A Comparative Study of Childbearing Desires of Shia and Sunni Kurdish Women in Rural Areas of Kamyaran

Document Type : Research/Original/Regular

Authors

1 Associate Professor of Demography, Department of Social Sciences, Bu-Ali Sina University (Corresponding Author),

2 Assistant Professor of Demography, Faculty of Social Sciences, Yazd

3 MSc Student in Demography, Faculty of Social Sciences, Yazd University

Abstract

Any successful development and implementation of population policy in the field of fertility, is based on promotion of understanding and knowledge of the factors that affect women's fertility desires. The aim of this paper is to study and explain the childbearing desires of Sunni and Shia married Kurdish women in the range of reproductive age, living in rural areas of Kamyaran.Data were taken from the Kamyaran Fertility Survey (KFS) conducted on a sample of over 500 households in August 2014. Results showed that more childbearing desire is low among both religious groups. However, childbearing desires of Sunni women is a little more than Shia women. Among women who wished to have more children, a large proportion of them in both religious groups have stated that want to have one child more. This proportion among Sunni women (66.4%) is more than Shia counterparts (62%). The multivariate analysis showed that a combination of cultural, socio-economic and demographic characteristics have determinant and significant role in predicting the risk of women’s childbearing of both religious groups. Based on these results, government’s programs and policies to prevent the continuing of fertility decline or promoting it to replacement level should be in line with the demands and interests of women and families. Otherwise, the policies will face resistance and ultimately likely to fail.
 

Keywords

مقدّمه

در ایران یکی از عرصه‌هایی که در سال‌های اخیر دستخوش تحوّلات بسیاری شده، کنش‌ها و نیّات فرزندآوری افراد و خانواده‌ها به‌ویژه زنان است. باروری در طول سه دهة گذشته به طرز چشم‌گیری کاهش یافت. این کاهش تقریباً به‌طور همزمان در همة مناطق جغرافیایی و گروه‌های سنّی تولیدمثل صورت گرفت (عبّاسی‌شوازی و مک‌دونالد[1]، 2005: 237-217). بر اساس بررسی‌های صورت گرفته (عبّاسی‌شوازی و حسینی، 1388؛ عبّاسی‌شوازی و همکاران، 1383؛ صادقی، 1383) در طول دوران گذار باروری در ایران، گروه‌های قومی و استان‌های ناهمگن ازنظر قومی و مذهبی، سطوح متفاوت امّا روندهای باروری مشابه با سطوح و روندهای ملّی باروری و اکثریّت فارس تجربه کرده‌اند. عبّاسی‌شوازی و مک‌دونالد (2005: 25) بر این باورند که خاستگاه این تفاوت‌ها ممکن است قومی یا مذهبی باشد، زیرا تأثیر تغییرات اقتصادی - اجتماعی و برنامه‌های دولت بر رفتار باروری با میانجی‌گری زمینه‌های قومی و فرهنگی صورت می‌گیرد. اگرچه برنامة تنظیم خانواده نقش مؤثّری در سرعت کاهش باروری و استمرار آن از نیمة دهة 1360 به بعد داشته است (حسینی و عبّاسی‌شوازی، 1388: 3)؛ امّا می‌توان گفت فرآیند گذار باروری متناسب با تحوّلاتی بوده­است که در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و نیز برخی ابعاد سنّتی خانواده به وقوع پیوسته (عباسی‌شوازی و عسکری‌ندوشن، 1384) و به تغییراتی در ایستارهای مرتبط با ازدواج و در نهایت رفتارها، ایده‌آل‌ها و تمایلات فرزندآوری مردم منجر شده است.

بر اساس آخرین برآوردهای صورت‌گرفته (عبّاسی‌شوازی و حسینی‌چاووشی، 1392: 124) امروزه در ایران باروری پایین‌تر از سطح لازم برای جایگزینی نسل‌هاست. باروری پایین، در بیش‌تر استان‌ها و شهرستان‌های کشور پدیده‌ای فراگیر است. سطح باروری در استان کُردستان در سال 1390 معادل 84/1 فرزند برای هر مادر برآورد شده­است. میزان متناظر در شهرستان‌های استان در دورة سه سالة 1390-1388، در دامنه‌ای در شهرستان بیجار دست‌کم بین  41/1 فرزند برای هر مادر و در بانه تا حدّاکثر 42/2 فرزند برای هر مادر در نوسان بوده است. میزان متناظر در شهرستان کامیاران پایین و معادل 98/1 فرزند برآورد شده است (همان: 150). با توجّه به زمینه‌های قومی - فرهنگی جامعة ایران، بازنگری، تدوین و اجرای موفّق سیاست‌های جمعیّتی برای جلوگیری از استمرار کاهش باروری و ارتقای آن، دست‌کم تا سطح جایگزینی، مستلزم آگاهی و شناخت از ترجیحات و تمایلات فرزندآوری زوج‌ها، عوامل مؤثّر بر تمایلات فرزندآوری آن‌ها، و شناسایی زیرگروه‌های جمعیّتی دارای تمایلات فرزندآوری پایین و بسیار پایین است.

کامیاران یکی از شهرستان‌های استان کُردستان با مرکزیّت شهر کامیاران است. این شهرستان در جنوب استان کُردستان و در فاصلة 65 کیلومتری سنندج واقع شده است. شهر کامیاران در فاصلة میان دو شهر سنندج و کرمانشاه قرار گرفته است. ساکنان این شهرستان ازنظر تعلّق قومی و مذهبی به ترتیب کُرد و پیرو مذهب‌های تسنّن شافعی و تشیّع می‌باشند. با توجّه به ترکیب قومی و مذهبی جمعیّت این شهرستان و نیز ویژگی‌های جمعیّتی آن مانند باروری پایین‌تر از سطح جایگزینی، خود را با پرسش‌های زیر مواجه می‌بینیم: آیا تمایلات فرزندآوری زنان شیعه و سنّی با خاستگاه‌های قومی یکسان (کُرد) متفاوت است؟ تعیین‌کننده‌های آن کدام‌اند؟ تمایلات فرزندآوری گروه‌های مذهبی تا چه اندازه بازتاب تفاوت‌های مذهبی در ویژگی‌های اقتصادی - اجتماعی، فرهنگی و جمعیّتی آن‌هاست؟

 

پیشینة تحقیق

حسینی و بگی (1393) در بررسی تعیین‌کننده‌های تمایلات فرزندآوری زنان همسردار شهر همدان نشان دادند که 7/70 درصد زنان تمایل ندارند علاوه بر فرزندانی که در زمان بررسی داشته‌اند فرزند دیگری داشته باشند. در این میان، 55 و 3/84 درصد زنان به ترتیب دارای یک و دو فرزند بودند. بر پایة این بررسی، 4/78 درصد پاسخگویان، شمار مطلوب فرزند برای خانواده‌ها را دو فرزند عنوان کرده‌اند. نتایج تحلیل چندمتغیّره نشان داد که احتمال توقّف فرزندآوری در میان زنانی که شاغل‌اند بیش‌تر است ، فرزندان در قید حیات بیش‌تری دارند، در پایان دورة تولیدمثل به سر می‌برند، منافع فرزندان را کم‌تر از هزینه‌های آن ارزیابی می‌کنند و گرایش کم‌تری به ترجیح فرزند پسر بر دختر دارند. یافته‌های عنایت و پرنیان (1392) در شهر شیراز نشان داد که تقریباً 29 درصد از زنان گرایش به فرزندآوری دارند. در بررسی دیگری (حسینی و بگی، 1392) معلوم شد که کمی بیش از 61 درصد زنان کُرد شهر مهاباد قصد بر توّقف فرزندآوری دارند. بررسی تمایلات فرزندآوری زنان برحسب شمار فرزندان زندة (در حال حاضر) آن‌ها نشان داد 3/39 درصد زنان بدون فرزند یا با یک فرزند؛ 7/77 درصد زنان صاحب دو تا سه فرزند و 86 درصد زنان دارای بیش از سه فرزند تمایل ندارند که فرزند دیگری داشته باشند. تحلیل‌های دو متغیّره نشان داد که تفاوت معناداری برحسب تمایلات فرزندآوری در میان زنان با ویژگی‌های اقتصادی - اجتماعی، جمعیّتی و فرهنگی متفاوت وجود دارد. بر پایة این بررسی، مشخّصه‌های فرهنگی به‌تنهایی نمی‌توانند نقش تعیین‌کننده‌ای در پیش‌بینی احتمال عدم تمایل به فرزندآوری داشته باشند. درواقع، ترکیبی از مشخّصه‌های فرهنگی، اقتصادی و جمعیّتی تبیین بهتری از تمایلات فرزندآوری زنان به دست می‌دهد.

رحیمی‌نژاد (1390) در تحلیل رفتار باروری و تمایلات فرزندآوری زوجین در شهرستان روانسر نشان داد که رفتار باروری زنان در گروه‌های هم‌دورة ازدواجی مختلف با هم متفاوت بوده و گروه‌های هم‌دورة ازدواجی قدیمی‌تر، سطح باروری بالاتری نسبت به گروه‌های هم‌دورة ازدواجی اخیرتر داشته‌اند. بااین‌حال، نوعی همگرایی در نگرش و افکار زنان در مورد شمار مطلوب فرزندان و تمایلات فرزندآوری آن‌ها وجود داشته­است. عبّاسی‌شوازی و حسینی (1388) نشان دادند که گروه‌های قومی در طول دورة گذار باروری، سطوح متفاوت امّا روندهای باروری مشابهی با سطوح و روندهای ملّی تجربه کرده‌اند. بر پایة این بررسی، همگرایی باروری گروه‌های قومی در ایران پدیدة جدیدی است که از سال‌های میانة دهة 1370 پدیدار گشته­است. حسینی (1383) در بررسی و مقایسة رفتار باروری گروه‌های قومی و مذهبی در مناطق روستایی شهرستان قروه نشان داد که رابطة بین دو متغیّر قومیّت و باروری به لحاظ آماری معنادار و رابطة متغیّر مذهب و باروری غیر معنادار است. یافته‌های این بررسی گویای آن است که تفاوت در باروری زنان گروه‌های قومی مورد بررسی در طول زمان کاهش‌یافته و نوعی همگرایی در رفتارهای باروری آن‌ها به وجود آمده­است.

کرتزر و وایت[2] (2009) دلایل کاهش باروری در ایتالیا را روی آوردن به شیوه‌های زندگی مدرن دنیوی می‌داند. برینگتون[3] (2008) در بررسی تمایلات باروری و پیامدهای آن در بین زنان و مردان در لندن به شواهدی مبنی بر این‌که مردان در بریتانیا تمایل به داشتن خانواده‌های کوچک‌تر دارند؛ دست نیافت. او می‌گوید زنان تمایل دارند باروری آینده‌شان را بیش از واقعیّت عنوان کنند و این به‌ویژه در مورد زنانی که بچّه ندارند صادق است. داشتن یک شریک با تمایلات باروری متضاد و مخالف احتمالاً روی تولّدهای آینده اثر می‌گذارد. فرزندآوری بیش‌تر مستلزم توافق زن و شوهر است. بااین‌وجود، آنچه این بررسی نشان داد این است که در پیش‌بینی آیندة باروری، تمایلات فرزندآوری زنان بدون بچّه مهم‌تر از تمایلات همسرانشان است.

 

مبانی و چارچوب نظری

تبیین رفتارهای باروری و تغییرات آن بیش‌تر مبتنی بر رویکردهای مبتنی بر تبیین‌های انتخاب عقلانی و ساختاری و تبیین‌های هنجاری ـ فرهنگی است. نظریه‌های مبتنی بر تبیین‌های انتخاب عقلانی و ساختاری، درمجموع استدلال می‌کنند که در برش‌های زمانی خاصّی در تاریخ یک کشور یا منطقه، شرایط ساختاری مانند شهرنشینی، صنعتی شدن، توسعة اقتصادی - اجتماعی و مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی و جمعیّتی مثل سطح درآمد سرانه، مشارکت زنان در نیروی کار، سطح تحصیلات به‌ویژه تحصیلات زنان، میزان مرگ‌ومیر اطفال، امید زندگی در بدو تولّد و... فواید اقتصادی داشتن خانوادة بزرگ و پُرحجم را کاهش می‌دهد (حسینی، 1392: 121-120) و از طریق تأثیر بر تمایلات فرزندآوری افراد و خانوارها،‌ زمینه‌های کاهش باروری و کم‌فرزندآوری را فراهم می‌کنند.

از میان نظریه‌های انتخاب عقلانی و تبیین ساختاری،‌ برای تبیین رفتارهای باروری گروه‌های قومی و مذهبی به فرضیة مشخّصه‌ها استناد می‌شود. بر اساس این فرضیه، تمایلات فرزندآوری و درنتیجه رفتار باروری گروه‌های قومی و مذهبی به تفاوت‌های موجود در ویژگی‌های اقتصادی - اجتماعی و جمعیّت‌شناختی زنان و همسران آن‌ها نسبت داده می‌شود (گلدشایدر و اولنبرگ[4]، 1969؛ اسپنشاد و یی[5]، 1994؛ جانسون[6]، 1979؛ پوستون[7] و همکاران، 2006). درواقع، استدلال می‌شود در فرآیند نوسازی و گسترش ارتباط‌های اجتماعی، مرزبندی‌های قومی به هم می‌ریزد و درنتیجه همانندی در ویژگی‌های اقتصادی - اجتماعی، رفتارهای باروری گروه‌های مختلف قومی به‌سوی همگرایی میل می‌کند. ضعف مشاهده‌شده در رابطة بین شاخص‌های متعارف توسعه و باروری پژوهشگران و تحلیل‌گران بسیاری (گلدشایدر و اولنبرگ، 1969؛ ریچی[8]، 1975؛ رُزماری و همکاران[9]، 1981؛ دی[10]، 1984؛ فیشر و مارکوم[11]، 1984؛ بونگارت و واتکینز[12]، 1996؛ مک‌کویلان[13]، 2004) را به این باور رساند تا با به چالش کشیدن ارزیابی‌های اوّلیة اقتصادی از کاهش باروری استدلال کنند که نمی‌توان رفتارهای باروری را با استفاده از رویکردهای مبتنی بر مدل‌های انتخاب عقلانی و تبیین ساختاری تبیین کرد. درنتیجه، جست‌وجو برای تبیین‌های جایگزین آغاز شد و برای پُر کردن این خلأ، تبیین‌های هنجاری - فرهنگی باروری ارائه شد.

برخلاف رویکرد انتخاب عقلانی که بیش‌تر بر اهمیّت تغییرات ساختاری تأکید می‌کند، در رویکرد اشاعه استدلال می‌شود که وقتی افراد اهمیّت خانواده‌های کوچک را درک کنند، استفاده از وسایل پیش‌گیری از حاملگی را بپذیرند و باور کنند که اختیار زندگی‌شان تا اندازه‌ای دست خودشان است، رفتارهای باروری می‌تواند مطابق شرایط مختلف اقتصادی - اجتماعی تغییر کند (حسینی، 1392: 135). در رویکرد تأثیر قومی- فرهنگی، رفتارهای باروری گروه‌های قومی و مذهبی در قالب ارزش‌ها و هنجارهای خرده‌فرهنگی تبیین می‌شود و می‌گوید هر گروه قومی و مذهبی به خاطر ارزش‌های فرهنگی و مذهبی خاصِّ خود، رفتارهای باروری متفاوتی را تجربه می‌کند. در فرهنگ بعضی گروه‌های قومی و مذهبی ممکن است داشتن خانواده‌های بزرگ و پُرحجم نوعی ارزش باشد، کاربرد روش‌های معیّنی از کنترل موالید ممنوع باشد،‌ افراد و خانواده‌ها گرایش زیادی به ترجیح فرزند پسر بر دختر داشته باشند، زنان در تصمیم‌گیری‌های باروری استقلال کم‌تری داشته باشند و یا در رفتارهای باروری‌شان به شدّت تقدیرگرا باشند. درنتیجه، انتظار می‌رود افراد متعلّق به یک گروه قومی یا مذهبی، باوجود ویژگی‌های اقتصادی - اجتماعی متفاوت، رفتارها،‌ ایده‌آل‌ها و تمایلات فرزندآوری یکسانی را تجربه کنند. در این فرضیه که از آن با عنوان فرضیة خرده‌فرهنگی یا تأثیر هنجاری نیز یاد می‌کنند (لوپز و صبّاغ[14]، 1978: 1492) بر تأثیر خرده‌فرهنگ‌ها در رفتارهای باروری گروه‌های قومی تأکید می‌شود. درواقع، مطابق این فرضیه رفتارهای باروری گروه‌های قومی بازتاب اهمیّت و نفوذ میراث فرهنگی مشترک آن‌هاست. به تعبیر همل «... فرهنگ تبیین می‌کند که چرا افراد در جوامعی که به‌ظاهر ازنظر اقتصادی در شرایط یکسانی بسر می‌برند، امّا ازنظر آداب‌ورسوم و زبان متفاوت‌اند، عملکردهای جمعیّتی متفاوتی دارند. فرهنگ می‌تواند توضیح دهد چرا باوجود تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی، جمعیّت یک منطقه در طول زمان ازنظر جمعیّت‌شناختی یکسان عمل می‌کند. به‌کارگیری فرهنگ به‌عنوان مبنای تحلیل می‌تواند زمینه‌های تبیین را به سطحی بالاتر ارتقاء دهد ...» (همل[15]، 1990).

چارچوب نظری این مقاله ترکیبی از رویکردهای مبتنی بر تبیین‌های انتخاب عقلانی- ساختاری (به‌طور مشخّص فرضیة همانندی مشخّصه‌ها) و تبیین هنجاری- فرهنگی است. چون هدف بررسی و تبیین تمایلات فرزندآوری دو زیرگروه جمعیّتی شیعه و سنّی است، استدلال نویسندگان مقاله این است که تفاوت گروه‌های مذهبی در مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی به‌تنهایی نمی‌تواند تبیین‌کنندة تفاوت‌های موجود در تمایلات فرزندآوری زنان شیعه و سنّی باشد. ارزش‌ها و هنجارهای قومی و مذهبی درهرحال، به‌مثابه یک سرعت‌گیر بر سرِ راه نیروهای مرتبط با نوسازی و توسعة اقتصادی- اجتماعی عمل می‌کنند. درواقع، همیشه درجه‌ای از عاملیّت نیز در محل وجود دارد. درنتیجه، زنان شیعه و سنّی به خاطر ترکیب‌های همگن و متجانس درون-مذهبی، با پیشامدگی‌های متفاوت در معرض تأثیر نیروها و عوامل تغییر قرار می‌گیرند. بنابراین، انتظار می‌رود در بستر اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی- مذهبی کامیاران، زنان این دو گروه مذهبی تمایلات فرزندآوری متفاوتی را داشته باشند.

  

روش پژوهش

روش پژوهش پیمایشی است. جمعیّت آماری زنان 49-15 سالة شیعه و سنّی همسردار ساکن در خانوارهای معمولی مناطق روستایی شهرستان کامیاران است. شهرستان کامیاران به دو بخش مرکزی و موچش تقسیم شده است. بخش مرکزی متشکّل از سه دهستان بیلوار، ژاورود و شاهو و بخش موچش هم از چهار دهستان امیرآباد، سورسور، عوالان و گاورود تشکیل شده است. ساکنان دهستان بیلوار اهل تشیّع و ساکنان سایر دهستان‌ها سنّی مذهبند. بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1390، شهرستان کامیاران درمجموع دارای 156 روستا می‌باشد که در دهستان‌های هفتگانه توزیع شده‌اند.

برای برآورد حجم نمونه، از نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1390 شهرستان کامیاران استفاده شد. ابتدا، شمار خانوارهای شیعة ساکن در مناطق روستایی از نتایج سرشماری 1390 استخراج و با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه‌ای معادل 250 خانوار با مذهب تشیّع برآورد شد. با توجّه به ماهیّت مقایسه‌ای بودن تحقیق، به همان تعداد خانوار سنّی مذهب نیز در نظر گرفته شد. به‌این‌ترتیب، حجم نمونه 500 خانوار تعیین شد. در مرحلة بعد، متناسب با سهم هر روستا از مجموع خانوارهای ساکن در نقاط روستایی کامیاران، سهم خانوارهای نمونه در روستاهای شیعه و سنّی مذهب مشخّص شد. در نهایت، به شیوة تصادفی سیستماتیک خانوارهای نمونه را در روستاهای مورد بررسی انتخاب و با مراجعه به خانوار، از طریق پرسش­نامة ساخت‌یافته و مصاحبه با زن واجد شرایط بررسی در خانوار[16]، اقدام به تکمیل پرسش­نامه‌ها شد. انتخاب روستاها از میان دهستان‌های هفتگانه با در نظرگرفتن معیارهایی چون دوری و نزدیکی به مرکز شهر و دسترسی آسان‌تر به منطقة روستایی صورت گرفت. با در نظرگرفتن معیارهای فوق، نمونه‌گیری از مناطق روستایی به‌صورت تصادفی و از میان روستاهای دارای دست‌کم 20 خانوار صورت گرفت.

متغیّر وابسته تمایلات فرزندآوری زنان است. این متغیّر در سطح سنجش اسمی و با استفاده از پرسش «آیا به‌جز فرزندانی که الآن دارید، تمایل دارید فرزند دیگری داشته باشید؟» عملیاتی شد. پاسخ‌ها در دو مقولة «تمایل دارم» و «تمایل ندارم» بسته شد. متغیّرهای مستقل نیز به سه دسته مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی، مشخّصه‌های فرهنگی و مشخّصه‌های جمعیّتی دسته‌بندی شدند. جدول 1 متغیّرها و شاخص‌های تحلیل را نشان می‌دهد.

 

جدول 1. متغیّرها و شاخص‌های تحلیل به تفکیک متغیّرهای مستقل و وابسته

نوع متغیّر

معرّف

متغیّرهای مستقل

 

1 مشخّصه‌های اقتصادی- اجتماعی

پایگاه اقتصادی - اجتماعی، استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی

2 مشخّصه‌های جمعیّتی

سنّ زن در اوّلین ازدواج، شمار فرزندان در حال حاضر زنده، شمار فرزندان ایده‌آل

3 مشخّصه‌های فرهنگی- مذهبی

استقلال زنان، تقدیرگرایی در رفتار باروری، منافع فرزندان، مذهب، گرایش به ترجیح جنسی

متغیّر وابسته: تمایلات فرزندآوری

 

شاخص پایگاه اقتصادی - اجتماعی ترکیبی از متغیّرهای تحصیلات زن، منزلت شغلی همسر، مالکیّت مسکن و درآمد ماهیانة خانوار است. برای سنجش متغیّر استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی از مؤلّفه‌هایی چون میزان استفاده از کتاب، مجلّه‌ها و نشریه‌های علمی - فرهنگی و همچنین میزان استفاده از اینترنت، تلویزیون و رادیو استفاده شده است. مشخّصه‌های فرهنگی شامل تقدیرگرایی در رفتار باروری، نگرش نسبت به منافع فرزندان، گرایش به ترجیح جنسی و استقلال زنان در خانواده است. استقلال زنان در این پژوهش در سه بُعد استقلال فیزیکی، استقلال تصمیم‌گیری در زمینة رفتارهای جمعیّتی و استقلال در سایر جنبه‌های زندگی عملیاتی شد. برای عملیاتی‌کردن سایر مشخّصه‌های فرهنگی مانند تقدیرگرایی در رفتار باروری، گرایش به ترجیح جنسی و نگرش نسبت به منافع فرزندان، گویه‌هایی در قالب طیف لیکرت به پاسخگویان ارائه شد. دستة سوّم از متغّیرهای مستقل مشخّصه‌های جمعیّتی است که شامل سنّ زن در اوّلین ازدواج، شمار فرزندان در قید حیات[17] و شمار فرزندان ایده‌آل است. در تحلیل داده‌ها از آزمون‌های تی و کای اسکوئر استفاده شد. به‌منظور تعیین تأثیر هر یک از متغیّرهای مستقل بر متغّیر وابسته، با توجّه به سطح سنجش متغیّر وابسته، از تکنیک رگرسیون لجستیک استفاده گردید.

 

یافته‌های توصیفی

در ارائة نتایج، ابتدا تمایلات فرزندآوری زنان شیعه و سنّی را بررسی، سپس مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی، جمعیّتی و فرهنگی پاسخگویان برحسب مذهب به‌صورت کلّی توصیف می‌شود. در نهایت، به تحلیل چند متغیّرة تعیین‌کننده‌های تمایلات فرزندآوری زنان شیعه و سنّی پرداخته می‌شود.

 

تمایلات فرزندآوری

اطّلاعات مندرج در جدول 2 از عمومیّت بالای عدم تمایل به فرزندآوری در گروه‌های مذهبی مورد بررسی حکایت دارد. بااین‌وجود، تمایل به فرزندآوری در میان زنان اهل سنّت چهار واحد درصد بیش‌تر از زنان شیعه‌مذهب است. تحلیل‌های بیش‌تر[18] نشان داد که در هر دو گروه مذهبی، نسبت قابل‌توجهی از زنان اظهار داشته‌اند که تمایل دارند فقط یک فرزند دیگر به فرزندان در قید حیاتشان اضافه کنند. این نسبت در میان زنان سنّی و شیعه به ترتیب 4/66 درصد و 62 درصد است.

 

جدول 2. توزیع فراوانی پاسخگویان برحسب تمایل به فرزندآوری

در گروه‌های مذهبی شیعه و سنّی،

تمایل به فرزندآوری

شیعه

سنّی

فراوانی مطلق

درصد

فراوانی مطلق

درصد

دارد

100

40

110

44

ندارد

150

60

140

56

جمع

250

0/100

250

100

 

تحلیل هم‌گروه[19] تمایلات فرزندآوری زنان شیعه و سنّی نیز نشان داد که در هر دو گروه مذهبی زنان متعلّق به گروه‌های هم‌دورة ازدواجی دهة 1360 و پیش از آن و دهة 1370 در مقایسه با زنان متعلّق به گروه هم‌دورة ازدواجی دهة 1380 تمایل کم‌تری برای فرزندآوری دارند. این وضعیّت ناشی از این واقعیّت است که این گروه از زنان شمار فرزندان ایده‌آل خود را به دنیا آورده و به شمار فرزندان مطلوب و دلخواهشان دست یافته‌اند. بنابراین، تردیدی باقی نمی‌ماند که برنامه‌ها و سیاست‌های جمعیّتی دولت برای افزایش موالید باید معطوف به زنان و زوج‌های جوانی باشد که تمایل به فرزندآوری دارند ولی به دلایل مختلف آن را به تعویق می‌اندازند. بنابراین، نمی‌توان امیدوار بود که بسته‌های تشویقی برای افزایش موالید، زنان متعلّق به گروه‌های هم‌دورة ازدواجی مختلف را یکسان تحت تأثیر قرار داده و به افزایش موالید در میان همة زنان واقع در دامنة سنّی تولیدمثل منجر شود.

 

مشخّصه‌های اقتصادی- اجتماعی، فرهنگی و جمعیّتی زنان شیعه و سنّی

بر اساس نتایج این بررسی، میانگین سنّ زنان شیعه و سنّی در هنگام بررسی به ترتیب 61/32 و 54/32 سال است. میانگین سنّ ازدواج زنان هر دو گروه مذهبی نیز حدود 20 سال بوده است. متوسّط زنده‌زایی نکاحی در میان زنان سنّی مذهب (12/2 فرزند) کمی بیش‌تر از زنان شیعه (06/2 فرزند) است. اگرچه میانگین شمار فرزندان در قید حیات زنان گروه‌های مذهبی مورد بررسی تفاوت معناداری باهم ندارد (92/1 فرزند برای زنان شیعه در مقابل 01/2 فرزند در میان زنان اهل سنّت)، ولی 8/62 درصد زنان شیعه اظهار داشته‌اند که دارای یک یا دو فرزند در قید حیات می‌باشند. در مقابل، نسبت بیش‌تری از زنان اهل سنّت (2/29 درصد در مقابل 4/24 درصد) گفته‌اند که شمار فرزندان در قید حیات آن‌ها سه فرزند و بیش‌تر است (جدول 3).

 

جدول 3. توزیع فراوانی زنان شیعه و سنّی برحسب برخی

مشخّصه‌های جمعیّتی و پایگاه اقتصادی - اجتماعی

متغیّر

سطوح متغیّر

شیعه

سنّی

فراوانی

درصد

فراوانی

درصد

شمار فرزندان در قید حیات

بدون فرزند

32

8/12

35

0/14

یک فرزند

62

8/24

68

2/27

دو فرزند

95

0/38

74

6/29

سه فرزند و بیش‌تر

61

4/24

73

2/29

جمع

250

100

250

100

پایگاه اقتصادی - اجتماعی

 

پایین

153

2/61

140

56

متوّسط

81

4/32

88

2/35

بالا

16

4/6

22

8/8

جمع

250

100

250

100

شمار فرزندان ایده‌آل

بدون فرزند

12

8/4

17

8/6

یک فرزند

53

2/21

34

6/13

دو فرزند

130

0/52

165

66

سه فرزند و بیش‌تر

55

0/22

34

6/13

جمع

250

100

250

100

بر پایة اطّلاعات مندرج در جدول 3، در هر دو گروه مذهبی، نسبت درصد بیش‌تری از زنان از پایگاه اقتصادی - اجتماعی پایینی برخوردارند. هرچند میانگین شمار فرزندان ایده‌آل زنان شیعه و سنّی در زمان بررسی به ترتیب با 03/2 و 92/1 فرزند تفاوت معناداری باهم ندارد، امّا توزیع زنان گروه‌های مذهبی برحسب مقوله‌های شمار فرزندان ایده‌آل نشان می‌دهد که نسبت درصد زنان شیعه‌ای که سه فرزند و بیش‌تر را ایده‌آل می‌دانند (22 درصد) به‌مراتب بیش‌تر از نسبت متناظر (6/13 درصد) در میان زنان اهل سنّت است.

جدول 4، توزیع جمعیّت نمونه (شیعه و سنّی) را برحسب برخی از مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی نشان می‌دهد. نتایج حاکی است که زنان هر دو گروه مذهبی به میزان تقریباً یکسانی از وسایل ارتباط‌جمعی استفاده می‌کنند. نمرات شاخص در دامنه‌ای دست‌کم بین 0 و حدّاکثر 20 نوسان دارد. چنانچه پاسخگویی نمرة 20 کسب کند، از وسایل ارتباط‌جمعی بیش‌ترین میزان استفاده را می‌کند. همان‌طور که در جدول 4 می‌بینید، میانگین نمرة شاخص در هر دو گروه مذهبی تقریباً برابر است.

 

جدول 4. میانگین، حدّاقل و حدّاکثر برخی از شاخص‌های

اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی برحسب مذهب

متغیّر

مذهب

میانگین

حدّاقل

حدّاکثر

وسایل ارتباط‌جمعی

شیعه

8/3

0

10

سنّی

0/4

0

13

گرایش به ترجیح جنسی

شیعه

24

9

39

سنّی

82/22

9

45

نگرش نسبت به منافع فرزندان

شیعه

05/16

7

26

سنّی

17/15

6

27

تقدیرگرایی در رفتار باروری

شیعه

98/19

7

30

سنّی

16/20

6

30

استقلال زنان

شیعه

23/37

24

54

سنّی

40/37

22

44

 

اطّلاعات جدول 4 نشان می‌دهد میانگین نمرة شاخص‌های قومی - فرهنگی در هر دو گروه مذهبی نزدیک به هم تفاوت‌ها چشم‌گیر نیست. این نتیجه می‌تواند ناشی از این واقعیّت باشد که زنان گروه‌های مذهبی مورد بررسی، ازنظر قومی خاستگاه یکسانی دارند و هر دو کُرد می‌باشند. اگرچه تفاوت چشم‌گیری بین میانگین نمره‌های این شاخص‌ها وجود ندارد، امّا میانگین نمرة شاخص‌های گرایش به ترجیح جنسی و نگرش نسبت به منافع فرزندان در میان زنان شیعه بیش‌تر و در مقابل، میانگین نمرات شاخص‌های تقدیرگرایی در رفتار باروری و استقلال زنان در خانواده برای زنان سنّی اندکی بیش‌تر از زنان شیعه است. تحلیل هم‌گروه مشخّصه‌های فرهنگی نشان داد که در همة شاخص‌ها تفاوت آماری معناداری بین متولّدین هم‌دورة دهة 1340 با همتایانشان در دهه‌های 1350 و 1360 و بعدازآن وجود دارد.

 

تحلیل چندمتغیّره

اکنون می‌خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که پیش‌بینی کننده‌های تمایلات فرزندآوری زنان شیعه و سنّی در منطقة مورد بررسی کدام‌اند؟ آیا نقش عوامل اقتصادی- اجتماعی، جمعیّتی و فرهنگی در پیش‌بینی احتمال تمایل زنان شیعه و سنّی به فرزندآوری یکسان است؟ برای این منظور، با توجّه به سطح سنجش متغیّر وابسته (اسمی دووجهی)، از تکنیک رگرسیون لجستیک استفاده شد. برای زنان هر گروه مذهبی سه مدل برآورد شد. این مدل‌ها، احتمال پیش‌بینی هر یک از متغیّرهای مستقلّی را که شرایط ورود به معادله را داشتند بر تمایل زنان شیعه و سنّی به فرزندآوری نشان می‌دهد (جدول ‌5). در مدل 1، متغیّرهای اقتصادی - اجتماعی وارد تحلیل رگرسیونی شدند. سپس، متغیّرهای فرهنگی و جمعیّتی به ترتیب وارد مدل‌های 2 و 3 شدند تا تأثیر همزمان مجموع متغیّرهای مورد بررسی در پیش‌بینی احتمال تمایل زنان شیعه و سنّی به فرزندآوری ارزیابی شود. جدول (5) کسرهای برتری[20] به‌دست‌آمده از اجرای مدل رگرسیون لجستیک را نشان می‌دهد.

در مدل 1، تأثیر همزمان پایگاه اقتصادی - اجتماعی و میزان استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی بر احتمال تمایل زنان به فرزندآوری بررسی شده است. نتایج گویای آن است که متغیّر پایگاه اقتصادی - اجتماعی احتمال تمایل به فرزندآوری را در میان زنان شیعه و سنّی تحت تأثیر قرار می‌دهد. کسرِ برتری متغیّر پایگاه اقتصادی - اجتماعی نشان می‌دهد که زنان شیعه با پایگاه اقتصادی - اجتماعی بالا 027/2 و با پایگاه اقتصادی - اجتماعی متوسّط 21/2 برابر و زنان سنّی با پایگاه اقتصادی - اجتماعی بالا 029/3 برابر بیش از زنان طبقة مرجع احتمال دارد که علاوه بر فرزندانی که در زمان بررسی داشته‌اند، فرزند دیگری به دنیا بیاورند. متغیّر میزان استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی، تأثیر متفاوتی در پیش‌بینی احتمال تمایل به فرزندآوری در میان زنان شیعه و سنّی دارد. این تأثیر تنها در میان زنان شیعه معنادار است. همان‌طور که در جدول 5 می‌بینید، قرار گرفتن زنان سنّی در هر یک از طبقات استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی احتمال تمایل به فرزندآوری را تغییر نمی‌دهد. آن دسته از زنان شیعه‌مذهب که به میزان زیاد و متوسّط از وسایل ارتباط‌جمعی استفاده می‌کنند، به ترتیب 029/3 برابر و 879/2 برابر بیش‌تر از زنانی که کم‌تر استفاده می‌کنند احتمال دارد فرزند دیگری به دنیا بیاورند.

در مدل 2، استقلال زنان وارد تحلیل رگرسیونی شد. در مقایسه با مدل اوّل، تغییری در سطح معناداری مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی به وجود نیامد. البتّه، بر مقدار کسرِ برتری آن‌ها افزوده شده و زنان شیعه با پایگاه اقتصادی - اجتماعی بالا و متوسّط به ترتیب 263/2 و 691/2 برابر و با استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی در سطح بالا و متوسّط به ترتیب 635/2 و 35/2 برابر و در میان زنان سنّی با پایگاه اقتصادی - اجتماعی بالا، 067/3 برابر بیش‌تر از طبقة مرجع احتمال دارد که تمایل به فرزندآوری داشته باشند. نتایج نشان می‌دهد که در کنار ویژگی‌های اقتصادی - اجتماعی، استقلال زنان تأثیر معناداری در پیش‌بینی احتمال تمایل به فرزندآوری زنان هر دو گروه مذهبی دارد. مقدار کسرِ برتری متغیّر استقلال زنان بیانگر آن است که تغییرات آن در جهت مخالف با تغییرات متغیّر وابسته است؛ بدین معنی که با افزایش استقلال زنان، احتمال تمایل به فرزندآوری کاهش می‌یابد. آن دسته از زنان شیعه که دارای استقلال متوسّط و زیادی در خانواده هستند، به ترتیب 292/0 و 263/0 برابر کم‌تر از زنانی که استقلال کمی دارند احتمال دارد که فرزندآوری را ادامه دهند. نتیجة مشابهی در میان زنان سنّی به دست آمد، با این تفاوت که تأثیر این متغیّر تنها در میان زنان دارای میزان زیادی از استقلال معنادار است.

در مدل 3، دو متغیّر جمعیّتی سنّ زن در اوّلین ازدواج و شمار فرزندان در قید حیات وارد تحلیل رگرسیونی شدند. با ورود این دو متغیّر به تحلیل، پایگاه اقتصادی - اجتماعی و میزان استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی که در مدل 2 تأثیر معناداری در پیش‌بینی احتمال تمایل به فرزندآوری داشتند، معناداری خود را در میان زنان هر دو گروه مذهبی از دست دادند. بااین‌وجود، متغیّر استقلال زنان همچنان تأثیر معناداری در پیش‌بینی کسرِ برتری متغیّر وابسته دارد. در کنار مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی، متغیّر جمعیّتی سنّ ازدواج تأثیر معناداری در پیش‌بینی کسرِ برتری متغیّر وابسته ندارد. شمار فرزندان در قید حیات تنها متغیّر جمعیّتی است که تأثیر آن در هر دو گروه شیعه و سنّی معنادار است. به‌بیان‌دیگر، با افزایش شمار فرزندان در قید حیات، احتمال تمایل به فرزندآوری در میان زنان شیعه و سنّی به ترتیب 094/0 و 073/0 برابر کاهش می‌یابد.

به‌طور کلّی، آنچه از نتایج تحلیل چندمتغیّره برمی‌آید این است که مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی به‌تنهایی قادر به پیش‌بینی احتمال تمایل به فرزندآوری نیستند. مقدار آمارة Nagelkerk R Square در مدل 1 (111/0 و 094/0) گویای آن است که مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی به‌تنهایی 1/11 درصد و 4/9 درصد تغییرات تمایل به فرزندآوری را به ترتیب در میان زنان شیعه و سنّی تبیین می‌کنند. این امر دو دلیل عمده دارد؛ 1) همة مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی تبیین‌کنندة تمایلات فرزندآوری زنان تنها محدود به متغیّرهایی نمی‌شود که در این مقاله به آن‌ها پرداخته شده است؛ 2) نمی‌توان منکر تأثیر تعیین‌کننده‌های فرهنگی و جمعیّتی در کنار ویژگی‌های اقتصادی - اجتماعی در تبیین تمایلات فرزندآوری زنان بود. مقدار آمارةNagelkerk R Square در مدل‌های 2 و 3 نشان می‌دهد که ترکیبی از مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی، فرهنگی و جمعیّتی تبیین بهتری به دست می‌دهد، به‌طوری‌که در مدل 2 مقدار این آماره در میان زنان شیعه و سنّی به ترتیب 1/20 و 1/13 درصد تغییرات تمایلات فرزندآوری زنان را تبیین می‌کنند. در مدل 3 نیز مجموع متغیّرهای بررسی‌شده توانسته‌اند به ترتیب 9/59 و 4/67 درصد تمایلات فرزندآوری زنان شیعه و سنّی را تبیین کنند. این نتایج، همسو با نتایجی است که حسینی و بگی (1392)، حسینی (1387)، عبّاسی‌شوازی و حسینی (1388) در تبیین تمایلات فرزندآوری زنان به دست آوردند. استدلال همة آن‌ها این بود که اتّخاذ یک رویکرد ترکیبی برای تبیین رفتارهای باروری گروه‌های قومی - فرهنگی و مذهبی، تبیین بهتری در مقایسه با رویکرد همانندی مشخّصه‌ها و رویکرد هنجاری - فرهنگی به دست می‌دهد.

 

جدول 5. پیش‌بینی احتمال تمایل به فرزندآوری با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک

برای زنان شیعه و سنّی ساکن در مناطق روستایی شهرستان کامیاران

 

 

بحث و نتیجه‌گیری

تحوّلات جمعیّت ایران در طول چند دهة گذشته، به‌ویژه در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گسترده و چشم‌گیر بوده­است. بررسی‌ها حاکی از آن است که باوجود تنوّع در شرایط اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی استان‌های ایران، نوعی همگرایی در رفتارهای باروری به وجود آمده­است. برآوردها نشان می‌دهد که امروزه در ایران باروری زیر سطح جایگزینی فراگیر شده­است. درواقع، می‌توان گفت هدف برنامة تنظیم خانواده در زمینة تعدیل نرخ رشد جمعیّت سالانه و کنترل موالید، حتّی زودتر از زمان پیش‌بینی‌شده، محقّق شده­است. اگرچه بازنگری در سیاست جمعیّتی مصوّب سال‌های اواخر دهة 1360 و اوایل دهة 1370 در دستور کار سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان قرار گرفته­است، امّا هنوز به‌طور رسمی هیچ هدف جمعیّتی جدید و مشخّصی برای آینده تعیین و ترسیم نشده­است! درواقع، میان صاحب‌نظران، سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان هنوز در مورد این‌که چه جمعیّتی با چه ویژگی‌هایی مطلوب این سرزمین است اختلاف‌نظر وجود دارد. به‌بیان‌دیگر، هنوز نقطة عزیمت سیاست‌گذاران ازنظر تحوّلات جمعیّتی مشخّص نیست. درنتیجه، پرسشی که خود را با آن مواجه می‌بینیم این است: سیاست جمعیّتی مناسب برای جامعة ایران، در شرایط کنونی، کدام است؟

بی‌تردید، هرگونه برنامه‌ریزی و اقدام عملی برای جلوگیری از کاهش بیش‌تر باروری و ارتقای آن تا بالاتر از سطح جایگزینی، با توجّه به زمینه‌های قومی - فرهنگی و مذهبی جامعة ایران و نیز این واقعیّت که این گروه‌ها با پیش‌آمدگی‌های متفاوت در معرض تأثیر نیروهای نوسازی و توسعة اقتصادی - اجتماعی قرار گرفته‌اند، مستلزم بررسی تمایلات فرزندآوری زنان و تعیین‌کننده‌های آن در بسترهای گوناگون اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی است.

شهرستان کامیاران نیز، همان‌طور که گفته شد، باروری زیر سطح جایگزینی را تجربه می‌کند. ترکیب قومی و مذهبی این شهرستان، آن را به بستر مناسبی جهت بررسی تمایلات فرزندآوری زنان گروه‌های قومی و مذهبی تبدیل کرده­است. این مقاله، باهدف بررسی و تبیین تمایلات فرزندآوری زنان شیعه و سنّی ساکن در مناطق روستایی شهرستان کامیاران سازمان‌دهی شد. نتایج نشان داد که تمایل به فرزندآوری در هر دو گروه مذهبی پایین است، ولی زنان سنّی مذهب در مقایسه با همتایان شیعه تمایل بیش‌تری به فرزندآوری دارند. در میان زنانی که تمایل به فرزندآوری دارند، در هر دو گروه مذهبی بیش‌ترین نسبت اظهار داشته‌اند که تمایل دارند یک فرزند دیگر داشته باشند (4/66 درصد اهل سنّت در مقابل 62 درصد اهل تشیّع). تمایل به فرزندآوری در گروه‌های هم‌دورة ازدواجی اخیرتر (گروه هم‌دورة ازدواجی دهة 1380) در هر دو گروه مذهبی بیش‌تر است. بر اساس این نتایج، اگرچه نوعی همگرایی در تمایل به فرزندآوری پایین در میان زنان شیعه و سنّی کامیاران شکل گرفته است، ولی تمایل به فرزندآوری در میان زنان اهل سنّت بیش‌تر از زنان شیعه‌مذهب است.

نتایج تحلیل چندمتغیّره نشان داد که ترکیبی از مشخّصه‌های فرهنگی، اقتصادی - اجتماعی و جمعیّتی مورد بررسی نقش تعیین‌کننده و معناداری در پیش‌بینی احتمال تمایل به فرزندآوری در میان زنان دارند، به‌طوری‌که درمجموع 9/59 و 4/67 درصد واریانس تمایلات فرزندآوری زنان شیعه و سنّی را به ترتیب ترکیبی از این متغیّرها تبیین می‌کند. بر اساس این یافته‌ها، مشخّصه‌های اقتصادی - اجتماعی تأثیر مستقل معناداری در تمایلات فرزندآوری، دست‌کم در نمونة مورد بررسی، ندارند. بنابراین، تبیین تمایلات فرزندآوری زنان در زمینه‌های گوناگون اقتصادی - اجتماعی بدون توجّه به عوامل قومی - فرهنگی و جمعیّتی نمی‌تواند تبیین درست و دقیقی از واقعیّت مطالعه شده به­دست دهد. هرچند برنامة تنظیم خانواده نقش مؤثّری در سرعت کاهش باروری و استمرار آن از نیمة دهة 1360 به بعد داشته است، امّا فرآیند گذار باروری در ایران متناسب با تحوّلاتی بوده­است که در ابعاد مختلف اقتصادی - اجتماعی و نیز برخی از ابعاد سنّتی خانواده به وقوع پیوسته و به تغییراتی در ایستارهای مرتبط با ازدواج و در نهایت، رفتار، ایده‌آل‌ها و تمایلات فرزندآوری مردم منجر شده ­است (عبّاسی شوازی و حسینی، 1388؛ حسینی و عبّاسی شوازی، 1388: 57).

سطح باروری، پایین یا بالا، از زمینه‌های اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی جامعه و نیز ایده‌آل‌ها و تمایلات فرزندآوری زوج‌ها، به‌ویژه زنان، تأثیر می‌پذیرد. بنابراین، پرسش این است: آیا دولت می‌تواند برای این خصوصی‌ترین وجه زندگی زوج‌ها سیاست‌گذاری کند و تعیین نماید که آن‌ها چه تعداد فرزند داشته باشند؟ در پاسخ باید گفت: اگرچه تصمیم برای فرزندآوری، شمار فرزندان و فاصله‌گذاری بین آن‌ها امری شخصی است که متناسب با شرایط و مقتضیات زندگی زوج‌ها صورت می‌گیرد، ولی این تصمیم‌های در سطح خُرد پیامدهایی در سطح کلان خواهد داشت که غفلت از آن‌ها ممکن است برای جامعه هزینه تولید کند. تداوم باروری پایین سبب تسریع سالخوردگی جمعیّت، حرکت به سمت رشد جمعیّت صفر و منفی، گرفتارآمدن در تلة جمعیّتی و درنتیجه کاهش حجم و رشد جمعیّت ملّی خواهد داشت (حسینی، 1394: 32).

با توجّه به آنچه گفته شد، دولت ناگزیر بایستی تدابیری برای جلوگیری از استمرار باروری پایین و ارتقای آن تا بالاتر از سطح جایگزینی بیندیشد. برنامه‌ها و سیاست‌های دولت باید همسو با خواسته‌ها و منافع زنان و خانواده‌ها باشد. اتّخاذ سیاست‌های همسو و موافق با خواسته‌ها و تمایلات زوج‌ها احتمال موفقیّت دولت را برای ارتقای باروری بیش‌تر می‌کند.



1. McDonald

1. Kertzer & White

2. Barrington

[4]. Goldscheider and Uhlenberg

[5]. Spenshade and Ye

[6]. Johnson

[7]. Poston

[8]. Ritchey

[9]. Rosemary

[10]. Day

[11]. Fischer & Marcum

[12]. Bongaarts and Watkins

[13]. McQuillan

[14]. Lopez and Sabagh

[15]. Hammel

[16]. منظور زنان ازدواج‌کردة همسردار 49-15 ساله است. اگر در خانواری بیش از یک زن واجد شرایط بررسی می‌بود، مصاحبه با زنی که همسر سرپرست خانوار بود انجام می‌شد.

[17]. Children Surviving

[18]. اطّلاعات در جدول ارائه نشده است.

[19]. Cohort Analysis

[20]. Odds Ratio

حسینی، حاتم (1383). "قومیّت و باروری: بررسی و مقایسة رفتار گروه‌های قومی و مذهبی در مناطق روستایی شهرستان قروه"، مقالة ارائه‌شده در همایش ملّی بررسی مسائل جمعیّتی ایران با تأکید بر جوانان، دانشگاه شیراز.
_____ (1387). قومیّت و باروری: تبیین رفتارهای باروری زنان کُرد و ترک در شهرستان ارومیه، رسالة دکترای جمعیّت‌شناسی، دانشکدة علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
_____ (1392). جمعیّت‌شناسی اقتصادی اجتماعی و تنظیم خانواده، چاپ پنجم، ویراست دوّم، همدان: انتشارات دانشگاه بوعلی سینا.
_____ (1394). گذار جمعیّت‌شناختی و الزامات سیاستی آن در ایران: به‌سوی یک سیاست جمعیّتی جدید، مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری.
حسینی، حاتم و بلال بگی (1393). «تعیین‌کننده‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جمعیّت‌شناختی تمایلات فرزندآوری زنان همسردار مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی - درمانی همدان (1391)»، ماهنامة علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، سال هیجدهم، شمارة اوّل: صص 43-35.
حسینی، حاتم، بلال بگی (1392). "فرهنگ و فرزندآوری: بررسی تمایلات باروری زنان کُرد شهر مهاباد"، مجلّة مطالعات راهبردی زنان (کتاب زنان)، سال پانزدهم،، شمارة 58: صص 161-121.
حسینی، حاتم، محمّدجلال عبّاسی شوازی (1388). "تغییرات اندیشه‌ای و تأثیر آن بر رفتار و ایده‌آل‌های باروری زنان کُرد و تُرک"، پژوهش زنان (زن در توسعه و سیاست)، دورة 7، شمارة 2: صص 84-55.
رحیمی‌نژاد، ناهید (1390). بررسی رفتار و تمایلات فرزندآوری زوجین در شهرستان روانسر، پایان‌نامة کارشناسی ارشد جمعیّت‌شناسی، دانشکدة علوم اجتماعی و ارتباطات، دانشگاه علاّمه طباطبایی.
صادقی، رسول (1383). قومیّت و باروری: تحلیل رفتار باروری گروه‌های قومی در ایران، پایان‌نامة کارشناسی ارشد، دانشکدة علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
عبّاسی شوازی، محمّد جلال، میمنت حسینی چاوشی، پیتر مک‌دونالد و بهرام دلاور (1383). تحوّلات باروری در ایران با شواهدی از چهار استان منتخب، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، چاپ اوّل، تهران.
عبّاسی شوازی، محمّدجلال و میمنت حسینی‌چاووشی (1392) تحوّلات باروری در ایران در چهار دهة اخیر: کاربرد و ارزیابی روش فرزندان خود در برآورد باروری با استفاده از داده‌های سرشماری 1365 تا 1390، تهران: پژوهشکدة آمار، گروه پژوهشی آمارهای اقتصادی.
عبّاسی شوازی، محمّدجلال، حاتم حسینی (1388). "تفاوت‌های قومی باروری در ایران: روندها و عوامل مؤثّر بر آن"، مجلّة جامعه‌شناسی ایران، دورة هشتم، شمارة 4: صص 36-3.
عباسی‌شوازی محمدجلال و عباس عسکری ندوشن (1384). "تغییرات خانواده و کاهش باروری در ایران: مطالعه موردی استان یزد"، نامه علوم اجتماعی، شماره 25، صص 75-25.
عنایت، حلیمه و لیلا پرنیان (1392). "مطالعة رابطة جهانی‌شدن فرهنگی و گرایش به فرزندآوری"، فصلنامة زن و جامعه، سال چهارم، شمارة 2: صص 136-109.
مرادی، ناهید (1393) عوامل مؤثّر بر تمایلات باروری زنان 49-15 سالة سنّی و شیعة ساکن در نقاط روستایی شهرستان کامیاران، پایان‌نامة کارشناسی ارشد جمعیّت‌شناسی، دانشگاه یزد، دانشکدة علوم اجتماعی.
Abbasi-Shavazi, M.J. and P McDonald (2005). National and Provincial Level -Fertility Trends in Iran, 1972-2000, Working Papers in Demography, No. 94, Canberra: Australian National University.
Berrington, Ann (2008). Perpectual postponers? Women's, Men's, and Couple's, fertility intentions and subsequent fertility behavior. Population Trends, 117, 9 -19.
Bongaarts J and S.C, Watkins (1996). Social interactions and contemporary fertility transitions, Population and Development Review, 22(4): 639-682.
Day, L.H (1984). Minority group status and fertility: A more detailed test of the hypothesis. The Sociological Quarterly 25: 456-472.
Fischer, N.A and J.P. Marcum (1984). Ethnic integration, socioeconomic status and fertility among Mexican-Americans, Social Science Quarterly 65(2): 583-593.
Goldscheider, C and P.R. Uhlenberg (1969). Minority group status and fertility. The American Journal of Sociology Vol. 74: 361-372.
Hammel, E.A (1990). A theory of culture for demography, Population and Development Review, 16(3): 455-485.
Johnson, N.E (1979). Minority group status and the fertility of black Americans 1970: A New Look, American Journal of Sociology 84(6): 1386-1400.
Kertzer, D. I., White, M. J., Bernardi, L., & Gabrielli, G (2009). Italy’s path to very low fertility: The adequacy of economic and second demographic transition theories. European Journal of Population, 25(1), 89-115.
Lopez, D.E and G, Sabagh (1978). Untangling Structural and Normative Aspects of the Minority Status Fertility Hypothesis, American Journal of Sociology, 83(6): 1491-1497.
McQuillan, K (2004). When Dose Religion Influence Fertility?, Population and Development Review, 30(1): 25-56.
Poston JR, Dudley L, C.F, Chang and H, Dan (2006). Fertility differences between majority and minority nationality groups in china, Population Research and Policy Review, 25: 67-101.
Ritchy, P.N (1975). The effect of minority group status on fertility: An re-examination of concepts, Population Studies, 29(2): 249-257.
Rosemary, S.C, L.H, Rogler and Enda Schroder (1981). Puertorican fertility: An examination of social charactristics, assimilation and minority status variables, Social Forces, 59(4): 1094-1113.
Spenshade, T.J, and W, Ye (1994). Differential fertility within an ethnic minority: The effect of "Trying Harder" among Chinese-American women, Social Problem, 41(1): 97-113.