Document Type : Research/Original/Regular
Authors
1 cultural expert-Qazvin university of medical sciences
2 Associate professor- Islamic Azad University Central Tehran Branch
3 Assistant Professor-kharazmi University
Abstract
Implications of the current Iranian society requires informed, active, and hardworking women who with their presence in various arenas can become eligible petitioners to claim their rights and actively display citizenship with knowledge, rational commitment, civil behavior, participation, and sense of national belonging and identity. Meanwhile, factors such as social capital and lifestyle can influence the nature and type of social demands of women, and recognition of this relationship is significant both in theory and practice. According to this necessity, the present study reviewed the social demands of women within three economic, legal and cultural approaches by conducting surveys among 386 women aged 20-55 in Qazvin city. The findings showed that the level of social capital among the studied women is low and the dominant lifestyle among them is modern. Meanwhile, demands within the economic approach were most prevalent and demands within the legal approach were the least prevalent among women. While social capital is more influential on women's social demands than lifestyle, these two variables have been able to explain 14.5% of the variance of women's social demands.
Keywords
مطالبات اجتماعی زنان و رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی با آنها
(مورد مطالعه: زنان شهر قزوین)*
بیدا میرحسینی[1] حسین آقاجانی[2] کرم حبیبپور گتابی[3]
چکیده
الزامات جامعۀ کنونی ایران، نیازمند زنانی آگاه، فعال و پُرتلاش میباشد که با حضور خود در عرصههای مختلف بتوانند مطالبهگرانی شایسته از حقوق خود باشند و شهروندی همراه با دانایی، تعهد عقلانی، رفتارهای مدنی، مشارکت و احساس تعلق و هویت ملی را کنشگرانه به نمایش گذارند. ضمناینکه در این بین، عواملی مانند سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی میتوانند بر ماهیت و نوع مطالبات اجتماعی زنان تأثیر بگذارند که شناسایی این رابطه اهمیت نظری و کاربردی بسزایی دارد. بنا به این ضرورت، تحقیق حاضر با پیمایش در بین 386 نفر از زنان 20 تا 55 سالۀ شهر قزوین، به بررسی مطالبات اجتماعی آنان براساس سه رویکرد اقتصادی، حقوقی و فرهنگی پرداخته است. یافتهها نشان داد که سطح سرمایۀ اجتماعی در بین زنان مورد مطالعه، پایین بوده و سبک زندگی غالب در بین آنها مدرن است. در ضمن، مطالبات با رویکرد اقتصادی شایعترین و مطالبات با رویکرد حقوقی کمترین شیوع را در بین زنان داشتند. درعینحال که سرمایۀ اجتماعی بیش از سبک زندگی، روی مطالبات اجتماعی زنان مؤثر است، این دو متغیر به اتفاق هم توانستهاند 14.5% از واریانس مطالبات اجتماعی زنان را تبیین کنند.
واژگان کلیدی: مطالبات اجتماعی، مطالبهگری، شهروندی، سبک زندگی، سرمایۀ اجتماعی
مقدمه و بیان مسئله
مطالبه خواستهای است آگاهانه که از یک نیاز برمیخیزد و از سوی افراد جامعه در قبال خود، خانواده و جامعه درخواست میگردد. وقتی این مطالبه شکل اجتماعی به خود میگیرد و از سوی افراد زیادی، گروههای حقیقی، حقوقی و در سطح وسیع، طرح و با یک هویت جمعی آمیخته گردد، میتوان به آن مطالبۀ اجتماعی اطلاق نمود. به تعبیر دیگر، مطالبۀ اجتماعی حق شهروندی است که هر فرد به عنوان عضوی از جامعه انتظار آن را دارد و به عنوان احقاق منزلت اجتماعیاش، آن را خواهان است. به بیان کالینز، «زندگی اجتماعی از افرادی تشکیل میشود که به دنبال ارضای نیازها و خواستههایشان هستند» (سیدمن، 1395: 121). ترنر نیز، انسانها را دارای نیازهای بنیادینی میداند که برای برآوردن آنها به تعامل رودرو میپردازند. مارشال به عنوان یکی از متقدمترین نظریهپرداز شهروندی، بحث منزلت اجتماعی همۀ شهروندان را از طریق حقوق شهروندی مطرح مینماید؛ منزلتی که تمام اعضای جامعه از آن بهرهمندند و همۀ آنها از حمایتهای قانونی، اجتماعی و عرفی برخوردارند. او حقوق شهروندی را از سه بُعد مورد بررسی قرار داده است: «حقوق مدنی و شهروندی مدنی مانند حق برخورداری از آزادی بیان، مالکیت، مذهب، عقیده و...؛ حقوق سیاسی مانند حق برخورداری از رأی، عضویت و مشارکت سیاسی و...؛ حقوق اجتماعی-رفاهی و شهروندی اجتماعی و رفاه مانند حق برخورداری از رفاه و خدمات اجتماعی، اشتغال، آموزش، امنیت، تأمین اجتماعی و مانند آن» (عاملی، 1380: 174).
ظهور گروههای اجتماعی جدید و شکلگیری هویتهای تازه، موجب گشته است که تفسیر و درخواستهای افراد از دنیای اطراف در قالبهای متفاوتی شکل گیرد. دنیای نوپدید که عنوان مدرنیته را بر خود نهاده است؛ «نوعی شیوۀ زیستن و تجربهکردن زندگی به شمار میآید که از تحولات صنعتیشدن، شهرنشینی و تفکیک حوزۀ دینی از غیردینی ناشی شده است. مشخصاتش عبارت است از فروپاشی و اصلاحگری، پراکندگی و تحولات سریع، ناماندگاری و ناامنی و همراه است با ادراکهای تازهای از زمان و مکان، سرعت، تحرک، ارتباطات، سفر، دینامیسم، آشوب و دگرگونی فرهنگی» (چایلدز، 1382: 25). گروههای اجتماعی نوپدید در جامعۀ مدرن که یکی از عمدهترین دلیل شکلگیری آنها پدیدۀ شهرنشینی میباشد، به اعتبار خودها و هویتهای تازهای که دریافت مینمایند، میتوانند در سنخهای متفاوتی تقسیمبندی گردند؛ آنان دربارۀ جهان اجتماعی به نحو دیگری میاندیشند، با معیارها و خطمشیهای متفاوتی آن را ارزیابی مینمایند، خواستها و آرزوهای دیگری دارند و در مجموع نوع مطالبات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسیشان متنوعتر و گستردهتر میباشد. «سبک زندگی تجسمیافته ترجیحات فرد است و ماهیت طبقاتی دارد که گروههای مختلف اجتماعی برای تثبیت هویت، ارزش و موقعیت اجتماعی خود انتخاب میکنند» (فاضلی، 1382: 25). گیدنز بهخوبی سبک زندگی را با مفهوم بازاندیشی مورد توجه قرار داده است. در دنیای مدرن، یافتههای حاصل از نظامهای انتزاعی مرتباً مورد سازماندهی مجدد قرار میگیرد و فرد بطور مدوام شاهد پویایی و تحرک بیسابقه میباشد و یکی از پیامدهای همین بازاندیشی، شکلگرفتن طیف وسیعی از سبک زندگی است. در واقع، گیدنز اشاره به شانسها و فرصتها اشاره مینماید که: «حاصل انتخاب سبک زندگی توسط هر فرد چه بصورت اختیاری و چه بصورت اجباری آن است که فرد به یکی از اقشار و گروههای اجتماعی یعنی جمع کسانی که دارای سبکهای زندگی مشابه او هستند، تعلق مییابد. بنابراین، انتخاب سبکهای زندگی مقدمهای بر گروهبندیهای اجتماعی متفاوت است» (حمیدی و فرجی، 1387: 68). سرمایۀ اجتماعی نیز عامل مهم و تأثیرگذاری بر میزان دسترسی به مطالبات اجتماعی میتواند باشد، به این دلیل که سرمایۀ اجتماعی منبعی بسیار ارزشمند جهت کنش اجتماعی بوده و در تسهیل ارتباطات اجتماعی نقشی اساسی ایفا مینماید و آن را میتوان نوعی کالای عمومی به شمار آورد (Colman, 1988: 104)، چراکه به گروه و نهاد خاصی از جامعه تعلق ندارد و درعینحال نهادهای مختلف اجتماعی مانند دولت، شرکتها، گروههای غیردولتی و شهروندان از منافع آن بهرهمند میشوند و هر کس به میزانی از آن برخوردار میباشد. «سرمایۀ اجتماعی هستی واحدی نیست، بلکه از هستیهای متعدد تشکیل شده که دو ویژگی مشترک دارند: اولاً جنبهای از ساختار اجتماعی را تشکیل میدهند و ثانیاً کنشهای معینی را برای افراد در درون ساختار اجتماعی تسهیل میکنند» (کلمن[4]، 1990: 302). از دید بوردیو، «سرمایۀ اجتماعی حاصل جمع منابع بالقوه و بالفعلی است که نتیجۀ مالکیت شبکۀ بادوامی از روابط نهادیشده بین افراد و به عبارت سادهتر عضویت در یک گروه میباشد» (فیلد[5]، 2003: 15). پاکسون[6] (2002:256) نیز سرمایۀ اجتماعی را شامل دو بُعد میداند: «روابط عینی میان افراد و پیوندهای ذهنی بین همان افراد از سوی دیگر».
کمتوجهی به خواستههای زنان به دلایل گوناگون و نیز نگاهی به آمارهای مختلف در زمینۀ رفاه اجتماعی، میزان حضور در لایههای مختلف مدیریتی، تسهیلات، ابزار و کانالهای حضور در عرصه اجتماع و... همه و همه بیانگر لزوم پرداختن به موضوع زنان و بویژه پرداختن به این مطالبات و شناخت انواع و طبقهبندی آنها، بررسی انواع سبک زندگی که نمایانگر اولویتها میباشد و درعینحال تلاش در جهت بررسی انواع شبکههای ارتباطی، میزان اعتماد و مشارکت اجتماعی که در کل در سرمایۀ اجتماعی جمع میگردد، از اهمیت بسیاری برخوردار است تا این امکان را فراهم آورد که برنامهریزیها و سیاستهای کلان کشوری در حیطۀ زنان، براساس دادههای واقعی و فعالیتهای پژوهشی صورت پذیرد. به هر میزان که اطلاعات در این زمینه افزایش یابد، ترسیم و تحلیل مناسبات بین افراد در جامعه و خانوادهها، از دقت نظر بیشتری برخوردار میباشد و به تحلیلگران اجتماعی فرصت بررسیهای دقیق و علمیتر را میدهد. بنابر تمامی مطالبی که بیان گردید، این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سؤالات بود که: 1) دسترسی زنان مورد مطالعه به مطالبات اجتماعی با سه رویکرد اقتصادی، حقوقی و فرهنگی به چه میزانی میباشد و سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی زنان چه ارتباطی با این مطالبات دارند؟
پیشینۀ تجربی
اگرچه در منابع داخلی و خارجی مطالعهای که بطور خاص به موضوع تحقیق حاضر پرداخته باشد، یافت نشد و از این حیث مطالعۀ حاضر جزو اولین مطالعاتی است که به بررسی مطالبات اجتماعی زنان بویژه از منظر رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی با آنها پرداخته است، اما پژوهشهایی وجود دارند که به بررسی یکی از سه مفاهیم اصلی این تحقیق (مطالبات اجتماعی، سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی زنان) پرداختهاند و مورد استفادۀ نظری و روشی این تحقیق قرار گرفتهاند. برای مثال، علیزاده و دلگشا (1395) به «بررسی مطالبات اجتماعی زنان در جراید عصر مشروطه» با تأکید بر روزنامه ایران نو در سال 1288 شمسی پرداختند و ایجاد مدارس برای دختران و تلاش برای فراهم کردن زمینههای سوادآموزی دختران، از اصلیترین یافتهها و نتیجهگیریهای آنان بوده است. متقی و روشنایی (1390) در پژوهش «نقش دولت در توسعه و تحدید گفتمانهای مطالبات مدنی معاصر زنان ایران» بیان نمودند که مطالبات مدنی زنان موضوع پیچیده و تاریخی است که از سالهای انقلاب مشروطه به این سو مرتباً مطرح شده و زنان متعددی از قشرهای مختلف در راستای تحقق آن تلاش کردهاند. این جریان عمدتاً به عنوان تابعی از گفتمانهای مسلّط و حاکم به حیات خود ادامه داده و گاه البته بصورت گفتمانی پیرامونی تحت فشارهای مختلف قرار گرفته است. در این دوره بیش از صد ساله حکومتها تلاش کردهاند مطالبات جنبش زنان را به خواستههای حکومتی تقلیل داده و یا همسو با حکومت نمایند. اسکندری (1392) به «مطالعه تطبیقی سرمایۀ اجتماعی و هویت اجتماعی در بین محلات شهر ارسنجان» پرداخت و دریافت که میزان سرمایۀ اجتماعی در جامعۀ مورد مطالعه از حد متوسط پایینتر است و همبستگی ضعیفی میان سرمایۀ اجتماعی و هویت اجتماعی وجود دارد.
نصری (1394) با «مطالعه و بررسی تأثیر ابعاد سرمایۀ اجتماعی بر روی امنیت در مناطق مرزی استان کردستان» دریافت که هرچه میزان سرمایۀ اجتماعی در جامعه بیشتر باشد، به همان میزان احساس امنیت اجتماعی بیشتر خواهد بود و شاخص اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، مشارکت اجتماعی، روابط اجتماعی و آگاهی اجتماعی بیشترین تأثیر را بر احساس امنیت اجتماعی دارند. رضایی و همکاران (1394) در پژوهش «سبک زندگی و مدیریت بدن جوانان 15 تا 29 ساله شهر مرند» دریافتند که مدیریت بدن در بین جوانان از اهمیت بسیاری برخوردار است و بین سبک زندگی (سبک فراغت، مصرف فرهنگی و سبک تغذیه) با مدیریت بدن جوانان رابطۀ مثبتی وجود دارد. این رابطه بین سبک زندگی مذهبی و مدیریت بدن معکوس است. مدیریت بدن جوانان برحسب پایگاه اقتصادی-اجتماعی آنان متفاوت است و این تفاوت برحسب سن معنادار نیست. در مجموع، متغیرهای سبک فراغت، مصرف فرهنگی و سبک تغذیه توانستهاند 41.3% از تغییرات مدیریت بدن جوانان را تبیین کنند.
رُز[7] (2000) با پیمایشی در کشور روسیه تحت عنوان «به چه میزان سرمایۀ اجتماعی به سلامت فردی میافزاید» دریافت که مشارکت افراد در شبکههای رسمی و غیررسمی و برخورداری از حمایت اجتماعی و اعتماد با سلامت عاطفی و روانی آنها رابطه دارد. کریستنسون[8] و همکارانش (1998) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی فاکتورهای ریسک در ابتلا به بیمارهای عروقی قلب در میان گروههای اجتماعی اقتصادی مختلف لیتوانی و سوئد» که در میان نمونههای تصادفی متشکل از 150 مرد 50 ساله از دو شهر در دو کشور سوئد و لیتوانی، انجام دادند، دریافتند که عوامل خطرزای متعارف همچون سیگارکشیدن، کلسترول خون و فشار خون نتوانستند تفاوت میزان خطر در دو کشور را توجیه نمایند، اما عوامل روانی اجتماعی دقیقاً از الگوی پیشبینیشده پیروی میکردند. مردان ساکن شهر ویلنیوس، انزوای اجتماعی بیشتر، خستگی بیشتر و افسردگی بیشتری را نسبت به مردان ساکن شهر لینکوپینگ در لیتوانی نشان دادند و گروههای کمدرآمد هر دو شهر در مقایسه با گروههای پُردرآمد، سطح انزوای بالا، خستگی و مشکلات بیشتری در سازگاری نشان دادند. مککنزی و هارفام[9] (2006) در کتاب «سرمایۀ اجتماعی و سلامت روان» (سال 2006)، علاوه بر محاسبۀ نحوۀ سنجش سرمایۀ اجتماعی در زمینۀ سلامت روان و ارائۀ مدلها و چارچوبهای مختلف در مورد نحوۀ اندازهگیری سرمایۀ اجتماعی، پژوهشهای بین المللی در این خصوص را مورد بررسی قرار دادهاند که در واقع همۀ آنها اشاره به ارتباط این دو متغیر با هم داشتهاند.
چارچوب نظری
در این پژوهش، بجای رفتن بدنبال تحلیلهای تکخطی، تلاش گردیده از شبکهای از عوامل بهره گرفته شود و به بیان بوردیو[10]، «باید تفکر خطی را که فقط ساختارهای رتبهای سادۀ علّیت مستقیم را میشناسد، کنار بگذاریم و همت و جسارت بازسازی شبکههای روابط درهمبافتهای را داشته باشیم که در هر یک از عوامل حضور دارند» (بوردیو، 1395: 159) و باز هم به قول نامبرده اگرچه شاید برخی روابط مشخص باشند، اما باید برداشتهای عقل سلیمی را در بوتۀ تحلیل دقیق آزمایش کنیم و ارتباط شبکههای عوامل را بررسی نماییم. پژوهش حاضر از متغیر وابستۀ مطالبات اجتماعی و دو متغیر مستقل سبک زندگی و سرمایۀ اجتماعی تشکیل شده است که درخصوص هر کدام و تعیین زیرمجموعۀ آنها، از نظریههای مختلفی بهره گرفته شده است. بطوریکه در رابطه با مطالبات اجتماعی زنان، گفتنی است که به هرگونه درخواستی که از سوی زنان جامعه مورد نظر به عنوان حقی که آنان از دولت و جامعه به عنوان یک شهروند ورای طبقه، قومیت و زبان آن را از ضروریات زندگی و به عنوان نیاز خود مطرح نمودهاند و به عنوان دغدغههای اصلی که زمینههای مشکلاتی برای آنان و یا دیگر زنان آن جامعه ایجاد شده است، به عنوان مطالبۀ اجتماعی نگریسته شده است. مطالبات اجتماعی نیز با تأسی به دیدگاه نظری مارشال و نیز ترنر مفهومسازی شده است. مارشال شهروندی را مجموعهای از حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی دانسته و معتقد است شهروندی نوعی منزلت اجتماعی است که جامعه آن را به تمامی اعضا اعطا نموده و به موجب آن تمامی افراد از جایگاه، حقوق و وظایف برابر که توسط قانون حمایت و تثبیت شده برخوردارند. به عقیدۀ او، «حق شهروندی نوعی پایگاه است که دستیافتن به آن به فرد و یا گروه امکان برخورداری از حقوق اجتماعی و قدرت را میدهد» (ملک، 1388: 108). ترنر در زمینۀ نیازها، که ریشه و اساس مطالبات میباشند، عنوان میکند که انسانها دارای نیازهای بنیادینی هستند که برای برآوردن آنها به تعامل روردرو میپردازند. این نیازها شامل نیاز به تأیید، نیاز به پاداشهای مفید مبادلهای، نیاز به عضویت، نیاز به اعتماد و نیاز به واقعبودگی میباشند. بنابراین، جهت کسب عاطفۀ مثبت و دوری از اضطراب، به دنبال رفع نیازهای خود میباشند و وارد جریان تعامل میگردند. در واقع، انتظارات افراد بخشی از تعریف افراد از موقعیتهاست. انتظارات از منابع مختلفی همچون هنجارها، ارزشها، اقتدار یا پایگاه نسبی افراد، تراکم وابستگیهای شبکهای در بین افراد و... نشات میگیرند. فرضیۀ اصلی این پژوهش نیز با استفاده از نظر ترنر، کالینزو بوردیو تنظیم گردیده است. کالینز در نظریۀ تضاد خود بیان میدارد که «زندگی اجتماعی از افرادی تشکیل میشود که به دنبال ارضای نیازها و خواستههایشان هستند، آنان هرگونه منابع مادی و فرهنگی را که دردسترس دارند، برای تأمین اهدافشان بکار میگیرند. علاوه بر این، افراد منافع شخصیشان را در رویاروییهای اجتماعی دنبال میکنند که در آنها منابع به شکلی نابرابر توزیع شدهاند» (سیدمن، 1395: 121). بوردیو نیز در این خصوص بیان میدارد که شکلگیری تعاملات اجتماعی در درون فضای اجتماعی به شکلگیری انواع پیوندها و در نتیجه فرصتهای شکلگیری انواع سرمایه منجر میگردد. میزان و نوع سرمایه در افراد متفاوت میباشد و بنابر این به مقدار نوع و میزان آنها در افراد مختلف، کنشگران اجتماعی در پایگاههای مختلف اجتماعی قرار گرفته و در نتیجه سبکهای مختلف زندگی نیز در دامنهای از انتخابها عیان میگردد و این خود بازتولیدکنندۀ قشربندی اجتماعی و نابرابریهای اجتماعی از طریق آموزههای فرهنگ مسلّط میباشد.
اما در رابطه با دو متغیر مستقل تحقیق (سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی) و ارتباط آنها با مطالبات اجتماعی زنان، ابتدا بایستی گفت که در رابطه با مفهوم سرمایۀ اجتماعی، به نظریههای پاتنام و بوردیو توسل شده است. از دید پاتنام، سرمایۀ اجتماعی، «آن دسته از ویژگیهای زندگی اجتماعی، شبکهها، هنجارها و اعتماد است که مشارکتکنندگان را قادر میسازد تا به شیوهای مؤثرتر اهداف مشترک خود را تعقیب نمایند» (پاتنام[11]، 1992: 60). او اعتماد را یکی از مؤلفههای اصلی تقویت همکاری بین انسانها متصور میشود که کمک میکند رفتارها قابلیت پیشبینی بیشتری داشته باشند و روابط شفافتر گردند، اگرچه او بیان میکند که: «در جوامع بزرگتر اعتماد جنبۀ غیرشخصی داشته و به عبارت دیگر از شکل مستقیم به شکل غیرمستقیم تغییر یافته و اعتماد به نهادهای مدنی برای تسهیل روابط به عنوان یک ضرورت محسوب میشود» (پاتنام، 2000: 292). به قول پاتنام، «منظور من از سرمایۀ اجتماعی آن دسته از ویژگیهای زندگی اجتماعی، شبکهها، هنجارها و اعتماد است که مشرکت کنندگان را قادر میسازد تا به شیوهای موثرتر اهداف مشترک خود را تعقیب نمایند» (پاتنام، 1996: 56). در واقع، پاتنام سه عنصر شبکهها، هنجارها و اعتماد را به عنوان عناصر اساسی سرمایۀ اجتماعی عنوان میکند. از نظر بوردیو، سرمایۀ اجتماعی سازوکاری است که از طریق روابط اجتماعی و پیوستگی اجتماعی امکان دسترسی به منابع را موجب میشود. «سرمایهای از روابط اجتماعی که در صورت نیاز، حمایتهای سودمندی فراهم میکند. یعنی سرمایه شرافت و حرمت که غالباً اگر فرد بخواهد در موقعیتهای مهم اجتماعی مراجعین را جذب کند، کاملاً ضروری بوده و ممکن است بصورت نوعی پول رایج ارائه شود ازجمله در یک حرفۀ سیاسی» (بوردیو[12]، 1977: 503).
از نظر بوردیو، سرمایۀ اجتماعی به عنوان «شبکهای از روابط، ودیعهای طبیعی یا اجتماعی نیست بلکه در طول زمان برای کسب آن باید تلاش کرد. به تعبیر او، سرمایۀ اجتماعی محصول نوعی سرمایهگذاری فردی یا جمعی، آگاهانه یا ناآگاهانه است که به دنبال تثبیت یا بازتولید آنگونه روابط اجتماعی است که مستقیماَ در کوتاهمدت یا بلندمدت قابلاستفاده هستند» (شارعپور، 1384: 11). در واقع، از طریق شبکه اتصالاتی که از طریق سرمایۀ اجتماعی فراهم میگردد و نیز چگالی و دوام این شبکهها، روابط اجتماعی بازتولید میگردند و فرصتهایی را برای افراد فراهم مینماید که حتی ممکن است موجب به کسب اعتماد یک گروه دیگر گردد و در کسب موقعیتها و جایگاههای مهم اجتماعی مثمرثمر باشد. در این تحقیق، با استفاده از دیدگاه هر دو نظریهپرداز، اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی به عنوان مولفههای سرمایۀ اجتماعی مورد استفاده قرار گرفتهاند.
در رابطه با ارتباط سبک زندگی با مطالبات اجتماعی زنان نیز، از دیدگاه بوردیو و گیدنز بهره گرفته شده است. بوردیو سبک زندگی را «فعالیتی نظاممند میداند که از ذوق و سلیقۀ فرد ناشی میشود و بیشتر جنبۀ عینی و خارجی دارد و درعینحال بصورت نمادین به فرد هویت میبخشند و میان اقشار مختلف اجتماعی تمایز ایجاد میکند» (نیازی و نصرآبادی، 1386: 45) و در واقع با توجه به نظر بوردیو میتوان بیان نمود که سبک زندگی شامل اَعمال طبقهبندیشده و کاملاً قابلتمایزی میباشد که میتوان به نوع پوشش، شیوههای معاشرت، نحوۀ گذران اوقات فراغت، دینداری و دیگر مواردی که به نحوی متمایزکنندۀ افراد در فضای اجتماعی میباشند و نشاندهندۀ ترجیحات آنانند، اطلاق نمود. به نظر او، سبک زندگی همان فضایی است که کنشگران در ذیل آن میآموزند چگونه زندگی کنند و چه چیز را در لیست انتخابها و ترجیحات خود قرار دهند. او در بررسی سبک زندگی به مفهوم تمایز میپردازد و آن را به معنی مجموعهای متفاوت از رفتارها و سبکهای زندگی افراد جامعه اطلاق مینماید که بدلیل موقعیتهای متفاوت در برخورداری از انواع سرمایه و قرارگرفتن در میدانهای اجتماعی بروز میکند. «سبک زندگی مستلزم مجموعهای از عادتها و جهتگیریها و بنابراین برخوردار از نوعی وحدت است که علاوه بر اهمیت خاص خود، از نظر تداوم امنیت وجودی- پیوند بین گزینشهای فرعی موجود در یک الگوی کموبیش منظم را تأمین میکند» (گیدنز، 1382: 121) و با استفاده از نظر هر دو نظریهپرداز مقولههای مدیریت بدن، دینداری، ترجیحات اوقات فراغت و مصرف، باورهای سنتی و باورهای فرهنگی مبتنی بر جنسیت در این پژوهش مورد توجه قرار گرفتهاند.
خلاصه اینکه، با استفاده از نظریههای موردالاشاره و تلفیق آنها، 5 گزارۀ زیر درخصوص مطالبات اجتماعی زنان و ارتباط سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی با آنها قابل احصاست:
1- انسانها دارای مطالبات اجتماعی خاص خود میباشند.
2- افراد در تعاملات رودرو جهت رفع مطالبات اجتماعی وارد فضای اجتماعی میگردند.
3- در فضای اجتماعی، با توجه به شکلگیری انواع پیوندها و انواع سرمایهها (سرمایۀ اجتماعی در این پژوهش)، افراد در پایگاههای مختلف قرار میگیرند و در نتیجه سبکهای مختلف زندگی عیان میگردد.
4- شکلگیری نوع و میزان سرمایۀ اجتماعی و نوع سبک زندگی، بازتولیدکنندۀ نابرابریهای اجتماعی و میزان بهرهمندی از مطالبات اجتماعی است.
5- میزان بهرهمندی از مطالبات اجتماعی، به نوع پیوندها و تعاملات (سرمایۀ اجتماعی) و سبک زندگی ارتباط دارد.
روششناسی
ماهیت و روش تحقیق
روش تحقیق در این پژوهش مبتنی بر روش پیمایش، به لحاظ زمانی از نوع مقطعی و به لحاظ معیار ژرفایی از نوع پهنانگر بود. واحد تحلیل فرد و سطح تحلیل نیز خُرد بود. ابزار مورد استفاده، پرسشنامۀ محققساخته بود که از سه قسمت تشکیل شده و شامل گویههای مربوط به میزان دسترسی به مطالبات اجتماعی زنان با سه رویکرد فرهنگی، اجتماعی و حقوقی، و سؤالات مرتبط با سرمایۀ اجتماعی و نیز سؤالات سبک زندگی بوده است.
جامعۀ آماری، حجم نمونه و شیوۀ نمونهگیری
جامعۀ آماری این پژوهش شامل کلیۀ زنان 20 تا 55 ساله ساکن شهر قزوین از استان قزوین بودند که تعداد کل آنها براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 برابر با 113247 نفر بوده است. جهت محاسبه حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد که حجم آن برابر با 382 نفر برآورد گردید که به منظور دقت در یافتهها و در نتیجه امکان تحلیل با خطای کمتر و در بین جمعیتهای فرعی، این حجم به 400 نفر افزایش یافت که در نهایت پس از حذف موارد مخدوش، 386 پرسشنامه مورد تحلیل قرار گرفتند.
درخصوص نحوۀ انتخاب زنان حجم نمونه نیز، با توجه به اینکه در این پژوهش نیاز به جمعآوری نظرات اقشار مختلف زنان بود، از مناطق بالای شهر، متوسط و پایین، مناطقی که کاملاً ویژگیهای شاخص را داشته باشند انتخاب گردید و سپس از هر منطقه یک حوزه و از هر حوزه 4 بلوک انتخاب گردیدند. انتخاب کلیۀ موارد براساس داشتن بیشترین ویژگیهای مورد نظر بوده است و نحوۀ انتخاب نمونهها به این صورت بوده است که پس از انتخاب بلوک مورد نظر، از ابتدای بلوک شروع کرده و تمامی منازلی که دارای زنان 20 تا 55 ساله بوده است به عنوان پاسخگو انتخاب شدند و این فرایند تا زمانی که تعداد مورد نیاز آن بلوک تأمین شود، ادامه داشته است. برای مثال، در منطقۀ 4، که از مناطق پایین شهر میباشد، حوزۀ 065 به دلیل داشتن بیشترین ویژگی منطقه انتخاب گردید و سپس 4 بلوک بصورت تصادفی انتخاب و با توجه به نسبت محاسبهشده در 4 بلوک، 55 نفر از زنان 20 تا 55 ساله بصورت تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند و با آنها پیمایش به عمل آمد.
سنجهها
مطالبات اجتماعی: در این پژوهش، با بهرهبرداری از مفهوم حقوق شهروندی جامعهشناس انگلیسی تی. اچ. مارشال استفاده شده است. مارشال سه حق را برای کلیۀ شهروندان به عنوان عضویت در جامعه مطرح مینماید: «حقوق مدنی در جهت تحقق آزادیهای فردی ضروری که عبارت است از عناصری چون آزادی بیان، حق مالکیت و حق برخورداری از عدالت؛ حقوق سیاسی شامل حق مشارکت در اعمال قدرت سیاسی، بویژه حق برخورداری از انتخابات آزاد و رأی مخفی؛ و نهایتاً حقوق اجتماعی به عنوان حق برخورداری از حداقل رفاه اقتصادی و امنیت، حق سهیمشدن کامل در میراث اجتماعی و همچنین حق زیستن به مانند یک موجود متمدن» (مارشال[13]، 1950: 9). از حیث عملیاتی نیز، براساس این سه حق به مفهوم مطالبۀ اجتماعی و سپس میزان دسترسی به آن با دستهبندی در سه رویکرد فرهنگی، اقتصادی و حقوقی پرداخته شده است. در واقع، در این تحقیق، مطالبۀ اجتماعی همان حق شهروندی است که هر فرد به عنوان عضوی از جامعه انتظار و به عنوان احقاق منزلت اجتماعیاش آن را خواهان است و در این پژوهش میزان دسترسی به آن مورد سنجش قرار گرفته است؛ یعنی میزان برخورداری و امکان بهرهمندی از آنها.
1- منظور از رویکرد فرهنگی، مواردی میباشند که زنان به عنوان یک شهروند در فضای عمومی از جنبۀ فرهنگی نیازمند به برخورداری عادلانه از این مصادیق میباشند. این فضای عمومی میتواند رسانهها و یا مکانهای عمومی و یا پایگاههای اجتماعی مهم رسمی و غیررسمی و یا موقعیتهای آموزشی و یا حتی کلیشههای فرهنگی مسلطی که نیاز به اصلاح و بازنگری دارند، را شامل گردند. همچون نگاه به زنان در فعالیت در اجتماع، نگاه به زنان در متون آموزشی، تصویر ارائهشده از زن در رسانههای رسمی و غیررسمی و برخورداری از حضور در فضاهای عمومی، آموزشهای تخصصی ویژه زنان و....
2- منظور از مطالبات اجتماعی زنان با رویکرد اقتصادی مواردی میباشند که به هر نحو با معیشت و جنبههای رفاهی زنان در ارتباط میباشند و به عنوان حقوق اولیه هر شهروند باید مورد توجه قرار گیرند و از مصادیق عینی آن میتوان به برخورداری از مسکن، تغذیه، پوشاک و... مناسب و در حد عرف و معمول جامعه و در شأن یک انسان، برخورداری از تسهیلات گذران اوقات فراغت، پوششهای مناسب بیمهای، دستمزد برابر با مردان در مقابل کار مساوی، افزایش زمینههای واقعی اشتغال دختران و زنان نیازمند شغل، ایجاد سازوکارهای حمایتی اقتصادی و رفاهی جهت مادرانی که حضانت فرزندان را دارند، افزایش و یا ایجاد زمینههای حمایتی از دختران و زنان آسیبپذیر.
3- منظور از مطالبات اجتماعی زنان با رویکرد حقوقی مواردی میباشد که در قوانین مدون رسمی و یا نهادهای سیاسی و حکومتی رایج و مسلّط میباشد و از مصادیق عینی آن میتوان به موارد ذیل اشاره نمود: سهیمبودن در دارایی خانواده بصورت قانونی و ثبتشده، دسترسی به اخبار و اطلاعات بدون طبقهبندی و بدور از هرگونه سانسور، استفاده از پوشش دلخواه (پوششهایی که غیرشرعی نیستند) و....
سرمایۀ اجتماعی: شامل آن دسته از ویژگیهای زندگی اجتماعی، شبکهها، هنجارها و اعتماد است که مشارکتکنندگان را قادر میسازد تا به شیوهای موثرتر اهداف مشترک خود را تعقیب نمایند (پاتنام، 1996: 56) و به نظر بوردیو نیز سرمایۀ اجتماعی سازوکاری است که از طریق روابط اجتماعی و پیوستگی اجتماعی امکان دسترسی به منابع را موجب میشود. در این پژوهش، دیدگاه پاتنام و بوردیو جهت مفهومسازی و عملیاتیسازی سرمایۀ اجتماعی در نظر گرفته شده است و جهت سنجش آن از سه مؤلفۀ اعتماد اجتماعی (اعتماد بینفردی شامل اعتماد به اعضای خانواده، دوستان، آشنایان، همسایهها، همکاران؛ اعتماد عمومی شامل اعتماد مردم به همدیگر و اعتماد نهادی شامل اعتماد مردم به دولت و نهادهای دولتی) و انسجام اجتماعی و نیز مشارکت اجتماعی (رسمی و غیررسمی) استفاده گردیده است.
سبک زندگی: بوردیو «سبک زندگی را فعالیتی نظاممند میداند که از ذوق و سلیقه فرد ناشی میشوند و بیشتر جنبه عینی و خارجی دارند و درعینحال بصورت نمادین به فرد هویت میبخشند و میان اقشار مختلف اجتماعی تمایز ایجاد میکنند» (نیازی و نصرآبادی، 1386: 45). گیدنز نیز به نوعی وحدت رویه و هماهنگی در فعالیتها و رفتار میپردازد که منتهی به امکان ایجاد تمایز بین افراد میگردد. «سبک زندگی مستلزم مجموعهای از عادتها و جهتگیریها و بنابر این برخوردار از نوعی وحدت است که علاوه بر اهمیت خاص خود از نظر تداوم امنیت وجودی، پیوند بین گزینشهای فرعی موجود در یک الگوی کم و بیش منظم را تأمین میکند» (گیدنز، 1382: 121). نکتۀ شایان ذکر اینکه در این تحقیق سعی گردید از شاخصهایی جهت سنجش سبک زندگی استفاده شود که ارتباط کمتری با توان مالی زنان دارند و بتواند ترجیحات آنان را بهتر نمایش دهد و بنابراین ترجیحات اوقات فراغت، مدیریت بدن، دینداری (بُعد اعتقادی و مناسکی)، باورهای سنتی، باورهای فرهنگی مبتنی بر جنسیت به عنوان مؤلفههای آن در نظر گرفته شده است.
اعتبار و پایایی ابزار اندازهگیری
در این تحقیق، به منظور برآورد اعتبار پرسشنامۀ اولیه که حاصل استفاده از دیدگاههای نظری و کارهای پژوهشی دیگر محققان بوده است، از روش اعتبار محتوا (از نوع اعتبار صوری) و استفاده از نظر 9 نفر از اساتید و کارشناسان مرتبط با موضوع استفاده شد. برای برآورد پایایی پرسشنامه، پرسشنامۀ اولیه در بین حدود 15 نفر از زنان تکمیل شد تا نواقص احتمالی پرسشنامه که میتوانست از نامفهومبودن سؤالات، ترتیب نامناسب سؤالات و طولانیبودن پرسشنامه و... باشد، مرتفع گردد. پس از جمعآوری پرسشنامهها، بانک اطلاعاتی تشکیل و پایایی مقیاسها از طریق محاسبۀ آلفای کرونباخ اندازهگیری و برآورد شد. نتیجۀ ضریب آلفا برای مقیاسهای مختلف بالاتر از 0.70 بود که نشان از همبستگی درونی مطلوب بین متغیرها برای سنجش مفاهیم، و در نتیجه قابلیت اعتماد و پایایی بالای مقیاسها دارد.
یافتهها
بافت نمونۀ آماری
از نظر جمعیتی، 33.2% از نمونۀ تحقیق در گروه سنی 30-40 سال و 26.9% در گروه سنی 30 سال قرار داشتند (38.04=M، 10.46=SD). 61.7% آنها متأهل و 71.8% از قومیت فارس بودند. 42% آنها در منطقۀ متوسط شهری از حیث اقتصادی و اجتماعی سکونت داشتند. 34.5% آنها دارای تحصیلات کارشناسی ارشد و 33.4% فوق دیپلم و کارشناسی بودند. همچنین، 38.3% آنها کارمند و دارای مشاغل فرهنگی و 32.9% خانهدار بودند.
وضعیت مطالبات اجتماعی زنان
نتایج مرتبط با مطالبات اجتماعی زنان براساس سه رویکرد فرهنگی، اقتصادی و حقوقی دلالت بر یافتههای زیر داشت (جدول 1):
- در مورد مطالبات اجتماعی با رویکرد فرهنگی، که شامل حذف و یا اصلاح نقشهای کلیشهای در فیلمها و سریالهای تلویزیونی، پذیرش توانمندیهای زنان در عرصههای مختلف، افزایش میزان اطلاعات دختران و زنان درخصوص مسائل مرتبط با حفظ کیان خانواده، برخورداری عادلانه در حضور و پیشرفت در عرصههای فرهنگی بود، نتایج نشان داد که 16.3% از زنان فاقد دسترسی به مطالبات فرهنگی بودند. همچنین، 35% آنها دسترسی کم، 32.4% دسترسی متوسط و 16.3% دسترسی بالایی به مطالبات فرهنگی داشتند.
- پیرامون مطالبات اجتماعی با رویکرد اقتصادی که شامل مصادیقی مانند برخورداری از توان مالی و امکانات مناسب جهت انجام امور درمانی و بهداشتی، دریافت پاداشها و پاسخهای متعادل با کار، برخورداری از امکان اشتغال متناسب با نیاز، برخورداری از مسکن مناسب و ایمن بود، نتایج حاکی از این بود که 18.9% از زنان اصلاً به این مطالبات اقتصادی دسترسی ندارند. میزان دسترسی 31.1% آنها به مطالبات اقتصادی کم، دسترسی 24.4% متوسط و دسترسی 25.6% زیاد است.
- در ارتباط با مطالبات اجتماعی با رویکرد حقوقی که مواردی مانند دسترسی به اخبار و اطلاعات بدون هرگونه سانسور بویژه در موضوعات مرتبط با زنان، استفاده از پوشش دلخواه با رعایت حدود شرعی در اماکن رسمی، سهیمبودن بصورت قانونی در دارایی خانواده و همسر بصورت قانونی و بازنشر موضوعات حقوقی مرتبط با زنان جهت ارتقای آگاهی آنان ازجمله مصادیق آن بودند، نتایج نشان داد که 24.1% از زنان مورد مطالعه فاقد دسترسی به مطالبات حقوقیاند. 39.6% به میزان کم، 25.9% به میزان متوسط و 10.4% به میزان بالایی به مطالبات حقوقی دسترسی دارند.
جدول 1- وضعیت مطالبات اجتماعی زنان در سه رویکرد فرهنگی، اقتصادی و حقوقی
شرح |
میزان برخورداری از مطالبات اجتماعی با رویکرد فرهنگی |
میزان برخورداری از مطالبات اجتماعی با رویکرد اقتصادی |
میزان برخورداری از مطالبات اجتماعی با رویکرد حقوقی |
|||
f |
% |
f |
% |
f |
% |
|
اصلاً |
63 |
16.3 |
73 |
18.9 |
93 |
24.1 |
کم |
135 |
35 |
120 |
31.1 |
153 |
39.6 |
متوسط |
125 |
32.4 |
94 |
24.4 |
100 |
25.9 |
زیاد |
63 |
16.3 |
99 |
25.6 |
40 |
10.4 |
جمع |
386 |
100 |
386 |
100 |
386 |
100 |
وضعیت سبک زندگی و سرمایۀ اجتماعی در بین زنان
متغیرهای مستقل این پژوهش سبک زندگی و سرمایۀ اجتماعی بودند که نتایج مربوط به سنجش وضعیت هر یک در بین زنان مورد مطالعه بدین شرح بود:
- درخصوص سبک زندگی که جهت سنجش آن از 5 مؤلفه شامل مدیریت بدن، دینداری، باورهای سنتی، باورهای فرهنگی مبتنی بر جنسیت و فعالیتهای فراغتی استفاده شد، نتایج نشان داد که سبک زندگی زنان در سه طبقۀ سبک زندگی سنتی (38.1%)، سبک زندگی مدرن (42.5%) و سبک زندگی بینابین و التقاطی (19.4%) قابل تقسیم است. نکتۀ قابلتأمل درخصوص سبک زندگی زنان مورد مطالعه این است که در میان معرفهای این سبک زندگی، برخلاف بسیاری از تحقیقات دیگر که استفاده از وسایل آرایشی، انجام و اهمیت عملهای زیبایی و... میزان بالایی را به خود اختصاص داده بودند، در جامعۀ مورد مطالعه در این تحقیق، بهداشت، تندرستی و سلامت جسم بیشترین اهمیت را داشته و استفاده از لنزهای زیبایی، استفاده زیاد از وسایل آرایشی، تزریق انواع بوتاکسها و ژلها و نیز جراحیهای زیبایی کمترین میزان را نشان داده است.
- متغیر مستقل دیگر سرمایۀ اجتماعی بود که در این تحقیق جهت سنجش آن از سه مؤلفۀ مشارکت اجتماعی، انسجام اجتماعی و اعتماد اجتماعی بهره گرفته شد که هر کدام نیز مشتمل بر معرفهایی خاص بودند. سرمایۀ اجتماعی زنان مورد مطالعه در سه سطح پایین، متوسط و بالا طبقهبندی شد که 43% دارای سرمایۀ اجتماعی کم، 29.8% سرمایۀ متوسط و 27.2% سرمایۀ بالا بودند. نکاتی که درخصوص دادههای بهدستآمده در رابطه با سرمایۀ اجتماعی میتوان بیان نمود، اینکه از حیث مؤلفههای تشکیلدهندۀ سرمایۀ اجتماعی، میزان اعتماد اجتماعی زنان مورد مطالعه پایین و در بین زیرشاخصهای آن اعتماد نهادی، نسبت به اعتماد عمومی و اعتماد بینفردی از میزان کمتری برخوردار بوده است که نشانگر این است نهادهای اجتماعی رسمی نتوانستهاند اعتماد مردم را به خود جلب نمایند و همچنان اعتماد به خانواده بالاترین میزان را بر اساس دادهها نشان داده است که میتوان بیان نمود خانوادۀ شهر مورد مطالعه (قزوین) با تمام چالشهایش، هنوز هم بستر اعتماد و همدلی را در بین اعضایش دارد. میزان انسجام اجتماعی به عنوان دیگر مؤلفۀ سرمایۀ اجتماعی در حد متوسط رو به بالا بوده که نشانگر این میباشد که حس همراهی و یکرنگی در بین زنان مورد مطالعه با جامعه، بالا بوده است و عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... نتوانستهاند شکاف قابلتوجهی بین آنها و جامعه ایجاد نمایند. درخصوص مشارکت اجتماعی نیز، بطور کلی میزان این شاخص پایین بود، اما در بین زیرشاخصهای آن مشارکت غیررسمی بالاتر از مشارکت رسمی بوده است و این به منزلۀ این میباشد که هر جا افراد جامعۀ مورد نظر احساس حضور و حس درونی و میل به انجام یک عمل اجتماعی غیررسمی را داشتهاند، حضور و همراهی بیشتری را نشان دادهاند.
آزمون رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی با دسترسی زنان به مطالبات اجتماعی
پیش از آزمون رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی با دسترسی زنان به مطالبات اجتماعی، وضعیت دادهها از نظر نرمال بودن یا نبودن با استفاده از آزمون کولموگروف-اسمیرنف بررسی شد و نتایج نشان داد که سطح معنیداری همۀ متغیرهای مورد نظر بزرگتر از 0.05 است و بنابراین توزیع دادهها نرمال بوده و میتوان از آزمونهای پارامتری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه استفاده کرد. در همین زمینه، نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که از یک طرف هم سرمایۀ اجتماعی و هم سبک زندگی، و از طرف دیگر تمامی مؤلفههای این دو متغیر مستقل با مطالبات اجتماعی زنان رابطه دارند (جدول 2).
در ادامه به منظور آزمون تأثیر همزمان سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی بر مطالبات اجتماعی زنان، از تحلیل رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد که نتایج این تحلیل نشان داد که 14.5% از واریانس (تغییرات) میزان دسترسی زنان به مطالبات اجتماعی توسط سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی تبیین شده که در این بین، تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر مطالبات اجتماعی زنان مستقیم و تأثیر سبک زندگی بر آن به شکل معکوس میباشد، ضمناینکه سرمایۀ اجتماعی بیش از سبک زندگی، روی مطالبات اجتماعی زنان مؤثر است (جدول 3).
جدول 2- آزمون رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی با دسترسی زنان به مطالبات اجتماعی
متغیرهای مستقل |
مؤلفهها (خُردهمقیاسها) |
متغیر وابسته |
r |
p |
سرمایۀ اجتماعی |
اعتماد اجتماعی |
مطالبات اجتماعی |
0.347 |
0.001 |
انسجام اجتماعی |
0.110- |
0.045 |
||
مشارکت اجتماعی |
0.265 |
0.001 |
||
سرمایۀ اجتماعی (مقیاس کل) |
0.321 |
0.001 |
||
سبک زندگی |
فعالیتهای فراغتی |
0.197- |
0.001 |
|
مدیریت بدن |
0.117- |
0.022 |
||
دینداری |
0.231 |
0.001 |
||
باورهای سنتی |
0.291 |
0.001 |
||
باورهای فرهنگی مبتنی بر جنسیت |
0.156 |
0.002 |
||
سبک زندگی (مقیاس کل) |
0.272- |
0.001 |
جدول 3- کیفیت تأثیرگذاری سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی بر دسترسی زنان به مطالبات اجتماعی
متغیرها |
B |
SES |
β |
t |
p |
عدد ثابت |
84.219 |
10.975 |
- |
7.674 |
0.001 |
سرمایۀ اجتماعی |
0.332 |
0.057 |
0.280 |
5.849 |
0.001 |
سبک زندگی |
0.151- |
0.033 |
0.220- |
4.580- |
0.001 |
0.387=R 0.150=R2 0.145=R2Adj. 33.713=F 0.001=p |
برمبنای اطلاعات جدول (4)، نتایج مربوط به نقش مؤلفههای سرمایۀ اجتماعی در پیشبینی مطالبات اجتماعی زنان نشان داد که این مؤلفهها قادرند 15.6% از تغییرات مطالبات اجتماعی زنان را تبیین کنند که در این بین، اثر اعتماد اجتماعی بیش از بقیه است و متغیرهای مشارکت اجتماعی و انسجام اجتماعی در مراتب بعدی قرار دارند.
همچنین، در رابطه با مؤلفههای سبک زندگی بر مطالبات اجتماعی زنان، حدود 10% از واریانس مطالبات اجتماعی زنان توسط مؤلفههای سبک زندگی تبیین میگردد که در بین مؤلفههای پنجگانۀ آن شامل میزان فعالیتهای فراغتی، مدیریت بدن، دینداری، باورهای سنتی و باورهای فرهنگی مبتنی بر جنسیت، سه مؤلفۀ «میزان فعالیتهای فراغتی، دینداری و باورهای سنتی» از عوامل موثر بر مطالبات اجتماعی زنان میباشند که از بین این متغیرها، بیشترین تأثیرگذاری مربوط به باورهای سنتی، فعالیتهای فراغتی و دینداری بوده است. شاید بتوان گفت که باورهای سنتی و دینداری به دلیل به همراه داشتن عقاید صبورانه و حلم و بردباری، میزان رضایت افراد را از داشتهها افزایش میدهد و مسائل معنوی نسبت به مطالبات اجتماعی پُررنگتر میشوند.
جدول 4- کیفیت تأثیرگذاری مؤلفههای سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی بر دسترسی زنان به مطالبات اجتماعی
متغیرها |
مؤلفهها |
B |
SES |
β |
t |
p |
سرمایۀ اجتماعی |
عدد ثابت |
61.435 |
8.338 |
- |
7.368 |
0.001 |
اعتماد اجتماعی |
0.616 |
0.095 |
0.323 |
6.464 |
0.001 |
|
انسجام اجتماعی |
0.303- |
0.143 |
0.102- |
2.120- |
0.035 |
|
مشارکت اجتماعی |
0.462 |
0.128 |
0.176 |
3.618 |
0.001 |
|
0.403=R 0.162=R2 0.156=R2Adj. 24.685=F 0.001=p |
||||||
سبک زندگی |
عدد ثابت |
101.574 |
10.026 |
- |
10.131 |
0.001 |
میزان فعالیتهای فراغتی |
0.420- |
0.197 |
0.180- |
2.127- |
0.034 |
|
دینداری |
0.335 |
0.141 |
0.127 |
2.379 |
0.018 |
|
باورهای سنتی |
0.871 |
0.231 |
0.234 |
3.774 |
0.001 |
|
0.338=R 0.114=R2 0.103=R2Adj. 9.795=F 0.001=p |
بحث و نتیجهگیری
درخصوص مطالبات اجتماعی زنان میتوان بیان نمود که طیف وسیعی از مطالبات که بنا به دلایل مختلف پاسخ داده نشده و در بسیاری از کشورها به عنوان حقوق اولیه زنان میباشند، هنوز در جامعه نادیده گرفته شده و تا حدود زیادی اکثریت زنان را درگیر تنگنای فقدان آنها نموده است. بیشک روبهروبودن با خیل وسیعی از افراد جامعه که نیازهای پاسخ دادهنشده در زمینههای مختلفی را دارند، به معنای روبهرویی با انسانهای ناراضی از شرایط و مناسبات حاکم بر جامعه میباشد که موجب کمرنگی تمایل آنها به حضور مثبت و باانگیزه در جامعه منجر خواهد شد. به قول مارشال، بهرهمندی از حقوق به معنای کسب منزلت اجتماعی و پایگاه است که دستیافتن به آنها امکان برخورداری از حقوق اجتماعی و قدرت را امکانپذیر مینماید (ملک، 1388: 108). براساس دیدگاه بوردیو، دیگر طبقۀ اجتماعی بهتنهایی نمیتواند سبک زندگی و تمنیات انسانها را تداعیگر باشد و سلسلهای از عوامل مختلف تبیینگر میباشند که عملاً در این تحقیق هم شاهد آن بودهایم. به بیان دیگر، در جامعۀ مورد مطالعه شاهد آن بودهایم که فرایندهای فراگیر اجتماعی ورای تحصیلات، درآمد، مکان و نوع مسکن و... عمل مینمایند و نفوذ آنها به نحوی بوده است که زنان در اقشار مختلف با توجه به دسترسی به منابع اطلاعاتی مختلف، قدرت درک و بازاندیشی و لزوم حفظ انسجام و همنوایی با دیگر زنان را احساس نمودهاند. احساس همدلی، همنوایی و نزدیکی در بین جامعۀ زنان از جلوههای ارزشمند و مؤثر جامعۀ مدرن میباشد، به یان معنا که زنان دیگر در انزوای اجتماعی بسر نمیبرند و دغدغههای آنها از حوزۀ خانواده و خود فراتر میرود و بهبود وضعیت دیگر زنان و برآوردهشدن مطالبات آنها را بیتأثیر بر شرایط خود نمیدانند.
به عبارتی، مطالبات اجتماعی زنان جامعه مورد مطالعه از میزان سرمایۀ اجتماعی و نوع سبک زندگی تأثیر پذیرفتهاند و هر کدام از متغیرهای مستقل و شاخصهای زیرمجموعۀ آنان قدرت تبیینکنندگی خود را اثبات نمودهاند. تأثیر متغیر سرمایۀ اجتماعی بر مطالبات اجتماعی زنان مستقیم و تأثیر سبک زندگی بر مطالبات اجتماعی زنان معکوس میباشد، یعنی با افزایش میزان سرمایۀ اجتماعی، میزان بهرهمندی از مطالبات اجتماعی نیز افزایش مییابد و در واقع در همین جا تأثیر مثبت و تسهیلکنندگی سرمایۀ اجتماعی را در میزان بهرهمندی از مطالبات اجتماعی نظاره نمود. یعنی سرمایۀ اجتماعی به دلیل تأثیر بر نوع و میزان روابط و شبکهها و افزایش امکان برخورداری از حمایت افراد و گروهها و به تبع آن امکان دسترسی به منابع، میزان بهرهمندی از منابع را نیز افزایش داده است.به تعبیر بوردیو، سرمایۀ اجتماعی محصول نوعی سرمایهگذاری فردی یا جمعی، آگاهانه یا ناآگاهانه است که به دنبال تثبیت یا بازتولید آنگونه روابط اجتماعی است که مستقیماً در کوتاهمدت یا بلندمدت قابلاستفاده هستند (شارعپور، 1381: 11). در واقع از طریق شبکۀ اتصالاتی که از طریق سرمایۀ اجتماعی فراهم میگردد و نیز چگالی و دوام این شبکهها، روابط اجتماعی تولید و بازتولید میگردند و فرصتهایی را برای افراد فراهم مینماید که حتی ممکن است موجب به کسب اعتماد یک گروه دیگر گردد و در کسب موقعیتها و جایگاههای مهم اجتماعی مثمرثمر باشد. از سوی دیگر، به هر میزان سبک زندگی به سبک زندگی مدرن نزدیکتر بوده است، میزان بهرهمندی و رضایت از مطالبات اجتماعی کاهش یافته است. میتوان بیان نمود که سبک زندگی مدرن به دلیل دربرداشتن دسترسی بیشتر به رسانههای مختلف، سطح اطلاعات و مطالبهگری زنان را افزایش داده است و هرچه این سطح افزایش یابد، انتظار آنان از میزان برخورداری و رضایت افزایش مییابد و در نتیجه، میزان بهرهمندی خود را پایین ارزیابی نمودهاند، باید به کنشگران اجتماعی به عنوان سرمایههایی نگریسته شود که سلامت، دوام و ماندگاری جامعه در گرو رشد و تعالی آنهاست. شکلگیری انسان مطالبهگر، یعنی انسان آگاه به حقوق خود یعنی انسانی که با بیتفاوتی در عرصههای مختلف اجتماع حضور ندارد، بلکه شهروندی فعال را تجربه مینماید که در ضمن انجام تعهدات خود در قبال جامعه، به انواع حقوق خود آشنا میباشد و از شیوههای مدنی آنها را در خواست مینماید، این امر بویژه در حوزۀ زنان به دلیل تأثیرگذاری ژرف زنان بر دیگر اعضای خانواده از ارزش بسیاری برخوردار است.
*. مقالة حاضر برگرفته از رسالة دکتری خانم بیدا میرحسینی با عنوان «بررسی مطالبات اجتماعی زنان با تکیه بر سرمایه اجتماعی و سبک زندگی آنان» در گرایش جامعهشناسی فرهنگی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بوده است.
[1]. دانشجوی دکتری جامعهشناسی فرهنگی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز/ studentsociology2015@gmail.com
[2]. دانشیار جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی/ a_marsa1333@yahoo.com
[3]. استادیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی/karamhabibpour@yahoo.com
تاریخ دریافت: 6/6/96 تاریخ پذیرش:22/8/96
DOI: 10.22051/jwfs.2017.16985.1541
[4]. Colman
[5]. Fild
[6]. Paxton
[7]. Rose
[8]. Kristenson
[9]. Kristenson
[10]. Harpham & Mckenzie
[11]. Putnam
[12]. Bourdieu
[13]. Marshal
22. Sharepour, M., & Xosfar, Q. (2002). The Relationship of Cultural Capital with the Social Identity of Youth. Journal of Sociological Studies, 20: 133-148(Text in Persian).