدیقین تهران که به تعداد 86 نفر بودند میباشد. روش نمونهگیری، تصادفی است که پس از اعلام برگزاری کارگاه آموزشی دلگرمسازی به صورت بروشور و اطلاعیه، تعداد 32 نفر از زنان مورد نظر داوطلب شرکت در این کارگاه آموزشی شدند که میانگین سنی آنان 36 سال و با حداقل تحصیلات سوم راهنمایی یعنی دارای شرایط مورد نظر (سن و تحصیلات در این پژوهش) بودند. سپس این تعداد به صورت تصادفی در دو گروه 16 نفری (گروه آزمایش و کنترل) جایگزین شدند. و در ادامه، 2 نفر از گروه آزمایش و 2 نفر از گروه کنترل به دلیل غیبتهای بیش از سه جلسه، عدم حضور در پس آزمون، حذف گردیدند و بنابراین تعداد اقرادی که دادههای به دست آمده از آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، 14 نفر از گروه آزمایش و 14 نفر از گروه کنترل و مجموعا 28 نفر بودند. سپس گروه آزمایش تحت تاثیر متغیر مستقل یعنی آموزش دلگرمسازی قرار گرفتند.
ابزار پژوهش
شیوه اجرای پژوهش و روش جمعآوری دادهها
برای اجرای پژوهش، ابتدا 32 نفر از افراد داوطلب شرکت در کارگاه آموزشی دلگرمسازی توسط دو پرسشنامه جرات ورزی و خودکارآمدی عمومی مورد پیش آزمون قرار گرفتند و سپس به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل توزیع شدند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 120 دقیقهای تحت آموزش دلگرمسازی شوناکر قرار گرفتند (سلیمی بجستانی، 1392) و گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکردند. سپس در ادامه، 2 نفر از گروه آزمایش و 2 نفر از گروه کنترل به دلیل غیبت های بیش از سه جلسه، عدم حضور در پس آزمون، حذف گردیدند و بنابراین تعداد افرادی که داده های به دست آمده از آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، 14 نفر از گروه آزمایش و 14 نفر از گروه کنترل و مجموعاً 28 نفر بودند. سپس در پایان آموزش مجدداً از هردو گروه، توسط پرسشنامههای مذکور پس آزمون به عمل آمد. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده از روشهای آماری در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده گردید، که در آمار توصیفی از میانگین و انحراف استاندارد، واریانس، حداقل و حداکثر نمره و در آمار استنباطی از تحلیل کوواریانس استفاده گردید. فرضیههای تحقیق با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری (آنکوا) بررسی شدند. استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مستلزم رعایت کردن برخی از مفروضه های اساسی است که عبارتند از: نرمال بودن نمرات متغیر وابسته و کنترل، همگنی واریانس و همگنی خطوط رگرسیون. در این پژوهش این مفروضه ها مورد بررسی قرار گرفت. نرمال بودن نمرات متغیر وابسته و کنترل، توسط آزمون کولموگراف اسمیرنوف و همگنی واریانس خطا، با استفاده از آزمون لوین بررسی و تایید گردید، به این صورت که مقدار F مربوط به آزمون لوین معنی دار نیست. این عدم معنی داری آزمون لوین نشانگر این است که واریانس خطا بین گروههای کنترل و آزمایش تفاوت خاصی باهمدیگر ندارند. مفروضه موازی بودن خطوط رگرسیون نیز مورد بررسی قرار گرفت و نشان داد که این مفروضه بین آزمون نمرات جراتورزی و خودکارآمدی برقرار است؛ یعنی خطوط رگرسیون موازی میباشد.
جدول 1. جلسات آموزشی
ردیف |
جلسه |
مداخله |
1 |
اول |
معرفی مفهوم دلگرمی و آموزش رفتارها و ویژگیهای دلگرمکننده |
2 |
دوم |
آموزش مفهوم هدفگرایی رفتار انسان |
3 |
سوم |
شجاعت پذیرش ناکامل بودن و دلگرمکردن افراد برترازخود |
4 |
چهارم |
یادگیری تفکر محبتآمیز و دلگرم کردن |
5 |
پنجم |
تاثیر بدگویی از دیگران بر از بین رفتن علاقه اجتماعی و ایجاد دلسردی |
6 |
ششم |
خود دلگرمکننده بودن و ایجاد روابط مثبت با دیگران |
7 |
هفتم |
ایجاد گفتگوی درونی و بیان اظهارات هویتی دلگرمکننده |
8 |
هشتم |
بررسی نقش خود در موقعیتهای دشوار |
9 |
نهم |
بررسی سبک زندگی و خاطرات اولیه |
10 |
دهم |
کاوش کردن پویشهای فرد، شناخت و مبارزه با اشتباهات اساسی زندگی و ارزیابی جلسات پیشین |
در هر یک از ده جلسه، پس از یک تمرین آرامش بخش و گرفتن بازخورد اعضا درباره تکلیف جلسه قبل، ابتدا هدف جلسه را مدرس مطرح میکند، سپس به ارائه اطلاعات میپردازد. پس از آن، تمرینهای مرتبط با این اطلاعات به اعضای گروه داده میشود تا در جلسه انجام دهند و در نهایت تکلیف جلسه بعد را تشریح میکند وجلسه را با یک تمرین آرامش بخشی به نام "گام آینده" به پایان میرساند.
یافتههای پژوهش
جدول 2. مقایسه میانگین و انحراف استاندارد نمرات پیش آزمون و پس آزمون تابآوری و خودکارآمدی عمومی در دو گروه آزمایش و کنترل
نمرات متغیروابسته در دوگروه |
گروه آزمایش |
گروه کنترل |
||||||
پیش آزمون |
پس آزمون |
پیش آزمون |
پس آزمون |
|||||
تابآوری |
خودکارآمدی |
تابآوری |
خودکارآمدی |
تابآوری |
خودکارآمدی |
تابآوری |
خودکارآمدی |
|
تعداد |
14 |
14 |
14 |
14 |
14 |
14 |
14 |
14 |
میانگین |
57.71 |
61.92 |
73.71 |
71.57 |
51.85 |
58.07 |
54.28 |
58.28 |
انحراف استاندارد |
16.601 |
10.057 |
19.197 |
7.439 |
13.271 |
10.403 |
10.365 |
11.691 |
واریانس |
275.604 |
101.148 |
368.527 |
90.879 |
176.132 |
108.225 |
107.451 |
136.681 |
حداقل نمره |
19 |
39 |
47 |
53 |
27 |
44 |
38 |
38 |
حداکثر نمره |
87 |
76 |
113 |
85 |
73 |
76 |
74 |
76 |
تحلیل دادهها
فرضیههای تحقیق با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری (آنکوا) بررسی شدند. استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مستلزم رعایت کردن برخی از مفروضههای اساسی است که عبارتند از: نرمال بودن نمرات متغیر وابسته و کنترل، همگنی واریانس و همگنی خطوط رگرسیون. در این پژوهش این مفروضهها مورد بررسی قرار گرفت. نرمال بودن نمرات متغیر وابسته و کنترل، توسط آزمون کولموگراف اسمیرنوف و همگنی واریانس خطا، با استفاده از آزمون لوین بررسی و تایید گردید، به این صورت که مقدار F مربوط به آزمون لوین معنی دار نیست. این عدم معنیداری آزمون لوین نشانگر این است که واریانس خطا بین گروههای کنترل و آزمایش تفاوت خاصی باهمدیگر ندارند. مفروضه موازی بودن خطوط رگرسیون نیز مورد بررسی قرار گرفت و نشان داد که این مفروضه بین گروه و پیش آزمون نمرات تابآوری و خودکارآمدی برقرار است یعنی خطوط رگرسیون موازی میباشد.
جدول 3. آزمون تحلیل کوواریانس جهت بررسی اثر بخشی آموزش دلگرمسازی
بر خودکارآمدی عمومی زنان سرپرست خانوار
منبع واریانس |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
مجذورات میانگین |
F |
سطح معنیداری |
مجذور ایتای جزئی |
گروه |
690.415 |
1 |
690.415 |
15.353 |
0.001 |
0.380 |
خطا |
1241.232 |
25 |
44.969 |
|
|
|
کل |
122234.00 |
28 |
|
|
|
|
کل تصحیح شده |
4193.857 |
27 |
|
|
|
|
همانطور که در جدول شماره 3، نشان داده شده است، مجموع مجذورات و میانگین مربعات مربوط به گروهها برابر 690.415 و 15.353F= میباشد که در سطح 0.05P£ معنادار است. به عبارت دیگر بین گروه ها بعد از تعدیل نمرات پیش آزمون اختلاف معنی داری وجود دارد و آموزش دلگرمسازی بر میزان خودکارآمدی زنان سرپرست خانوار تأثیر معناداری داشته است. مربع ایتای جزئی (اندازه اثر) برای تأثیر متغیر مستقل در متغیر وابسته برابر 0.380 است که نشان می دهد 38 درصد تغییرات در متغیر وابسته توسط متغیر مستقل تبیین میشود. یعنی آموزش دلگرمسازی توانسته است 38 درصد بر میزان خودکارآمدی زنان سرپرست خانوار تأثیرگذار باشد.
جدول 4. آزمون تحلیل کوواریانس به منظور بررسی اثر بخشی آموزش دلگرمسازی
بر ارتقاء تابآوری زنان سرپرست خانوار
منبع واریانس |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
مجذورات میانگین |
F |
سطح معنیداری |
مجذور ایتای جزئی |
گروه |
1635.388 |
1 |
1635.388 |
11.137 |
0.003 |
0.308 |
خطا |
3670.992 |
25 |
146.840 |
|
|
|
کل |
123518.00 |
28 |
|
|
|
|
کل تصحیح شده |
8830.000 |
27 |
|
|
|
|
همانطور که جدول شماره 4، نشان داده شده است، مجموع مجذورات و میانگین مربعات مربوط به گروهها برابر 1635.388 و 11.137F= میباشد که در سطح 0.05P£ معنادار است. به عبارت دیگر بین گروه ها بعد از تعدیل نمرات پیش آزمون اختلاف معنیداری وجود دارد و آموزش دلگرمسازی بر میزان تابآوری زنان سرپرست خانواده تأثیر معناداری داشته است. مربع ایتای جزئی (اندازه اثر) برای تأثیر متغیر مستقل در متغیر وابسته برابر 0.308 است که نشان میدهد 30 درصد تغییرات در متغیر وابسته توسط متغیر مستقل تبیین میشود. یعنی آموزش دلگرمسازی توانسته است 30 درصد بر میزان تابآوری زنان سرپرست خانوار تأثیرگذار باشد.
نتیجهگیری و بحث
بر اساس یافتههای پژوهش، فرضیه اول پژوهش یعنی تاثیر آموزش دلگرمسازی بر ارتقاء خودکارآمدی عمومی زنان سرپرست خانوار در گروه آزمایش تایید میشود. با توجه به نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس مشاهده شد که این فرضیه در سطح 0.05P£ معنادار است. این بدان معنی است که آموزش دلگرمسازی منجر به افزایش میزان خودکارآمدی عمومی زنان سرپرست خانوار گروه آزمایش نسبت به خودکارآمدی عمومی زنان سرپرست خانوار گروه کنترل شده است. این یافته با نتایج واس (2013)، مک کیب (2013)، باهملن و دینتر (2001)، واتس و گارزا (2008)، علیزاده و همکاران (1389)، ابوالقاسمی و همکاران (1391)، صالحی و همکاران (1392)، همسو می باشد. لذا با توجه به نتایج پژوهش حاضر، از طریق آموزش دلگرمسازی، نتایج مثبتی حاصل می گردد که موجب ارتقاء خودکارآمدی عمومی افراد آموزش دیده میشود. نتایج مثبت به این سبب است که دلگرمی، بازخورد مثبتی است که اصولاً به جای نتیجه، بر تلاش یا بهبود و پیشرفت متمرکز است، دلگرمی، شناخت، پذیرش و انتقال ایمان به فرد برای این حقیقت محض است که وجوددارد. شخص برای اینکه انسان کاملی باشد مجبور نیست بهترین باشد، با دلگرمی، فرد فارغ از نتایجی که به دست میآورد، احساس ارزشمندی میکند، دلگرمی، فعلها را از فاعلها جدا میکند، لذا چیزی به عنوان افراد "خوب" یا "بد" وجود ندارد (ایوانز، 2005). و از طریق دلگرمی، فرد به ارزشهای خود، آگاهی مییابد و به نقاط قوت و داشتههای خود واقف میشود که درنتیجه این امر خودکارآمدی که عقیده "میتوانم" یک فرد است (سیگل و مککویچ، 2007)، و موجب میشود فرد به صورت کارآمدتری فعالیت کند (باهلمن و دینتر، 2001). همچنین کلید اصلی در فرایند دلگرمی، تاکید بر احساس خودکارآمدی و اجتناب از زبان ارزیابی و قضاوتی است (واتس و گارزا، 2008 ). و نتیجه این پژوهش هم نشان داده است که آموزش دلگرمسازی موجب ارتقاء خودکارآمدی عمومی و احساس "میتوانم" زنان سرپرست خانوار گروه آموزش دیده شده است.
فرضیه دوم یعنی تاثیر آموزش دلگرمسازی بر ارتقاء تابآوری زنان سرپرست خانوار نیز تایید میشود. با توجه به نتایج تحلیل کوواریانس میتوان چنین استنباط کرد که این نتیجه در سطح 0.05P£ معنادار است. این بدان معنا است که آموزش دلگرمسازی میزان تابآوری گروه آزمایش را نسبت به گروه کنترل در پس آزمون ارتقاء داده است. این یافته پژوهش با نتایج پژوهشهای ایوانز (2007)، استنسما و همکاران (2007)، شوناکر (1980؛ به نقل از باهملن و دینتر، 2001)، و باهملن و دینتر (2001)، سلیمی بجستانی (1388)، همسو می باشد. که همگی بر این نتیجه دست یافتند که آموزش دلگرمسازی، موجب میشود که افراد بادید مثبتتر با مشکلات روبرو شوند، فعالتر از گذشته عمل کنند و احساسات منفی آنان کمتر گردد و توانایی مقابله با مشکلاتشان افزایش یابد.
نتایج حاصل از تایید فرضیه دوم پژوهش حاضر، بیانکننده آن است که افراد دلگرم، احساس تعلق بیشتری می کنند و در مواجهه با چالشهای زندگی، توانمندی و تحمل بیشتری دارند و در برابر استرسها و مشکلات، بیشتر تاب میآورند (ایوانز، 2005). همچنین، دلگرمسازی، انگیزه و محرک تلاش برای افزایش احساس همراهی و مشارکت با بشریت است وباعث میشود که فرد از تواناییهای درونی خود برای مقابله با مشکلات آگاه شود (درایکوروس و کاسل، 1990، ترجمه واثقی و داداشزاده، 1384). و به عبارت دیگر، آموزش دلگرمسازی موجب سازگاری بیشتربا شرایط سخت شده است زیرا تابآوری یک سازگاری مثبت در پاسخ به شرایط تهدیدآمیز شدید میباشد (والر، [34]2001). و یک توانایی فردی جهت حفظ زندگی، تعادل روانی در شرایط پرخطر است (کانر و دیویدسون، 2003). در نهایت با توجه به آنچه از بررسی ادبیات پژوهش، مطالعات پیشین و نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش به دست آمده، می توان نتیجه گرفت که آموزش دلگرمسازی، دلگرمسازی خود و دلگرمسازی دیگران را در پی دارد و موجب میشود که افراد، دیدی مثبت به خود و دیگران داشته باشند و یک حس تعلق داشتن و جرات ناکامل بودن را در افراد افزایش میدهد و فرد صرفاً زمانی که کامل باشد احساس ارزشمندی نمیکند. در نتیجه دلگرمسازی، بازخورد مثبتی از تلاش یا پیشرفت افراد (به جای تمرکز بر نتیجه) به آنها میدهد، به فرد شناخت ازخود را میدهد، بر توانمندیهای فردی و شناخت آنها تمرکز میکند و فرد را از ارزش خود آگاه میکند. لذا واقف شدن به تواناییهای خود، بهبود ارتباطات میان فردی، تمرینات دلگرمسازی خود، دلگرمسازی دیگران، خودگوییهای مثبت و سایر اهداف و برنامه های این آموزش، موجب افزایش احساس خودکارآمدی و احساس توانایی در مواجهه با مشکلات و ارتقاء تابآوری را در پی دارد.
پیشنهادات کاربردی
پیشنهادات پژوهشی
با توجه به تاثیرات مثبت دلگرمسازی، این آموزش در گروههای آسیب دیده متعدد، از جمله افرادی که دردوره ترک اعتیاد به مواد مخدر هستند، زنان و مردان آسیب دیده از طلاق، نوجوانان و جوانان بیسرپرست و بد سرپرست که در معرض آسیبهای روانی و اجتماعی قرار دارند و به عبارت روشنتر، افرادی که در دورهای از "دلسردی" به سر میبرند اجرا گردد.
[1]. Herbst
[2]. Cheeseman, Ferguson, Cohen
[3]. Meyer, Sullivan
[4]. Coyne
[5]. Jane-Llopis, Anderson
[6]. Angermeyer, Kilian, Wilms, Wittmund
[7]. Ingram, Miranda, Segal
[8]. Encouragement
[9]. Karnz & Karnz
[10]. Kanz
[11]. Wattes
[12]. Social interest
[13]. Cheston
[14]. Dagley, Camphell, Kulic & Dagley
[15]. Schoenaker
[16]. Bandura
[17]. Self-Efficacy
[18]. Schoultz & Schoultz
[19]. Siegle & McCoach
[20]. Vas
[21]. Bahlmann & Dinter
[22]. McCabe
[23]. Resiliency
[24]. Tendency
[25]. Copying
[26]. Bounce back
[27]. Masten
[28]. Libenberg & Ungar
[29]. Garmezy & Masten
[30]. Waller
[31]. Driekurs
[32]. Steensma, Heijer & Stallen
[33]. Ggeneral self efficacy scale - Sherer
[34]. Waller